دلیل
معلم: چرا تکلیفهات رو کامل ننوشتی؟
دانشآموز: تقصیر من نیست؛ پدرم دستش خیلی کُنده!
سارا رجبی از چالوس
*
خالیبندها
خالیبند اولی: پدرم یه تونل زیرزمینی زیر خونهمون درست کرده که هرچی میریم پایین، به تهش نمیرسیم!
خالیبند دومی: پدر من هم یه چوب بلند درست کرده با اون ابرها رو جابهجا میکنه!
خالیبند اولی: اگه راست میگی، شبها چوبش رو کجا میذاره؟
خالیبند دومی: توی تونل زیرزمینی پدر تو!
الناز رحمانیان از بابل
*
درخواست
در یک میهمانی، میزبان از یکی از میهمانها خواست آواز بخواند. میهمان گفت: آخه دیروقته، همسایهتون ناراحت میشه.
میزبان گفت: نه، طوری نیست؛ خروس اونها هم هرشب تا صبح آواز میخونه!
فاطمه فرامرزی از تهران
*
باغ همسایه
پدر: این گلها رو از کجا چیدی؟
پسر: از باغ بزرگ کامرانخان.
پدر: کامرانخان میدونه که این گلها رو چیدی؟
پسر: بله، میدونه. اتفاقاً تا سر خیابون هم دنبالم دوید، اما نفسش گرفت، افتاد زمین و نتونست بهم برسه!
نگار محمدی از تهران
*
مورچه
اولی: اون مورچه رو بالای اون کوه میبینی؟
دومی: اونی که چشمش بازه، یا اونی که چشمش بسته است؟!
مژگان امیری از شهریار