خبرگزاری آلمان در تحلیلی به قلم لازلو ترانکوفیتز نوشت، آنهایی که میخواستند همه جهان را تغییر دهند و ارزشهای غرب را به جهانیان هدیه دهند، خواه ناخواه معتقدند مشکلات کنونی ابرقدرتی مانند آمریکا، ربطی به آنها ندارد.
پیش از این، کنث آدلمان و ریچارد پرل، مقصر را «افراد نالایق و سوءمدیریتها» در دولت جورج بوش، رییس جمهور آمریکا معرفی کردهاند.
در حال حاضر در پایتخت آمریکا مساله اصلی، جستار دیالوگی میان حزبی است. بوش پیش از هر چیز به دنبال نزدیک شدن و مشاوره سیاستمداران محافظهکاران میانهروست که در دهه 90 میلادی سمتهای مهمی را بر عهده داشتند، شخصیتهایی مانند رابرت گیتس، رییس جدید پنتاگون یا جیمز بیکر، وزیر امور خارجه اسبق آمریکا.
هیچ تغییر بنیادینی رخ نمیدهد
حالا که دموکراتها موفق شدهاند در انتخابات کنگره اکثریت را کسب کنند، بوش میخواهد مفری را برای خود از آشفتگی عراق، پاسخی را برای طرحهای هستهای ایران و کره شمالی یا راه حلی را برای مناقشه خاورمیانه بیابد.
بسیاری تردید دارند که چشمانداز موفقی در انتظار بوش باشد، اما نتیجه احتمالی میتواند پیش از هر چیز برای اروپا، یاس و برای پیمان فراآتلانتیک، مشکلات جدیدی را همراه بیاورد.
استفان هادلی، مشاور امنیت ملی بوش و شان مک کورمک، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا چند ساعت پس از اعلام نتایج انتخابات کنگره بود که از دیدار «دوستانه» میان بوش و رهبران دموکراتها خبر دادند و تصریح کردند که سیاست آمریکا به صورت بنیادین دستخوش تغییر نخواهد شد.
هادلی معتقد است که با وجود همه انتقادها، نقاط تلاقی وجود دارد که احزاب آمریکا درباره جنگ عراق بر سر آنها با یکدیگر اشتراک نظر دارند.
رهبری جهانی آمریکا چیزی است که همه دموکراتها و جمهوریخواهان ادعای آن را دارند. به گفته این مقامات، جنگ علیه تروریسم و اسلامگرایی هم از نظر هر دو این احزاب از اولویت برخوردار است.
رفع مستی در کاخ سفید
در حال حاضر از آنجا که نومحافظهکاران با خوشبینی کمتر واقعگرایانهشان درباره برانگیختن جهان به سوی دموکراسی و آزادی بارها بیاعتبار شدهاند، به نظر میرسد محافظهکاران سنتی دست بالا را در واشنگتن در اختیار گرفته باشند.
هر چند بوش با ادعای بسیار ایدهآلیستیاش ارزشهای غربی را معیار سیاست قرار داده است، اما یک اصل هشیارانه سیاست خارجی آمریکا در قرن بیستم، به در اولویت قرار دادن منافع آمریکا محدود شده است.
این در حالی است که رییسان جمهور سابق آمریکا اغلب در گذشته از نظامیان، فئودالها یا دیکتاتورهای خونخوار، در صورتی که دوست آمریکا میبودند، حمایت میکردند، بوش میخواست جهان را همچنان به خیر و شر تقسیم و سیاست را بر آن اساس تنظیم کند.
حالا عقل به سر واشنگتن و همچنین اروپاییها برگشته است.
تهدید توقف
آمریکا مدتهاست در قضیه کره شمالی یا ایران ابتکارهای چندجانبه و سازمان ملل را دنبال میکند. هادلی گله میکند که «همان افرادی که ما را به سبب یکجانبهگرایی مورد انتقاد قرار میدادند، حالا ایراد میگیرند که ما به تنهایی و قاطعانه عمل نمیکنیم.»
دموکراتها میخواهند اصلاحی را در مسیر سیاست آمریکا باعث شوند. در همین حال اروپا هم باید درخواستهای آمریکا را با تقویت حضورش در عراق، افغانستان یا سودان برآورده کند.
علاوه بر این، واشنگتن در معرض تهدید بدترین اوضاع سیاسی خود قرار گرفته است. با داشتن یک چهره نامحبوب در کاخ سفید، اپوزیسیونی که کنگره را در دست دارد و انتخابات ریاست جمهوری که در ابتدای سال 2008 میلادی آغاز میشود، فقط یک نتیجه را میتوان انتظار داشت: توقف کامل.