این انتخابات هردو سال یکبار برگزار می شود که طی آن435 کرسی مجلس نمایندگان و تقریبا30 تا35 کرسی سنا به رأی گذاشته میشود.
طی چندسال گذشته، جمهوری خواهان کنترل هر دو مجلس کنگره را در دست داشته اند و باید دید آیا این بار نیز موفق خواهند شد دموکراتهای را درحاشیه نگاه دارند یا خیر.
طی ماه گذشته دو حزب رقیب برسر بازگشت مجدد به عرصه سیاسی و یا تثبیت موقعیت خود به رقابت برخاستند و دراین میان، دموکراتها از همه حربهها و اهرم های فشار خود برای متهم نمودن و کنار زدن جمهوری خواهان و تضعیف جایگاه آنان درمیان افکارعمومی استفاده کردند.
علیرغم اینکه معمولاً در تبلیغات این انتخابات، موضوعات داخلی بیشتر مورد بحث قرار می گیرد لیکن دموکراتها مسأله نابسامانیهای عراق، تهدید کره شمالی، تحولات افغانستان، پرونده هسته ای ایران، مسائل گوانتانامو، زندانهای مخفی آمریکا در اروپا، قدرت حزب الله لبنان و بی آبروییهای اخیر اسرائیل را نیز بهمیان کشیدند و درسطوح مختلف از آن بهرهبرداری کردند.
دراین میان، بدون تردید تحولات عراق و افتضاح سیاستهای کاخ سفید دراین کشور، یکی از مهمترین حربههای مورد استفاده علیه جمهوریخواهان بود که دراین مقال به آن پرداخته می شود.
عراق و جمهوری خواهان
بزرگترین معمای آمریکاییها درعراق، بحث خروج نیروها و احتمال بروز جنگ داخلی درعراق است.
کاخ سفید درمقطعی قصد کاهش سطحی از نیروهایش را داشت، لیکن افزایش خشونتها مانع آن شد و اکنون کاهش خشونتها نیز به افزایش نیروهای نظامی آمریکا بستگی دارد که منابع مالی آن وجود ندارد و درنتیجه آمریکا مجبور شده است فعلاً 130 تا 140هزار نیروی نظامی خود را درعراق حفظ کند.
ارزیابی ملی اطلاعاتی آمریکا پیرامون عوارض حمله به عراق، مشکلات زیادی را برای جمهوری خواهان فراهم آورد. دراین گزارش (با عنوان روندها درتروریسم جهانی) آمده است:
جهاد درعراق درحال تولید نسل جدیدی از رهبران وفعالان تروریست است. موضوع عراق تبدیل به ریشه و محرک جهادی ها شده است چرا که آن را مداخله آمریکا درجهان اسلام می بینند. بسیاری از کشورهای منطقه قادر نخواهند بود از تردد تروریستها در قلمرو خود جلوگیری کنند.
شورای روابط خارجی آمریکا نیز در گزارشی اعلام کرده است: «راه حل ساده ای برای عراق وجود ندارد. وضعیت عراق، تروریستها را فعالتر کرده و سبب امنیت بیشتر آمریکا نشده است.
وزیران خارجه و دفاع آمریکا دولتمردان ناکارآمدی هستند که وضعیت عراق را نادیده می گیرند. بوش نیز سعی دارد تصویری زیبا از جنگ ارائه دهد و این درحالی است که شواهد موجود، خلاف آن را ثابت می کند.
بعد ازگذشت سه سال، احتمال وقوع جنگ داخلیِ نه چندان گسترده درعراق وجود دارد. ارتش آمریکا درحال طرح ریزی استراتژی جدید ضد شورش با تأکید بر حفاظت از غیرنظامیان عراقی است و این همان چیزی است که میبایست طی سالهای گذشته به آن توجه میشد، که نشد.
عراقیها امروز به این نتیجه رسیده اند که کشورشان درمسیری نادرست قرار گرفته. بیش از600 هزار عراقی طی اشغال عراق کشته شده اند (اگرچه برخی کارشناسان درخصوص این رقم تردید دارند).
راه حلهای مختلفی برای پایان دادن به این بحران وجود دارد، ازجمله تقسیم این کشور به سه منطقه خودمختار غیررسمی و برگزاری یک کنفرانس منطقهای، تا بدین ترتیب، نقش کشورهای همسایه عراق درتکامل این کشور بهسمت کشوری کارآمد افزایش یابد.
یکی از راهها نیزبرقراری یک رژیم خودکامه و درعین حال با ثباتتر است. که دراین مورد بهقول یکی از استادان دانشگاه کالیفرنیای جنوبی(رونالد استیل) میتوان صدام را با سبیل تراشیده روی کارآورد.
به احتمال زیاد، داغترین بحث درخصوص عراق، حضور نیروهای آمریکایی درعراق درآینده است. اکنون درآستانه انتخابات کنگره برخی از دموکراتها ازمستقرکردن مجدد نیروها درتابستان آینده درعراق صحبت بهمیان میآورند.
این درحالی است که کارشناسان نظامی معتقدند نیروها درعراق، هم اکنون بهاندازه کافی گسترده شده اند وحتی به همین دلیل تحت فشار هستند. اگرسعی کنیم درهمه جا حضور قوی داشته باشیم منجر به این خواهد شد که درهیچ جا قدرتمند نباشیم.
برخی از جمهوریخواهان نیز میگویند خروج تدریجی نیروها افزایش خشونت های فرقه ای را باعث می گردد. برخی از منتقدان حضورآمریکا درعراق به این نکته پرداخته اند که تأسیس چهارپایگاه جدید و به اصطلاح پایدارِ آمریکا درعراق، نشانگر نیت واشنگتن برای حضور طولانی مدت دراین کشور است.»
دفتر بودجه کنگره نیز طی گزارشی اعلام کرده است: «جنگ عراق تاکنون برای آمریکا291میلیارد دلار هزینه داشته است. تخمین این است که اگر تمامی سربازان آمریکا تا سال 2009 ازعراق خارج شوند بازهم آمریکا متحمل هزینه ای برابر یک تریلیون دلار خواهد شد.»
این گزارش براساس دو سناریو نوشته شده است. اول اینکه درسال آینده نیروها درهمان سطح 140هزار نفر نگهداشته شوند و سپس به سرعت، شمار آنان کاهش یابد و تا پایان 2009 عراق تخلیه شود که این برای سالهای مالی 2007 تا2010 حدود 184 میلیارد دلار دیگر برای آمریکا هزینه خواهد داشت.
سناریوی دوم این است که با کاهش تدریجی نیروهای آمریکایی، درعراق – بهطوریکه آمریکا دربلند مدت بهطور مستمر40هزار نیرو دراین کشورداشته باشد – جنگ عراق 406 میلیارد دلار درطول دهه آینده برای آمریکا هزینه خواهد داشت.»
در مجموع، افزایش نابسامانیهای عراق، میزان انتقادات ازسوء مدیریت جمهوری خواهان را در آمریکا بالا برده است. دموکراتها معتقدند جنگ با تروریسم می بایست درجبهه افغانستان ادامه می یافت و نباید به عراق کشیده میشد.
در این راستا به پیشنهاد کنگره، گروه ویژه مطالعاتی بهریاست جیمز بیکر وزیرخارجه اسبق آمریکا تشکیل و به عراق اعزام گردید تا راهکارهای عملی چگونگی خروج آمریکا از عراق را برای تصمیم گیری نهایی به کاخ سفید ارائه دهند. نتایج این مطالعات قراراست درماه نوامبر (بعد ازانتخابات) منتشر شود.
اخیرا این گروه درجلسه ای محرمانه دوگزینه محتمل را مورد کنکاش قرار داده است. نخستین گزینه که ثبات نام دارد، خواستار ادامه تلاشها برای ثبات سازی در بغداد، ترغیب شورشیان به وارد شدن در روند سیاسی و وارد کردن ایران وسوریه به برنامه ریزی ها برای پایان دادن به درگیریها است.
گزینه دوم که آرایش مجدد نظامی و مهار نام دارد، فراتر می رود و خواستار خروج تدریجی و مرحله ای نیروهای آمریکایی و استقرار آنها درخارج ازعراق است، به طوری که برای حمله به تروریست ها در هر جای منطقه دردسترس باشند.
منتقدین و جمهوری خواهان
جمهوریخواهان بهخاطر ناکامیهای عراق هم اکنون خود را در پشت سیاست چندجانبه گرایی مخفی کردهاند. استراتژیست ها مکرر به بوش توصیه میکنند که یک سیاست خارجی خوب باید قابل اتکا، سریع و حساب شده باشد، بهخصوص زمانی که ادعای ابرقدرتی جهان را نیز داشته باشد و بخواهد وضع موجود را حفظ کند.
حال کلید این معما داشتن احترام، اعتماد و اعتقاد به قضاوت خود است که به آن رهبریت میگویند. سیاست خارجی جمهوریخواهان طی سالهای گذشته ازکنترل خارج شده و بهگونهای تغییر یافته که آمریکا از دیگر کشورها درخواست کمک میکند.
با وجود این که دولت آمریکا برادامه روند کنونی تأکید می ورزد، چیزی ازسرعت یا قابلیت اطمینان درآن مشاهده نمی شود و جای تعجب نیست که نتوانسته احترام یا اعتماد جهانیان را بهخود جلب کند.
در دور اول ریاست جمهوری، بوش کاملاً خود محورانه حرکت کرد، لیکن چندصباحی است که چندجانبهگرایی را مبنا قرارداده، بهگونهای که درهر مسألهای باید متحدین هم حضور داشته باشند.
بهنظر می رسد درحال حاضر، آمریکا دیگر مسائل را رهبری نمیکند و درخاورمیانه بیشتر دنبال کننده قضایا است. بوش به واسطه شکست درعراق شدیداً ضربه خورده است و پیگیری مسائل را به دیگران واگذار کرده است. دربحث کره شمالی، چین را وارد کرده و در بحث پرونده هسته ای ایران نیز اروپا و روسیه درگیر شده اند.
به هرحال این کشورها نیز یا توانایی پیشبرد کارها را ندارد یا تمایلی در حل مسائل ندارند. نیوزویک سؤال میکند: «چرا بوش که همیشه به رک گویی معروف بوده، هم اینک درپشت درختان مخفی شده است؟ البته یکی از مشکلات این است که خشونتهای عراق، تمام توان و انرژی آمریکا را حتی دردیگر نقاط جهان کاهش داده است.
ولی یک دلیل اصلی هم این است که ایدئولوژی جمهوری خواهان دیگر کارآیی ندارد. بوش طوری ژست میگیرد که به عنوان یک ابرقدرت نمیخواهد با ایران و کره شمالی مذاکره کند. ولی واقعیت این است که بوش دیگر قدرت انجام این کار را ندارد. آمریکا دیگر همانند دوران حمله به عراق و القاعده، ازگزینه های زیادی برخوردار نیست.
بوش واقعاً هیچ تمایلی برای حمله به ایران یا کره شمالی ندارد و گذشته از آن، همچون گذشته ازمشروعیت مناسبی برخوردار نیست. جنگ عراق تمامی نقاط آسیب پذیر آمریکا را آشکار کرده و هیچ راهی برای انکار این موضوع وجود ندارد.»
برخی نیز معتقدند بوش جهان پیرامون خود را بهطور فزاینده ای غیرقابل قبول می داند. براساس گزارشهای رسانههای آمریکا، بوش درنطقهای خود بارها طیفی از مسائل را غیرقابل قبول اعلام نموده است؛
ازجمله نابسامانیهای عراق، هزینههای درمانی فزاینده، مهاجران غیرقانونی، آزمایش هستهای کره شمالی، نسل کشی درسودان، طرحهای هسته ای ایران و... . وی درحالی این رویکرد را دارد که ریاست جمهوریاش درمرحلهای است که روند بر وفق مرادش نیست. هم اینک مقبولیت بوش به زیر40 درصد رسیده است.
بررسی متن نطقهای بوش طی هفت سال گذشته نشان میدهد که مخمصۀ سیاسیِ رو به تشدید، تمایل او را برای غیرقابل قبول دانستن بسیاری از مسائل دیگر افزایش داده است.
این روند، نشانگر سرخوردگی فزاینده بوش ازنفوذ درحال کاهش وی است. تعداد رویدادها و نتایجی که بوش درسال جاری غیرقابل قبول دانسته است، 37 مورد یعنی دو برابر سال2005 و چهاربرابر2004بوده است.
واژه غیرقابل قبول، یکی از قوی ترین واژههایی است که یک رهبر میتواند بهکارگیرد. چون هم بیان کننده یک موضع ملی است و هم تهدیدی تلویحی به اقدام را درصورت نادیده گرفتن هشدارهایش منتقل میکند. بوش امسال 8 بار واژه غیرقابل قبول را درخصوص تحولات عراق به کاربرده است.
عراق، حربه دموکراتها
به اعتقاد برخی ناظران اگر دموکراتها توانسته باشند همه پرسی نوامبر را به یک همه پرسی درخصوص عراق تبدیل نمایند، موفقیت بزرگی را کسب خواهند کرد.
دراین راستا، دموکراتها با سفر به نقاط مختلف آمریکا تحرکی قوی را علیه جمهوری خواهان به راه انداختند و با توجه به اظهار نظرات آنان درتبلیغات، عراق به یکی از مهمترین حربههایشان تبدیل گشت.
آنها تلاش کردند تا آمریکاییها را متقاعد نمایند که جنگ درعراق به جنگ جهانی با تروریسم ارتباطی ندارد و باید برنامه زمانی برای عقب نشینی از عراق ارائه داد.
انتشار گزارش ارزیابی ملی اطلاعاتی آمریکا نیز دموکراتها را تحریک نمود. حتی برخی دموکراتها بهگونهای نشان دادند که خواهان باخت آمریکا هستند تا به مقاصد سیاسی خود برسند.
آنها جنگ عراق را جنگ بوش و نه یک جنگ ملی تلقی میکنند.(البته بوش نیز درواکنشی، انتشارگزارش ارزیابی ملی را محکوم کرد و این تحرک را برای تأثیرگذاری بر انتخابات ارزیابی نمود.)
جان کری سناتوردموکرات ایالت ماساچوست و نامزد احتمالی درانتخابات ریاست جمهوری 2008 که قبلاً مغلوب جورج بوش شده اخیراً گفته است: «جنگ عراق باعث تشدید تروریسم شده و دولت بوش باعث برباد دادن اقتدار اخلاقی آمریکا شده.
جمهوریخواهان به ما میگویند که درعراق، پیشرفتهایی بهدست آوردهایم وعراق شاهد جنگ داخلی نیست. لیکن این دروغ است و عراق درگیرجنگ داخلی شده. این جنگ، هرروزه جان آمریکاییها و مردم عراق را می گیرد و هزینه های گزافی را تحمیل میکند. ما باید روند را درعراق تغییردهیم.»
اولین تأثیر تحولات عراق، در رقابتهای انتخاباتی کنگره درایالات کناتیکت بروز کرد. لیبرمن (دموکرات معروف و از حامیان سیاستهای جنگی بوش که بهعنوان نامزد ریاست جمهوری نیز مطرح است) درانتخابات مقدماتی حزب دموکرات ناکام ماند و اثبات شد که هر نامزدی که از جنگ عراق حمایت کند، درانتخابات نوامبر نیز ناکام میماند.
وسلی کلارک ازفرماندهان سابق آمریکا درناتو درتحلیل شکست لیبرمن میگوید: «دوره نومحافظه کاران درآمریکا به پایان رسیده است. مردم فهمیدهاند که جنگ عراق یک اشتباه بود. جمهوریخواهان سعی دارند برای کسب آرای بیشتراز تهدید تروریسم استفاده کنند. ولی این یک بازی است و مردم به این نتیجه رسیده اند که سیاست های دولت کارساز نیست و باید تغییرکند.»
رامسفلد وزیردفاع آمریکا نیز ازاین فشارها مصون نمانده است وبرخی دموکراتها هم اعلام کردهاند که او فردی جنگ طلب و یکی ازاصلی ترین عاملان حمله نابرابر به عراق و کشتارمردم است که همراه بوش توانست با توطئه و دروغ، برخی کشورهای جهان را شریک جرم آمریکا درعراق کند.
بهموازات تحرکات سیاسی، دموکراتها دربعد رسانهای نیز وارد عمل شدند. آنان با درج نظرسنجیهای متفاوت، اذهان عمومی را برای بهحاشیه راندن جمهوریخواهان تحریک نمودند.
واشنگتن پست در گزارشی با عنوان «انتخابات داخلی آمریکا و احتمال پیروزی دموکراتها» نوشت: «نظرسنجیها نشان میدهد که درکنگره دموکراتها 54 درصد و جمهوریخواهان 41 درصد آرا را بهخود اختصاص خواهند داد. مردم آمریکا نگران تحولات عراق هستند و گرایش و اعتماد بیشتری به دموکراتها نشان میدهند. طبق ارزیابیهای بهعمل آمده، جمهوری خواهان بین 7 الی30کرسی را درکنگره از دست می دهند ودموکراتها نیز به 15کرسی برای بهدست گرفتن اکثریت درمجلس نیاز دارند.»
نیوزویک نیز درنظر سنجی دیگری گزارش داد: «میزان مخالفت افکارعمومی ازجنگ عراق به63 درصد رسیده است. به بوش باید گفت که آیا این مخالفین نیز ازحامیان فاشیسم هستند؟
این یکی از کمترین میزان حمایتها از بوش است، ولی برای خاندان بوش مهم نیست، چرا که آنها به صورت سنتی برای پیروزی درانتخابات، تبلیغات فاسد و منفی انجام میدهند. دموکراتها درانتخابات نوامبر پیروز می شوند و به احتمال زیاد بوشها نیز لفاظیهای خود را تشدید میکنند تا رقبا را لکه دار کنند. آنان درتخریب رقبا خوب عمل میکنند.
بوشها برای رسیدن به نیات خود برطبل جنگ علیه ایران نیز خواهند کوبید تا مردم آمریکا را از ناامنیهای آینده بترسانند و دموکراتها را به بی توجهی به مسأله امنیت متهم نمایند. جمهوریخواهان همواره دموکراتها را بهواسطه ضعف درمقابل تروریست ها مورد انتقاد قرار دادهاند و از آن بهره برداری کردهاند.»
بیل کلینتون دموکرات نیز اخیراً چهار راهکار اصلی را برای دموکراتها جهت پیروزی در انتخابات کنگره ترسیم نمود. اول این که بحث امنیت بین المللی وخصوصا افغانستان را مورد توجه قرار دهند.
دوم اینکه بهدنبال حوادث11سپتامبر توجه بیشتری به امنیت داخلی شود. سوم استقلال انرژی آمریکا را حفظ نمایند و چهارم اینکه باید درسهای گرفته شده ازحمله به عراق را بهکارگیرند.
درمقابل تحرکات دموکراتها، جمهوریخواهان نیز سیاستهای خاصی را اتخاذ کردند، ازجمله اینکه درمبارزات انتخاباتی، عمدتاً به مسائل و مشکلات منطقهای و محلی می پرداختند و تلاش میکردند از ورود به مسائل بینالمللی که بحث عراق را برجسته می ساخت، اجتناب نمایند.
همچنین آزمایش هسته ای کره شمالی نیز جمهوری خواهان را مستأصل نمود که تلاش کردند با برخی برنامههای تبلیغاتی، اذهان عمومی را جهتدهی کند، کاخ سفید همچنین مجبور شد درفاصله اندک به انتخابات برای توجیه حضوردرعراق گفتمان خود را شفافتر کند بهگونهای که بوش از عبارات «منازعه ایدئولوژیکی سرنوشت ساز قرن بیست ویکم، علیه ائتلاف فاشیست- نازیست و کمونیست و...» زیاد استفاده کرد و عملاً مردم آمریکا را درمقابل دو گزینۀ حمایت ازتداوم حضور درعراق و یا تقبل مسؤولیت هرج و مرج ناشی ازخروج قرارداد.
وی درسخنرانی گفت: «شکست درعراق، این کشور را خطرناکترازافغانستان طالبان خواهد کرد، چرا که عراق نفت دارد و تروریست ها از آن استفاده خواهند کرد. درخصوص عراق باید گزینهای را انتخاب کنیم.»
کاملاً آشکار است که هراس مردم آمریکا از ناامنی های صادره از خاورمیانه، درانتخابات پارلمانی2002 و ریاست جمهوری 2004مورد بهره برداری جمهوریخواهان قرارگرفت و منجر به ناکامی دموکراتها شد، ولی معلوم نیست این فرمول برای انتخابات نوامبر نیز کارساز باشد.
بوش همواره از اعتراف به شکست درعراق وعقب نشینی از این کشور اجتناب می ورزد وتیمش نیز درسخنرانیهای خود، دفاع از او را شدت بخشیدهاند. دراین میان، اظهارات هفته های اخیر رئیس ستاد مشترک ارتش انگلیس نیز کاملاً به نفع دموکراتها رقم خورد و کاخ سفید را آشفته ساخت.
ریچارد دانات درمصاحبهای جنجالی اعلام کرد: «حضور ارتش انگلیس درعراق، مشکلات امنیتی را درعراق و نیز درجهان، وخیمتر کرده است. دربرخی مناطق عراق، حضورآمریکاییها سبب ایجاد خشونت میشود. درحالی که هدف ازحمله به عراق، تأسیس کشوری دموکراتیک و لیبرال طرفدارغرب بود تا بتواند درخاورمیانه تأثیرگذار باشد، لیکن این هدف تحقق نیافته است .
ما باید از سطح انتظاراتمان درعراق بکاهیم. علت دشواریهایی که درجهان با آن روبرو شدهایم، حضور درعراق است و بدون شک، این حضور، بر شدت دشوارهای ما میافزاید. انگلیس باید دراسرع وقت، ازعراق خارج شود، زیرا حضور ما درعراق، مشکلات امنیتی بیشتری را سبب میشود ما در یک کشور مسلمان هستیم و نظر مسلمانان درخصوص خارجیها کاملاً مشخص است.
هنگامی که از شخصی دریک کشوراسلامی دعوت میشود، از او استقبال میکنند. ولی نیروهای خارجی به عراق دعوت نشدند. حمله انگلیس به عراق، تهاجم بود. تاریخ نشان خواهد داد که برنامه ریزی برای بازسازی عراق هم ضعیف بوده است.»
جمع بندی
جمهوریخواهان چندسالی است که کاخ سفید را اشغال نمودهاند، مجلس نمایندگان را کنترل کردهاند و بیشتر اوقات نیز بر مجلس سنا کنترل داشتهاند و درنتیجه انتصابهای بوش، دستگاه قضایی نیز به آنها تعلق گرفته است و بهقول برخی دموکراتها، جمهوریخواهان بهسمتی حرکت کردهاند که آمریکا را تک حزبی کنند و حداقل اینکه یک نسل بر این کشور حاکم باشند.
دموکراتها برای آنکه اکثریت را درکنگره بهدست آورند، به کسب 15کرسی در مجلس نمایندگان و 6کرسی درمجلس سنا نیاز دارند. با توجه به اینکه درآخرین مراحل مبارزات انتخاباتی، جنگ عراق همچنان درمحور توجهات بوده است، بهاحتمال زیاد، جمهوریخواهان سیطرۀ خود را بر هر دو مجلس نمایندگان و سنا از دست خواهند داد.
البته دموکراتها روی سه محور پول، خیانتهای جنسی وعراق تمرکز کردند تا جمهوری خواهان را درهم بپیچند.
درپایان و علیرغم همه این مسائل باید به این نکته مهم اشاره کرد که مبنای استراتژی آمریکا درقرن21 استفاده و بهره برداری از عراق برای سیطره بر منطقه و محیط پیرامونی است.
لذا این که چند کرسی درکنگره بین دموکراتها یا جمهوری خواهان دست به دست شود، بیانگر بروز تحول دراین استراتژی نخواهد بود؛ اگرچه در تاکتیکها بیتأثیر نیست.
* کارشناس ارشد مسائل خاورمیانه