دومی: نه، چیه؟
اولی: اینکه یه روز بتونن عکس رنگی بگیرن!
حمید موحدی از زنجان
*
احتمال
اولی: تو چرا توی خونه کت پوشیدی؟
دومی: خب ممکنه الآن برامون مهمون بیاد.
اولی: پس چرا با کت، پیژامه پوشیدی؟
دومی: خب معلوم نمیکنه که، شاید هم نیاد!
سعید براتی از یزد
*
حواسپرتی
مرد حواسپرتی پیش بقال محله رفت که او هم دستکمی از او نداشت و گفت: اصغر آقا، ماست دارین؟
بقال: نه، کره نداریم!
مشتری: مرد حسابی! کی پنیر خواست؟!
سعیده احمدی از آستارا
*
پیغام
اولی: پیغام من رو آقا سعید، بهتون رسوند؟
دومی: همون پیغامی که گفته بودین طلبتون رو شب جمعه بیارم بدم؟
اولی: بله، بله.
دومی: خیر!
حمید صالحی از کرمانشاه
*
احوالپرسی
اولی با صدای بلند فریاد زد: خسته نباشی داداش!
دومی هول شد و گفت: زنده نباشی جانم!
بهرام قاسمی از تهران
*
دزدی
مردی فریاد زد: آی... دزد... کمک... فرشم، شالم، زیراندازم، پتوم، حولهام... تمام زندگیام رو برد...
مردم جمع شدند و تحقیق کردند و فهمیدند، دزد فقط لُنگ او را برده است. از او پرسیدند: برای چی دروغ میگی؟
او جواب داد: دروغ نگفتم که. همون لنگ، به جای همهی این وسیلهها برام کار میکرد!
احمدرضا حیدری از تهران
*
تفاوت
اولی: میدونی فرق تو با مو چیه؟
دومی: نه.
اولی: مو اصلاح میشه، اما تو هیچوقت اصلاح نمیشی!
سمیرا شاهرخی از تهران