عملیات جنگ روانی ممکن است کوتاهمدت یا درازمدت باشد اما جهت تأثیرگذاری بیشتر و قویتر، معمولا از شیوهها و تکنیکهای خاصی که به آنها تکنیکهای جنگ روانی گفته میشود، متوسل میشوند. مطلبی که از پی میآید، به تشریح این تکنیکها میپردازد.
آنچه در پی میآید اشاره دارد به برخی از تکنیکهای جنگ روانی و تعریف آنها. تکنیکهای جنگ روانی، شاید به بیش از ۱۰۰مورد برسد ولی در نوشتار حاضر، به تعاریف تکنیکهایی که از آنها استفاده شده است، بسنده میشود:
برچسبزدن
براساس این تکنیک، رسانهها واژههای مختلف را به صفات مثبت و منفی تبدیل میکنند و آنها را به آحاد یا نهادهای مختلف نسبت میدهند. گاهی هدف از این عملکرد آن است که ایده، فکر یا گروهی محکوم شوند؛ بیآنکه استدلالی در محکومیت آنها آورده شود.
لی (Lee) در مقالهای توضیح میدهد که چگونه اصحاب رسانهها میکوشند تا با القاب مثبت یا منفی، برداشتهای اولیه ما را نسبت به موضوعات مورد نظر تحتتأثیر قرار دهند. او توضیح میدهد که به کارگیری بعضی عناوین مثبت مانند دمکرات، آزادیخواه، نجاتبخش یا بعضی عناوین منفی مانند تروریست، متحجر و... ممکن است ما را به نتیجهای متفاوت سوق دهد و نوع برداشت ما را نسبت به یک فرد و یا مفهوم خاص متأثرسازد.
برخی، برچسبزنی را اسمگذاری بر یک فکر یا یک عقیده خاص یا گروهی مشخص میدانند که برای تحریک به رد فکر، عقیده یا آن گروه مورد نظر بدون بررسی شواهد، مورد استفاده قرار میگیرد. ۲مثال از اسمگذاری یا برچسبزدن، «تروریست» و «تروریسم» است. سورین و تانکارد این مثال معروف را مطرح میکنند که تروریست از نظر یک نفر، ممکن است برای نفر دیگر مبارز آزادی باشد.
معنیشناسان میگویند آنچه ما شخصی را بدان میخوانیم، بستگی به مقاصد، فرافکنیها و ارزیابیهای ما دارد. آنها توضیح میدهند که تروریست و تروریسم، کلیشههایی برای رسیدن به معنی هستند و اجماع جهانشمولی راجع به اینکه چه کسی تروریست است، وجود ندارد زیرا اهداف سیاسی و راهبردی، دولتهای مختلف را به طرز متفاوتی تحتتأثیر قرار میدهد. تعریف، فارغ از ارزش وجود ندارد.
توسل به ترس
شیرازی در مورد تکنیک توسل به ترس، معتقد است که در این تکنیک، از حربه تهدید و ایجاد رعب و وحشت میان نیروهای دشمن، بهمنظور تضعیف روحیه و سستکردن اراده آنها استفاده میشود. به نظر او، متخصصان جنگ روانی ضمن تهدید و ترساندن مخاطبان به طرق مختلف، به آنان چنین القا میکنند که خطرها و صدمههای احتمالی و حتی فراوانی بر سر راه آنان کمین کرده است و از این طریق، آیندهای مبهم و توأم با سختیها و مشکلات را برای افراد دشمن ترسیم میکنند.
پراتکانیس از کاربردهای دیگر این تکنیک سخن گفته و معتقد است از تکنیک توسل به ترس، گاهی برای بسیج جبهه در مقابل یک تهدید خارجی نیز استفاده میشود.
او جوزف گوبلز، مدیر نظام داخلی تبلیغاتی آلمان هیتلری را مثال میآورد که همواره از عبارت تئودور کافمن بهره میگرفت که گفته بود «آلمان باید نابود شود» و گوبلز از این طریق ادعا میکرد که متفقین در پی نابودی آلمان هستند. آدولف هیتلر در اشاره به تهدید کمونیسم، همواره پیوستن به حزب نازی را بهعنوان راهحل ارائه میکرد. او توانست با علمکردن تهدید یهودیان و کمونیستها و منسجمساختن حزب نازی، تا حدی به اهداف توسعهطلبانه خود دست پیدا کند.
تکرار
همچنانکه از واژه «تکرار» برمیآید، برای زندهنگهداشتن موضوع، با تکرار زمانبندیشده، سعی میکنند موضوع تا زمانی که نیاز هست، زنده بماند. سلطانیفر معتقد است در این روش، با تکرار پیام، سعی در القای مقصودی معین و جاانداختن پیامی در ذهن مخاطب دارند؛ «تکرار از لحاظ روانشناسی در تشکیل عادت، بسیار مفید است؛ بهویژه اگر با دقت توأم باشد.
بدون تکرار، تثبیت و تقویت دقیقتر عادت میسر نخواهد شد. روش تکرار، از قواعد خاصی پیروی میکند زیرا فاصلههای تکرار فعل نباید چندان دراز باشد که سبب محوشدن آثار قبلی شود و نه چندان کوتاه باشد که ملالانگیز و خستهکننده شود.»
به عبارت دیگر، تکرار مثل ضربههای پیاپی چکش است که سرانجام میخ را به داخل میراند. بنابراین فرستنده پیام امیدوار است که این شکل از ضربه زدن مداوم، باعث دریافت نکات پیام شود. لئونارد دوب به بهترین وجه، تمرکز روی تکنیک تکرار را توصیف کرده است؛ «بسیاری از مردم درباره تبلیغ میاندیشند.
آنها مشاهده کردهاند که ظاهرا تکرار میتواند معجزههای روانشناسانهای انجام دهد. البته تکرار در حقیقت مهم است اما نباید در این اهمیت مبالغه کرد یا درباره آن به خطا رفت.»
تظاهر به بیطرفی
بسیاری از رسانههای خبری برای القای بیطرفی خود به مخاطبان و در نتیجه جلب اعتماد آنان، از تاکتیک تظاهر به بیطرفی استفاده میکنند. در این تاکتیک، سخنان و دیدگاههای مخالفان به اشکال مختلف نظیر گزارش، مصاحبه و خبر منعکس میشود. رسانه بهدلیل اتخاذ یک موضع بیطرف، اعتبار بیشتری در میان مخاطبان خود کسب میکند.
همچنین رسانه با حفظ پوشش بیطرفی، میتواند پیامهای خود را به آسانی به مخاطب القا کند و اهداف مورد نظر خود را تأمین سازد. در این اصل، ضمن اظهار بیطرفی و حفظ احترام مخالفان، اقدام به پخش سخنان و نظرات مخالفان میکنند و بهدنبال آن، مطالب خود را القا میکنند. در واقع با پوشش خبری به شکل بیطرفانه و بهطور مودبانه، سعی میشود حمایتهای لازم یا تخریبهایی در راستای اهداف مورد نظر اعمال شود.
اهریمنسازی
در تکنیک اهریمنسازی، مبلغ تلاش میکند تا تنفر و دشمنی جمعیت مخاطب را نسبت به عقیده گروه یا کشورهایی خاص برانگیزد؛ بهنحوی که اگر گروهی (از دیدگاه رسانه) سیاست خارجی را پشتیبانی کند، صرفنظر از درست یا نادرستبودن آن، وجهه منفی گروه حامی این سیاست را بزرگنمایی میکند و از این طریق، بر مواضع جمعیت مخاطب اثر میگذارد. پراتکانیس در این خصوص، نکته جالب توجهی را مطرح میکند. او معتقد است یکی از زیانبارترین پیامدهای تبلیغات جنگی، تسهیل نابودی افراد یک ملت به وسیله افراد ملت دیگر بدون عذاب وجدان است. جنگ، نابودی و آسیبهای فراوانی به بار میآورد.
در چنین وضعیتی، مُبلغ برای کاهش ناهماهنگی شناختی احتمالی در جبهه خودی، سعی در بهحداقلرساندن ماهیت انسانی قربانیان اعمال خود یا بهحداکثررساندن استحقاق آنان در آنچه نصیبشان شده است، خواهد داشت. از اینرو کارشناسان جنگ روانی، با ترسیم چهره دردمند و سختی کشیده قربانیان، خشم و غضب مردم خودی و احساس همدردی با قربانیان را برمیانگیزند.
تافلر مثالی را مطرح میکند. او مینویسد: «زمانی که یک دختر ۱۵ساله کویتی، در برابر کنگره آمریکا شهادت داد که سربازان عراقی در کویت، نوزادان را میکشتند و دستگاههای نگهداری نوزادان را به عراق منتقل میکردند، دل خیلی از مردم جهان به درد آمد؛ درحالیکه به جهانیان گفته نشد که وی دختر سفیر کویت در واشنگتن و عضو خانواده سلطنتی است و شهادت او کاملا صحنهسازی شده است».
ایجاد تفرقه و تضاد
از جمله اموری که در فرایند جنگ روانی مورد توجه قرار میگیرد، تضعیف دشمن بهویژه به لحاظ روانی است. دشمن باید با شکستخوردن انس بگیرد. آنچه در این زمینه میتواند مؤثر باشد، ایجاد یا تلقین تضادهای مختلف در جبهه دشمن است. رسانه میتواند با ایجاد یا تلقین درگیری میان اقلیتها، قومیتها، نخبگان و حاکمیت، وحدت را بین نیروهای دشمن متزلزل سازد.
لطفیان معتقد است در فرایند سقوط دولت صدام حسین و اشغال عراق، پیشزمینههای رسانهای و تبلیغی نقش مهمی را ایفا کردهاند. او توضیح میدهد که چگونه فشار و اختناق ۲۳ساله دیکتاتوری صدام در عراق، موجبات نارضایتی عمومی را در بخشهای وسیعی از کشور فراهم کرده بود و رسانههای تبلیغی آمریکا با استفاده از این نقاط ضعف دولت او، اقدام به پخش شایعات وسیعی در مورد صدام و وابستگان حزب بعث کردند. این امر به افزایش شکاف بین حاکمیت و مردم منجرشد و زمینه مساعدی را برای اضمحلال و سقوط نظام بعث در عراق فراهم آورد.
ترور شخصیت
در شیوههای جدید، ترور فیزیکی جای خود را به ترور شخصیت داده است. در زمانهای که نتوان فردی را ترور فیزیکی کرد یا نباید افراد مورد ترور فیزیکی قرار گیرند، سعی میکنند از طریق عوامل تبلیغاتی جنگ روانی و با استفاده از وسایل ارتباط جمعی شخصیتهای مطرح و مؤثر در جناح مقابل را به زیر ذرهبین کشیده و با بزرگنمایی نقاط ضعف، آنان را ترور شخصیت کنند.
هدف، ترور شخصیتهای سیاسی و مهم از طریق بهتصویرکشیدن نقاط ضعف و حرکات نادرست آنهاست. این عوامل باعث میشوند رهبران ذینفوذ نزد مخاطبان، دچار بیمنزلتی و تخریب چهره شوند.
دروغ
تاکتیک قدیمی دروغ که هنوز هم برخی رسانهها بهطور فراوان از آن استفاده میکنند، عمدتا برای مرعوبکردن حریف یا حتی برای مرعوبکردن افکار عمومی مورد استفاده قرار میگیرد؛ بدین معنی که پیامی را که به هیچ وجه واقعیت ندارد، بیان میکنند. معروفترین استفاده این تاکتیک، در زمان هیتلر و توسط گوبلز بوده است. گوبلز میگوید: دروغ هر چه بزرگتر باشد، باور آن برای مردم راحتتر است.
شایعه
شایعه جایی مطرح میشود که زمینه دسترسی به اخبار موثق امکانپذیر نباشد. شایعه انتقال شفاهی پیامی است که برای برانگیختن باور مخاطبان و همچنین تأثیر در روحیه آنان ایجاد میشود. مطالب کلی شایعه باید حول محورهای اساسی و مهمی باشد که مخاطب نسبت به آنها حساسیت بالایی دارد. «بهترین شیوه برای القای پیام مورد نظر فرستنده پیام، در زمانهایی که پخش پیام بهطور شفاف و روشن امکان پذیر نیست یا در مواقعی که فکر میکنند با مشکلات قانونی روبهرو میشوند، استفاده از کنایه و اشاره است.
کنایه بهدلیل غیرصریح بودن آن، معمولا تأثیرات عمیقی بر شنونده دارد. استفاده از حربه کنایه، به وفور در تبلیغات به چشم میخورد. برای نمونه، گفته میشود «میگویند فلانی با تروریستها ارتباط دارد» یا «شنیده میشود فلان گروه در حمایت از تروریستها فعالیت میکنند» و یا «به نقل از شاهدان عینی، حقوق بشر در فلان کشور مراعات نمیشود» که به هر صورت، ارتباط با تروریسم و نقض حقوق بشر را به افکار عمومی القا میکند.
کلیگویی
محتوای واقعی بسیاری از مفاهیمی که از سوی رسانههای غربی مصادره و در جامعه منتشر میشود، مورد کنکاش قرار نمیگیرد. تولیدات رسانههای غربی در دو حوزه سیاست داخلی و خارجی، مملو از ارزشها و مفاهیمی مانند جهانیشدن، لیبرالیسم، اقتصاد باز، امنیت ملی، پلورالیسم، نظام نوین جهانی، حقوق بشر، دمکراسی، تروریسم و... است.
اینها مفاهیمی هستند که بدون تعریف مشخص، در جهت اقناع مخاطبان در زمینهای مشخص به کارگرفته میشوند. در واقع، کلیگویی عبارت است از مرتبطساختن عقیده یا سیاستی خاص با مفهومی ویژه، تا مخاطب بدون بررسی شواهد و دلایل، عقیده یا سیاست مورد نظر را بپذیرد.
آخرین بروزرسانی شنبه ۳ دی ۱۴۰۱