تاریخ انتشار: ۲۹ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۳:۲۴

شما هم می‌توانید لطیفه‌های دست‌ اولتان را به نشانی «تهران، صندوق پستی: ۵۴۴۶-۱۹۳۹۵» برای هفته‌نامه‌ی دوچرخه بفرستید.

دلیل

معلم: چرا تکلیف‌هات رو کامل ننوشتی؟

دانش‌آموز: تقصیر من نیست؛ پدرم دستش خیلی کُنده!

سارا رجبی از چالوس

*

خالی‌بندها

خالی‌بند اولی: پدرم یه تونل زیرزمینی زیر خونه‌مون درست کرده که هرچی می‌ریم پایین، به تهش نمی‌رسیم!

خالی‌بند دومی: پدر من هم یه چوب بلند درست کرده با اون ابرها رو جا‌به‌جا می‌کنه!

خالی‌بند اولی: اگه راست‌ می‌گی، شب‌ها چوبش رو کجا می‌ذاره؟

خالی‌بند دومی: توی تونل زیرزمینی پدر تو!

الناز رحمانیان از بابل

*

درخواست

در یک میهمانی، میزبان از یکی از میهمان‌ها خواست آواز بخواند. میهمان گفت: آخه دیروقته، همسایه‌تون ناراحت می‌شه.

میزبان گفت: نه، طوری نیست؛ خروس اون‌ها هم هرشب تا صبح آواز می‌خونه!

فاطمه فرامرزی از تهران

*

باغ همسایه

پدر: این گل‌ها رو از کجا چیدی؟

پسر: از باغ بزرگ کامران‌خان.

پدر: کامران‌خان می‌دونه که این گل‌ها رو چیدی؟

پسر: بله، می‌دونه. اتفاقاً تا سر خیابون هم دنبالم دوید، اما نفسش گرفت، افتاد زمین و نتونست بهم برسه!

نگار محمدی از تهران

*

مورچه

اولی: اون مورچه رو بالای اون کوه می‌بینی؟

دومی: اونی که چشمش بازه، یا اونی که چشمش بسته است؟!

مژگان امیری از شهریار