انتخاباتی که قرار است در نخستین سهشنبه پس از نخستین دوشنبه ماه نوامبر سال 2008 برگزار شود و جانشین جورج دبلیو بوش انتخاب گردد.
در حقیقت، جمهوریخواهان و دموکراتها در نوامبر سال جاری تنها برای کسب اکثریت کرسیهای کنگره با یکدیگر نمیجنگیدند، بلکه در این انتخابات، هدف بزرگتری را پیگیری میکردند: پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری و راهیابی به کاخ سفید.
در یک سنت سیاسی در آمریکا، هر حزبی که بتواند در انتخابات ششمین سال یک دوره 8 ساله ریاست جمهوری به پیروزی دست یابد، از شانس بیشتری برای ورود به کاخ سفید برخوردار خواهد شد.
در سال 1998، جمهوریخواهان علاوه بر کسب اکثریت مجلس نمایندگان، در سنا نیز به پیروزی رسیدند. همین حزب، دو سال بعد کاخ سفید را از الگور، معاون رئیس جمهوری وقت ربود. اگر الگور در آن انتخابات توانست بیش از 200 هزار رأی مردمی بیشتر در مقابل بوش جمهوریخواه به دست آورد، اما این بوش بود که با کمک 271 رأی هیأت الکترال، سرانجام راهی کاخ سفید شد؛ آن هم با کمک تنها 528 رأی اضافی در ایالت فلوریدا.
به هر حال همانگونه که جمهوریخواهان از سکوی انتخابات میاندورهای سال 1998 برای ورود به کاخ سفید استفاده کردند، اکنون دموکراتها دل به موفقیت دور از انتظار خود در انتخابات میاندورهای سال 2006 بستهاند تا قوه مجریه را پس از 8 سال به چنگ آورند.
7 نوامبر، سونامی جمهوریخواهان لقب گرفته است.
البته پیش از انتخابات، نظرسنجیها از پیروزی دموکراتها در مجلس نمایندگان خبر میدادند. اما کمتر کسی تصور میکرد که سنا و اکثریت فرمانداریها نیز در اختیار این حزب قرار گیرد. تا پیش از انتخابات، جمهوریخواهان با 230 کرسی در مجلس نمایندگان و 55 کرسی در سنا حضور مقتدرانهای در کنگره آمریکا داشتند.
دموکراتها نیز با 201 کرسی در مجلس نمایندگان و 44 کرسی در سنا، حزب اقلیت را تشکیل میدادند. این وضعیت سبب شده بود که یک نظام سیاسی تکحزبی در آمریکا حاکم شود. پس از جنگ جهانی دوم، سیستم سیاسی آمریکا بر مبنای دوحزبی شکل گرفت، به این صورت که قوه مجریه در اختیار یک حزب و قوه مقننه در اختیار حزب دیگر بود.
البته بعضی مواقع، تنها یکی از دو مجلس کنگره توسط حزب رقیب که کاخ سفید را در اختیار داشت، اداره میشد. این توازن سبب میشد تا رئیس جمهور آمریکا با احتیاط بیشتری و پس از جلب رضایت حزب رقیب، برنامههای خود را پیش ببرد.
اما از سال 2001 در پی پیروزی جمهوریخواهان در انتخابات ریاست جمهوری و کنگره، حزب جمهوریخواه توانست سلطه خود را بر هر سه قوه مجریه، قانونگذاری و قضایی آمریکا گسترش دهد.
البته از سال 2001 تا 2003 در پی پیوستن سناتور بفورنر از حزب جمهوریخواه به حزب دموکرات، برتری 50 – 50 جمهوریخواهان در سنا (هرگاه تعداد سناتورهای دو حزب جمهوریخواه و دموکرات برابر باشد، معاون رئیس جمهور به عنوان رئیس سنا از حق رأی برخوردار میشود) به برتری 51 کرسی دموکراتها در مقابل 49 کرسی جمهوریخواهان تبدیل شد.
این وضعیت شکننده در جریان انتخابات سال 2004 یک بار دیگر به نفع جمهوریخواهان تغییر کرد و این بار، 55 کرسی در سنا به این حزب تعلق گرفت.
سیستم تکحزبی عموماً با شاخص تعداد مصوبات وتو شده کنگره از سوی رئیس جمهور، ارزیابی میشود. هرگاه او در دوره ریاست جمهوری خود تعداد بیشتری از مصوبات کنگره را وتو کند، سیستم حکومتی آمریکا به سوی نظام چندحزبی حرکت میکند. اما اگر هماهنگی میان کاخ سفید و کنگره افزایش یابد، رئیس جمهور دلیلی برای وتوی مصوبات کنگره نخواهد داشت.
بر اساس این معیار میتوان دوره 6 ساله ریاست جمهوری جورج بوش را مورد ارزیابی قرار داد. در این مدت، علیرغم تحولات گسترده سیاسی پس از حادثه 11 سپتامبر سال 2001 و حمله نظامی آمریکا به عراق در سال 2003، تنها یک مصوبه کنگره از سوی بوش وتو شد و آن هم در ارتباط با تحقیقات سلولهای بنیادین بود.
در حالی که بیل کلینتون 30 بار، جورج هربرت واکربوش 44 بار، رونالد ریگان 78 بار و جیمی کارتر 31 بار از حق قانونی خود برای وتوی مصوبات کنگره استفاده کردند. در تمام این دوران، حزب مخالف کاخ سفید در هر دو مجلس و یا یکی از مجالس کنگره، اکثریت را در دست داشتند.
اکنون نیز با تسلط دموکراتها بر هر دو مجلس کنگره، چنین به نظر میرسد که تعداد وتوهای رئیسجمهور از یکی به مراتب فراتر رود. بهویژه این که میان دو حزب در خصوص چگونگی تعامل با خطرهای تروریستی و جنگ عراق، اختلافنظر عمیقی وجود دارد.
علاوه بر بحث حق وتوی ریاست جمهوری، حزب اکثریت در کنگره از توان تشکیل جلسات تحقیق و حتی استیضاح رئیس جمهوری یا هر یک از مقامات ارشد دولت برخوردار است.
در 6 سال گذشته دو کمیته تحقیق در خصوص علل وقوع حادثه 11 سپتامبر و سهلانگاری در قبال طوفان کاترینا تشکیل شد که به دلیل تسلط جمهوریخواهان بر کنگره، هیچکدام برای ادامه فعالیت رئیس جمهوری و مقامات اصلی درگیر در این ماجرا خطرساز نبودند.
اما از ژانویه سال 2007 که دموکراتها اکثریت را در هر دو مجلس کنگره یکصدودهم به دست خواهند گرفت، شرایط دگرگون خواهد شد. نانسی پلوسی رئیس مجلس نمایندگان در کنگره بعدی بلافاصله پس از اعلام پیروزی حزبش در انتخابات نوامبر اعلام کرد که دموکراتها برنامهای برای استیضاح جورج بوش ندارند.
اما از آنجا که حزب دموکرات در کنگره بعدی، رسیدگی به سه موضوع جنگ عراق، طوفان کاترینا و سیاست انرژی را در اولویت برنامههای خود قرار داده، چه بسا در دو موضوع نخست، تحقیقات کنگره به استیضاح بینجامد.
در سال 1998 در پی کسب اکثریت جمهوریخواهان در سنا (مجلس نمایندگان از سال 1994 در اختیار حزب جمهوریخواه قرار داشت) موضوع رابطه غیراخلاقی بیل کلینتون با مونیکا لوینسکی کارآموز جوان کاخ سفید، مورد توجه نمایندگان کنگره قرار گرفت. ژوزف لیبرمن سناتور دموکرات برای نجات حزب از تبعات منفی رسوایی اخلاقی کلینتون، اولین فردی بود که خواستار استیضاح رئیس جمهوری شد.
البته یک فرضیه دیگر نیز وجود دارد و آن این که اسرائیلیها برای انتقام گرفتن از کلینتون ماجرای مونیکا لویسنکی را به وجود آوردند و از طریق لیبرمن یهودی، دومین استیضاح تاریخ آمریکا را شکل دادند تا وی را به دلیل اصرار بر آشتی دادن اسحاق رابین با یاسر عرفات مجازات کنند.
به هر حال، جدا از این که چه اهدافی پشت ماجرای مونیکا گیت وجود داشت، جمهوریخواهان توانستند در پی تصویب مجلس نمایندگان، کلینتون را در سنا به محاکمه بکشانند که البته رئیس جمهوری وقت آمریکا تنها با یک رأی از کابوس برکناری رهایی یافت.
دموکراتها پس از 8 سال، بیمیل نیستند این فرایند دردناک را علیه یک رئیسجمهوری جمهوریخواه در خصوص موضوعاتی مهمتر از رابطه غیراخلاقی کلینتون و لوینسکی تکرار کنند. بهویژه همین ماجرای مونیکاگیت بود که کاخ سفید را از چنگ دموکراتها در سال 2001 خارج کرد.
تقریباً 730 روز پس از انتخابات میاندورهای کنگره در نوامبر سال 2006، قرار است انتخابات ریاست جمهوری برگزار شود. اگرچه تمامی انتخابات ریاست جمهوری آمریکا با حساسیت همراه است، اما این بار انتخابات سال 2008 یک تفاوت دیگر با انتخابات قبلی دارد.
در اغلب انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، نامزد یکی از دو حزب بزرگ، رئیسجمهوری مستقر در کاخ سفید یا معاون وی است و از این جهت، رقابت های درون حزبی در داخل حزب حاکم بر کاخ سفید شکل جدی به خود نمیگیرد. در سال 2004، هیچ فردی از حزب جمهوریخواه حاضر نشد در مقابل جورج بوش به میدان بیاید و به همین دلیل، این حزب از پیامدهای چندپاره شدن رقابتهای درونحزبی نجات یافت.
اما در سال 2008 قرار است رئیس جمهور مستقر و معاون وی، هیچکدام در انتخابات شرکت نکنند. جورج بوش دو دوره ریاست جمهوری خود را پشت سر گذاشته و حق شرکت در انتخابات بعدی را ندارد. دیکچنی معاون وی نیز رسماً اعلام داشته که نامزد حزب جمهوریخواه نخواهد بود.
هواداران چنی، علت این تصمیم را بیماری قلبی وی عنوان کردهاند، در حالی که مخالفین، نتایج نظرسنجیها مبنی بر غیرمحبوبترین معاون رئیس جمهوری آمریکا طی نیم قرن گذشته را دلیل صرفنظر کردن چنی از رقابت برای کسب بالاترین مقام اجرایی آمریکا دانستهاند.
به هر حال برای نخستین بار پس از سال 1928 انتخابات ریاست جمهوری سال 2008 فاقد حضور رئیس جمهور یا معاون ریاست جمهوری است. در سال 1968 سناتور ریچارد نیکسون نامزد حزب جمهوریخواه سابقه 8 سال معاونت ریاست جمهوری در زمان آیزنهاور را در کارنامه خود داشت.
هری ترومن دموکرات نیز در سال 1952 پس از آن که از رقیب همحزبی خود در انتخابات درون حزبی در ایالت نیوهمشایر شکست خورد، از ادامه رقابتها کنار کشید. از این جهت میتوان گفت در طول 80 سال گذشته، هرگز دو حزب جمهوریخواه و دموکرات فاقد نامزدهای بالقوه برنده نبودهاند. این وضعیت سبب میشود علاوه بر جنگ تمامعیار بین حزبی برای ورود به کاخ سفید، هر دو حزب یک جنگ خونین داخلی را نیز پشت سر بگذارند.
از فردای انتخابات 7 نوامبر 2006، چهرههای مختلفی در هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات، علاقهمندی خود را برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری سال 2008 اعلام کردند.
از سناتورهای برجسته تا نمایندگان سابق و حتی فرمانداران و شهرداران خانهنشین، در میان خیل مشتاقان سکونت در کاخ سفید به چشم میخورد. در این میان، پس از رؤسای جمهوری و معاونانشان، فرمانداران و سپس سناتورها از شانس بیشتری برخوردار هستند.
در طول 45 سال گذشته، رؤسای جمهوری 5 بار (جانسون، نیکسون، ریگان، کلینتون و بوش)، معاونان رؤسای جمهوری یک بار (جورج هربرت واکربوش)، فرمانداران 3 بار (کارتر از جورجیا، کلینتون از آرکانزاس و بوش از تگزاس)، فرمانداران سابق یک بار (ریگان از کالیفرنیا) و نهایتاً سناتورها 2 بار (کندی و نیکسون) به کاخ سفید راه یافتهاند.
آخرین فردی که خارج از حلقه توانست در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا پیروز شود، دوایت آیزنهاور بود که در سال 1952، بر نامزد گمنام دموکراتها فائق شد، در حالی که وی سرفرماندهی نیروهای متفقین در جنگ جهانی دوم را بر عهده داشت و از نظر اکثریت مردم آمریکا به عنوان یک قهرمان ملی شناخته میشد.
روانشناسی سیاسی مردم آمریکا نشان میدهد که نمایندگان مجلس نمایندگان، اعضای کابینه و شهرداران از شانس چندانی برای پیروزی در انتخابات برخوردار نیستند. در حقیقت، آن چه یک فرد را شایسته نامزد نهایی حزب در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا میکند، توانایی جمعآوری کمکهای مالی انتخاباتی است.
به عبارت دیگر، هر فردی که بتواند از حامیانش پول بیشتری به دست آورد، قادر خواهد بود رضایت رهبران حزب را جلب کرده و آرای بیشتری را در کنوانسیونهای حزبی کسب کند. این توانایی اغلب در نمایندگان مجلس و کارمندان ارشد دولت وجود ندارد. همچنین زنان و رنگینپوستان تاکنون نتوانستهاند چنین مسیر دشواری را طی کنند.
بنابر این با توجه به این که هنوز هیچ یک از فرمانداران ایالتهای پنجاهگانه آمریکا نامزدی خود را برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری سال 2008 اعلام نکردهاند، دو سناتور از شانس بیشتری برخوردار هستند: سناتور هیلاری کلینتون از حزب دموکرات و سناتور جان مککین از حزب جمهوریخواه.
هیلاری کلینتون عنوان 8 سال بانوی اول آمریکا را در کارنامة خود دارد و از محبوبیت زیادی در ایالت نیویورک برخوردار است. با این حال، تمایلات لیبرالی هیلاری در دهه 1990 و زن بودن وی میتواند به عنوان دو عامل منفی، واکنش بلوکهای رأیدهنده قدرتمند محافظهکاران را علیه نامزد احتمالی دموکراتها برانگیزد.
البته حرکت هیلاری به سوی راست طی سالهای اخیر، بهویژه رأی مثبت وی به قطعنامه حمله نظامی آمریکا به عراق در کنگره و دوستی با رهبران دینی همچون پدر بیلیگراهام، موجب کاهش حساسیت محافظهکاران آمریکایی شده است. هیلاری همچنین میتواند بر روی موج انتخاب رهبران زن در دیگر کشورها (آنجلا مرکل در آلمان، میشل باشلت در شیلی و الین جانسون سیرلیف در لیبریا) که هر یک برای نخستین بار در تاریخ کشورشان به چنین جایگاهی دست یافتهاند، حساب ویژهای باز کند.
بیتردید اگر در سال 2007 مقام ریاست جمهوری فرانسه به سیگولن رویال، نامزد حزب سوسیالیست واگذار شود، هیلاری کلینتون سهلتر میتواند بر گرایشهای مردسالارانه مردم آمریکا فائق آید.
جان مککین نیز همانند هیلاری کلینتون از خوشنامترین نمایندگان حزبش در کنگره آمریکا به شمار میآید. وی رهبری طیف میانهرو حزب جمهوریخواه را طی 6 سال یکهتازی محافظهکاران نوین بر عهده داشته است.
مواضع وی در انتقاد از نحوه اداره جنگ عراق، محبوبیت مککین را آنچنان افزایش داد که جانکری نامزد دموکراتها در انتخابات ریاست جمهوری سال 2004، سمت معاونت خود را به این سناتور جمهوریخواه پیشنهاد کرد؛ اقدامی که تاکنون در تاریخ آمریکا سابقه نداشته است.
مککین همچنین رقیب جدی جورج بوش در انتخابات درون حزبی جمهوریخواهان برای ریاست جمهوری سال 2000 بود. وی پس از آن که جورجبوش پدر، رئیس جمهوری اسبق، از نفوذ چشمگیر خود بر رهبران حزب جمهوریخواه به نفع پسرش استفاده کرد، از گردونه رقابتها کنار گذاشته شد.
البته مککین به حزبی تعلق دارد که در ماه نوامبر با سونامی ضدجمهوریخواهی رأیدهندگان آمریکایی از کنگره بیرون ریخته شدند. در دو سال آینده، بحث جنگ عراق همچنان ادامه خواهد داشت و مککین نمیتواند از پیامهای منفی این مباحث به کنار بماند.
همانگونه که الگور سرانجام قربانی رسوایی اخلاقی یک رئیس جمهوری دموکرات شد، مککین نیز با خطر رسواییهای رئیس جمهوری جمهوریخواه مواجه است. ضمن این که هنگام آغاز رسمی رقابتهای انتخاباتی ریاست جمهوری در ژانویه سال 2008، مککین 72 سال سن خواهد داشت که در مقایسه با اغلب نامزدهای ریاست جمهوری، رقم بالایی خواهد بود. تنها رونالد ریگان با 73 سال سن، در زمان رقابتهای انتخاباتی سال 1980، از مککین جلوتر بوده است.