از وقتی که کار و کاسبی راه افتاد، به لحاظ همسایگی، قوم و خویشی و دهها دلیل دیگر، بعضی از مشتریها خوشبهحالشان بوده و از زمانی هم که دفتر و دستک دیوانی برپا شد، کشوی میز، در ادبیات رفتاری و گفتمان ما مفهوم دیگری پیدا کرد و با اینکه هزاران پند و اندرز در قالب نصیحت و کنایه و طنز در هجو رشوه و راشی و مرتشی انتشار یافت و دست به دست گشت، این عادت برکنده نشد، بلکه به تناسب زمان، رنگ عوض کرد. شاید من و شما بهعنوان مشتری، پس از وارسی متاعی که عرضه شده، بیاختیار میپرسیم بهترش را دارید؟! خیلی وقتها فروشنده، رومیزی یا پرده را کنار میزند و میوه داخل جعبه یا کالای نهفته را نشان میدهد؛ البته این قضیه همگانی نیست.
از قدیم گفتهاند تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها! البته این پذیرایی زیرمیزی یا زیرزمینی، فقط مختص عرضه و فروش کالاها نیست. خدمات هم از این عادات دیرینه برکنار نماندهاند و هر اندازه طلب معاش سختتر شود، این جور رفتارهای دوگانه هم بیشتر میشود. نمونهاش همین تاکسیهای دربستی است که کمکم دارند این حرفه را از شکل رایجش خارج میکنند. داروفروشان حوالی خیابان ناصرخسرو هم که اگر شیرمرغ هم بخواهی برایت پیدا میکنند. اما جالبترین این پذیراییهای البته بسیار گران زیرزمینی، نقرهداغکردن خارجیهاست. یک میهمان خارجی داشتیم.
او را به یکی از رستورانهای تمیز تهران بردیم تا آبروداری کرده باشیم. خود من سالی 2 یا 3بار به آنجا میروم و بیشتر از این بضاعتمان نمیرسد اما با بردن این میهمان، گوش و چشممان با فهرست بلندبلایی از اصطلاحات عجیب و غریب غذاها با ارقام سرسامآور آشنا شد. توی رودربایستی ماندیم و صورتحساب را پرداخت کردیم، اما وقتی آن اصطلاحات را با یکی از آشنایان که با راه و رسم رستورانداری آشناست در میان گذاشتیم آنها را برایمان ترجمه و تحلیل کرد و دیدیم زیرپوسته اصطلاحات عجیب و غریب جملگی همان غذاهایی است که ما با نامهای فارسیاش میشناسیم.وقتی به صاحب رستوران اعتراض کردم، اصرار داشت که به اصطلاح نوعی حقسکوت هم به من بدهد که خودش یکجور پذیرایی زیرزمینی است!
البته اینجور پذیراییهای زیرزمینی، پول چایی و... بخشی از عادات کهن ماست و به قول معروف، از ماست که بر ماست!