تاریخ انتشار: ۷ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۶:۱۷

پسری در خانه راه می‌رفت و پشت سر هم می‌گفت: خدایا... لندن رو پایتخت فرانسه کن... لندن رو پایتخت فرانسه کن...

مادرش گفت: پسرجون، این حرف‌ها چیه می‌زنی؟

پسر: آخه امروز هول شدم توی امتحان نوشتم لندن پایتخت فرانسه است!

بهار امیدواری

از سمنان

 

لطیفه‌ی تازه

اولی: چه‌خبرته داری با صدای بلند قاه‌قاه می‌خندی؟ چی شده؟

دومی: هه هه... آخه... آخه یه لطیفه‌ی بامزه برای خودم تعریف کردم که تا حالا نشنیده بودم!

محمد اسماعیلی

از ساری

 

فروتنی

دادگاه در حال بررسی اتهام یک دزد بود. دادستان گفت: جناب قاضی، آقایان و خانم‌ها، همون‌طوری که می‌بینین، این دزد، در نهایت زیرکی، با دقت تمام، کاملاً ماهرانه و حرفه‌ای، کامل و بی‌عیب و نقص این دزدی رو انجام داده...

در همین‌حال متهم بلند شد و گفت: اختیار دارین جناب دادستان، شرمنده‌ام نکنین. کوچیک شمام!

آیدا گلشن

از تهران

 

سرشناس

اولی: پدر من آدم خیلی سرشناسیه.

دومی: چه‌طور؟ مگه پدرت چی‌کاره است؟

اولی: سلمونی!

مهتاب امیرابراهیمی

از تهران

 

ماشین کهنه

پسر: مامان، وقتی ماشینی خیلی خیلی کهنه بشه، درست کار نکنه، موتورش خراب باشه و هی خاموش کنه، چی‌کارش می‌کنن؟

مادر: هیچی، یکی اون رو به بابات می‌فروشه!

علی کرامتی

از تهران

 

جریمه

معلم ریاضی: به‌خاطر این‌که نتونستی هیچ‌کدوم این مسئله‌ها رو حل کنی، باید ساعت سه تا چهار بعد از ظهر توی مدرسه بمونی و تمرین کنی تا درست بهتر بشه.

دانش‌آموز: سه تا چهار؟ اما این ساعت قبلاً رزرو شده.

معلم: یعنی چی؟

دانش‌آموز: یعنی قبل از شما معلم فیزیک جریمه‌ام کرده که سه تا چهار بمونم!

محمد رضاپور

از تهران

 

ماهی

معلم: مصرف هفتگی ماهی، به‌خاطر فسفری که داره، باعث بالارفتن هوش می‌شه.

دانش‌آموز: بله آقا، ما هفته‌ای دو سه‌بار ماهی می‌خوریم.

معلم‌: اوه! امممم... پس باید نظریه‌ی علمی جدیدتری هم وجود داشته باشه!

الهه همتی

از گرگان

 

سوغاتی

اولی: از مسافرت چی‌ آوردی؟

دومی: تشریف!

کامیار زنگنه

از قزوین

 

در دادگاه

قاضی: این سه نفر شاهدن که تو وارد مغازه شدی و دزدی کردی. هنوز هم می‌خوای انکار کنی؟

دزد: سه نفر که چیزی نیست. من هزارنفر می‌آرم این‌جا که ندیدن من دزدی کردم!

سوسن کاظمی

از تهران

منبع: همشهری آنلاین