و بعضی اقلام خوراکی را اول آنجا آزمایش میکنم و اگر ایراد و اشکالی نداشت، مصرف میکنیم وگرنه با قبول ضرر و زیان حاصله، از خیرش میگذریم. از آن روز به بعد علاوه بر شجره و شبکه فامیلی، همسایگان آپارتماننشین و به تازگی بعضی هم محلیهای ما که آوازه فعالیتهای بهداشتی نوظهور مرا شنیدهاند، میآیند سراغم و از من کمک میخواهند.
مجسم کنید که یکی، یک بطری آب آورده و میگوید؛ «میخوام بدونم چقدر مواد نگهدارنده داره!؟» یکی دیگر هندوانهای زیربغلاش زده و میگوید: «کنار پل جاده لشکرک از یک وانتی خریدم، میخوانم بدونم یه وقت رنگ بهش تزریق نشده باشه!...» یک نفر هم قابلمهای را روی میز کار من میگذارد و میگوید: «یک سیخ کباب کوبیده به عنوان نمونه آوردم. بیزحمت آزمایش کنین، ببینم چقدر نان خشک، پیاز و سویاست و چقدر گوشت قاطیاش هست؟...
«و جالبتر از همه، خانم سالخوردهای از همسایگان ماست که مرغ زندهای را با خودش آورده بود تا ببینیم، چقدر آب به خوردش دادهاند و چه میزان، اضافه وزن غیرعادی دارد!
اما اصل ماجرا از آنجا آغاز شد که در پی اعلام آلودگی آب تهران به نیترات، وسوسهشدم که دانش برآمده از تحصیلات دانشگاهیام را به کار بگیرم تا شاید بتوانم آب مصرفی خودمان را طوری از صافیهای شیمیایی بگذرانم که نیترات نداشته باشد.
کم و بیش در این کار موفق بودم، اما یکی از آشنایان، یک دستگاه صافی برقی آورد و به شیر آب ما وصل کرد تا همان کار را با دقت بیشتری انجام بدهد. اما دغدغههای دیگری همچون اندازهگیری سموم نباتی میوههای وارداتی به خصوص سیب و پرتقال راحتم نگذاشت و کمکم، به سراغ همه مواد غذایی شکبرانگیز که کم و بیش دور و برشان شایعاتی بروز کرده بود، رفتم و کار به آنجا رسید که در آغاز این نوشتار برایتان شرح دادم.
اما راستش دیدم، دارم از کار و زندگی باز میمانم. برای همین چند روزی است که بساط آزمایشگاه کوچکم را جمع کردهام و دارم سعی میکنم، نیترات آب تهران، پتاسیم بعضی از برنجهای وارداتی، نشاسته افزوده بعضی از شیرها، هورمونهای رشددهنده مرغ و... خیلی چیزهای دیگر را به فراموشی بسپارم چون میبینم، ارزش این همه دغدغه و غصهخوری را ندارد!