گفتم: غمی ندارم، گفتا: غمت سرآید
گفتم: غمی ندارم، گفتا: غمت سرآید
گفتم: عزیز جانم، بنده غمی ندارم
گفتا: مباش غمگین، روزی غمت سرآید
گفتم: در این زمانه، خوشتر زمن نباشد
گفتا: نباشد اما، روزی غمت سرآید
گفتم: چرا سرآید، غمی که در دلم نیست؟
گفتا: برای این که، روزی غمت سرآید
گفتم: زتیغ خنده، روده من بریده
گفتا: بریده اما، روزی غمت سرآید
گفتم: چه شعر خوبی، در وصف خنده گفتم
گفتا: منم که گفتم، روزی غمت سرآید!