از زمانی که یاد میگیریم با دو خط مورب به هم چسبیده کوه بکشیم و با یک دایره بنویسیم خورشید؟ یا کمی بعدتر، از درس فارسی، هنگامی که از ما خواسته میشود با یک کلمه یک جمله بسازیم و با کلمهها ور میرویم و از کنار هم چیده شدن آنها مثل درست کردن تصویر یک پازل به وجد میآییم؟ یا از زنگهای خوشرنگ انشا...؟
زنگهای خوش انشا با موضوعهای بکر و تازه، با معلمهایی که نمیگویند مثل من بنویس، مثل من فکر کن، مثل من...، مثل من... با معلمی که میداند هرکس شبیه خودش است، شبیه سایهاش، شبیه تصویرش در آینه، شبیه آنچه که در خواب و رؤیا و بیداری میبیند و آن را حس میکند. آن معلم که میفهمد ارزش نوشتن را نمی داند چه نمره ای بدهد به آن!
چه کسی میداند که از زنگهای خوشرنگ انشا چند تا نویسنده سر به آسمان کشیده، همانطور که کسی از آمار نابغههای فیزیک و شیمی از همین زنگهای ساده مدرسه خبر ندارد.
شاید این آمارها و مقایسهها اهمیت نداشته باشد. خیلی از زنگهای مدرسه هم بودهاند که هیچ حاصلی نداشتهاند. فرصتی بودهاند برای پر کردن چاله چولههای زمانی که باید به بطالت بگذرد، برای نمرههای قبولی و گذشتن از سالی به سال دیگر. اما زنگهای انشا همیشه فرصتی بودهاند برای فکر خلاقانه و آفرینش. قدر این لحظهها را چه کسی میفهمد؟
فرهاد حسنراده
دربارة انشا هر چه میدانید بنویسید!
مقدمه
با نام خدایی که ابتدا گل و بوته و گیاه و سپس بز و گاو و میمون و بعد از همه اینها بنده را آفرید، انشای خود را آغاز نموده و سپس شروع میکنم! البته واضح و مبرهن است که قبل از این کار قلمم را عمیقاً در خون خود که حکم مرکب یا همان دوات را دارد، فرو کرده و آنگاه شروع به نگارش یا نوشتن انشا مینمایم.
متن انشا
در ابتدا و قبل از هرچیز باید بگویم که از یگانه معلم مهربان و با سواد دنیا، بهخاطر موضوعهای خوبی که به ما میدهند، کمال تشکر را دارم. همینجا متذکر میشوم که بسیار شادمان و یا خرسند میباشم که موضوعات ایشان بسیار پیشرفت نموده و مدتی است که دیگر از موضوعاتی همانند «فواید گاو را بنویسید» خبری نیست!
حالا با توکل بر خدا و صد تومان نذر و صد صلوات برای گرفتن بیست و این که آقای معلم به ما بگوید «تو در آینده نویسنده خوبی خواهی شد!» هرچه دل سنگمان یا همان تنگمان میخواهد -به جای گفتن- مینویسیم:
بهنام خدا و با سلام. انشا درس بسیار خوب و آسان و به اصطلاح هلویی است واقعاً! اصلاً ما ماندهایم که چرا یکی از ایستگاههای مترو را به نام انشا نکردهاند تا خانم خوشصدای مترو بگوید: «بهنام خدا و با سلام، ایستگاه بعد، ایستگاه انشا!»؟ البته واضح و مبرهن است که ما این خوبی را مدیون این هستیم که گروهی از نویسندگان بزرگ دنیا از جمله پدر، مادر و آبجی بزرگهمان که لیسانس مامایی دارد، در نوشتن این مهم کمکمان میکنند یا به تعبیری به ما یاری همی میرسانندی!
هر انشایی از سه بخش مهم یعنی مقدمه، متن انشا و نتیجهگیری تشکیل میشود.
مقدمه یعنی ذکر نام خدا و تشکر از او برای آفریدن معلمهای زحمتکش و دانا که چون شمعی میسوزند و فضا را روشن میسازند.
متن انشا که به قول بچهها کاملاً تابلوست و هر خنگولی با هر آیکیویی میتواند بفهمد که همان متن انشاست دیگر! متن انشا بستگی به موضوع انشا دارد؛ مثلاً ما وقتی داریم در مورد فواید گاو مینویسیم خیلی فرق دارد با زمانی که داریم درباره فواید گوساله مینویسیم. در چنین زمانی ما باید وجه تمایزات این دو را کاملاً در نظر داشته و بدون کوچکترین جانبداری و بیعدالتی انشای خود را شروع به نگارش نمودن بکنیم!
نتیجهگیری اما همانطور که از اسمش پیداست، واضح و مبرهن است که مهمترین بخش هر انشایی است. در نتیجهگیری شما میتوانید علاوه بر ذکر نتایجی که از انشای خود مأخوذ کرده یا گرفتهاید (یا به عبارت سادهتر بارتان شده) از خاله، عمه، دایی و عموی خود که در امر نوشتن به شما یاری همی رساندیدندی، تشکر کرده و حسابی پاچهخواریشان را بنمایید. این را هم بگویم که انشا نوشتن فواید بسیاری دارد از جمله اینکه ما را در آینده نویسنده میکند انشاءا...!
در انتها با یاد خدا و خداحافظی شما را به خدا و دفتر انشایم را برای تعیین نمره به معلم عزیز میسپارم.
نتیجهگیری
ما از این انشا نتیجه میگیریم که:
الف) انشا چیز خوبی است.
ب) فواید انشا زیاد است و حتی از فواید گاو هم بیشتر است چه برسد به حیوانهای دیگر که به دلیل حفظ ادب از ذکر نامشان در اینجا معذوریم!
ج) معلم فرزانه -که به عمرش اندازۀ قد ما کتاب خوانده- برای بار دیگر آیندۀ روشنی -که نویسندگی باشد- برایمان پیشبینی خواهند کرد.
د) ضمن تأکید بر نکات الف و ب و ج، در آخر بعد از تشکر از همه اعضای خانواده، ضمن تقدیر از آقای همسایه روبهرویی که فوق لیسانس دامپزشکی دارند و ما را در نوشتن انشاهای قبلی دربارۀ فواید گاو و گوسفند و... راهنمایی کردند و البته ما یادمان رفت در انشاهای قبلی ازشان تشکر کنیم، تقدیر ویژه به عمل میآوریم!
فاضل ترکمن
برگ سبز پاییزی
در میان نشریههای زرد و نارنجی و سرخ و صورتی که چهره دکههای روزنامهفروشی را رنگوارنگ کرده، جای یک نشریه خالی بود؛ نشریهای درباره انشا و نویسندگی. اما چند ماهی است که این نشریه متولد شده است. شاید نتوان آن را توی دکهها و لابهلای نشریههای ریز و درشت و رنگوارنگ پیدا کرد اما حتماً میتوان آن را از کتابفروشیهای معتبر سراغ گرفت.
این نشریه فصلنامه است و تاکنون شمارههای یک و دوی آن منتشر شده است. با
ورق زدن این دو شماره از نشریه «انشا و نویسندگی» حس میکنی چهقدر مطالب آن برای کسانی که میل به نوشتن دارند، میتواند کاربرد داشته باشد، به خصوص که بخشی هم برای کودکان و نوجوانان دارد به نام «آسمون ریسمون».
اما جدا از این بخش، در صفحههای اصلی فصلنامه مقالهها و یادداشتها و گفتوگوهایی گنجانده شده که حرف اصلی آنها نوشتن و چگونه نوشتن است.
در دومین شماره این فصلنامه، میتوانیم این مطالب را بخوانیم: «سر نوشتن»، گفتوگو با دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن؛ «با داشتههای بومی خودم نوشتم»، گفتوگو با یوسف علیخانی؛ «بنویسید، اما تکراری نه!»، گفتوگو با شهرام اقبالزاده؛ «خاطرهنویسی، راهی به خودشناسی»؛ «هفت شیوه برای نوشتن فلش فیکشن»؛ « از پنج حس خود استفاده کنید» و ...
سردبیر و مدیر مسئول «انشا و نویسندگی»سیدحسین محمدی حسیننژاد است و بهای این فصلنامه 3000 تومان
فرهاد حسنزاده