در حالی که قدم میزدم با خود میگفتم، مگر بتن هم سمپوزیوم میخواهد؟ امروز که این نوشته را مینگارم، 22 سال از آن موقع گذشته است. وقتی فضای سبز محوطه دانشگاه را با آن زمان مقایسه میکنم درختان انبوه، تنومند و پرشاخ و برگ، چنان کم و تنک و بیرمق شدهاند که هر از چند گاهی به بهانه خشکشدن میآیند و آنها را قطع میکنند و البته در کنار درختان خشک یکی دو درخت سالم را نیز قطع کرده و با خود میبرند. کمی بیرون از دانشگاه مثلا در خیابانهای 16 آذر و قدس میتوان درختان بیشتری را دید ولی خزان شدید برگها زیر آنها در این روزهای گرم، نشان از مرگ تدریجی آنها دارد.
امروز به خوبی میتوان نتیجه نخستین سمپوزیوم بتن را در کشور ارزیابی کرد. بتنیها هر روز که میگذرد نانشان بیشتر در روغن فرو میرود. فقط کافی است در اینترنت همایش بتن را جستوجو کنید و دهها عنوان را مییابید؛ از نخستین همایش علمی تخصصی بتنهای ناتراوا گرفته تا هفتمین همایش روز بتن و مسابقات و همایش بتن همدان و... . بتنیها تا آنجا پیش رفتهاند که گویا رکوردهای جهانی و ملی را میشکنند و میتوان به اخبار بزرگترین رکوردشکنی بتنریزی در ایران و بزرگترین طرح بتنریزی خاورمیانه در سد کارون 4 اشاره کرد. صدا و سیما مرتب اخبار بتنیزه شدن کشور را گزارش میکند و اگر از پنجره خانه خود به کوچه و خیابان نگاهی بیندازید شاهد بتنیزه شدن ایران با سرعت غیرقابل باوری خواهید بود.
اندیشه بتنیسم تا آنجا پیش رفته که درختان خیابانها تا بن توسط آسفالت و بتن گرفته شدهاند و آن وقت افسوس میخورند که چرا برگ درختان چون پاییز خزان کردهاند. نمیدانم کجایند هزاران متخصص کشاورزی و زیستشناسی کشور تا به دستاندرکاران گوشزد کنند که ریشههای درختانی که زیر دهها تن بتن و آسفالت زندانی شدهاند دیگر یارای نفسکشیدن ندارند. سواد چندانی لازم نیست، خاک، محیطی زنده است. در خاک علاوه بر ریشه، میکروارگانیسمها و قارچهایی وجود دارند که همانند ریشهها برای تنفس، اکسیژن میخواهند. این موجودات با همزیستی با ریشه عامل بقای درختاناند.
حتی درختان کنار جویبارها هم مرتب در حال خشک شدن هستند و دلیل آن این است که دیگر در اطراف درخت خاکی نیست و بتن همه جا را گرفته است. آبی هم که به زمین نفوذ میکند شیرابهای سمی است که به انواع آلودگیهای شستهشده از سطح خیابان آلوده است. مرتب نیز به بهانههای مختلف بتنهای اطراف درختان تجدید میشوند و گچ، سیمان و آهک و سایر مواد کشنده به ریشه گیاه وارد شده و آنها را مسموم میکند و آنها را یکی پس از دیگری میخشکاند. حتی رمپ اتوبانها و خیابانها که تا چندی پیش درختکاری بوده بتن کاری شده یا با سنگ و موزائیک فرش میشوند. ای کاش مهندسان و پیمانکاران دست از سر شهر بر میداشتند که ما را به خیر شما امید نیست، شر مرسانید.ای کاش قانونی وضع میشد که لااقل در هر کوچه و خیابانی به عرض 2 تا 5متر خاک در اختیار فضای سبز گذاشته میشد که در آنجا هیچ کس حق دخالت و مهندسی ندارد. آنوقت میشد دید که درختان دوباره زنده میشوند.
بتنگرایی، سراسر کشور را فرا گرفته
متأسفانه بتنی شدن در همه جای کشور بهشدت در جریان است که در زیر به موارد اندکی اشاره میشود:
در کشوری که مردمانش در 3هزار سال پیش میدانستند چگونه با قنات، از آب کم نگهداری کرده و آنرا هدایت کنند، به پشتوانه درآمدهای سرشار نفتی به سومین کشور سدساز در دنیا تبدیل شده و رودخانهها، دریاچهها و تالابهایش یکی پس از دیگری خشک میشوند. سازههای بتنی از تقسیم عادلانه آب بین مردم، درختان و سایر مخلوقات توسط شبکه خدادادی رودخانههای کشور جلوگیری کرده و آنرا در مخزنی ذخیره میکنند که هم در معرض آلودگی است و هم شانس تصفیه طبیعی را ندارد و هم حجم بسیار زیاد آن تبخیر میشود، در نتیجه با خفه شدن مواد آلی، حجم بالایی از گاز متان تولید کرده که 72 برابر دیاکسیدکربن از پتانسیل اثر گلخانهای برخوردار است.
با وجود آنکه همه میدانند که مصرف سرانه انرژی و بهخصوص بنزین و گازوئیل در کشور بسیار زیاد است و از نظر حوادث رانندگی سالانه با حدود 23هزار کشته و 200هزار زخمی درصدر کشورهای دنیا هستیم، خودرو، جاده و اتوبانسازی با تبدیل خاک پاک و بارور به آسفالت بیروح و داغ چنان به حرکت خود ادامه میدهد که به هیچ جنگل، کوه، دریاچه، تالاب و بوتهای رحم نمیکند و همه چیز را میخواهد برای رانندگانی هموار کند که وقتی پایشان روی پدال گاز است حتی به کودک کنار خود هم رحم نمیکنند، چه رسد به آهو یا گوزنی که جاده از محیط زندگیاش میگذرد. چه بهتر است به پیروی از اصول اصلاح الگوی مصرف به جای هزینههای سنگین توسعه جادهها و اتوبانها، بودجه بیشتری به اصلاح فرهنگی جامعه اختصاص داده میشد تا اول فرهنگ مردم را بسازند بعد آنها را در اتوبان با ماشین پرسرعت رها کنند.
تا چند سال پیش دره فرحزاد در غرب پارک پردیسان، در امتداد رودخانه، رویشگاه طبیعی بیش از 100گونه گیاهی بود. ازجمله میتوان بهگونهای ارکیده ( Epipactis veratriifolia) و درختچههای بسیار زیبای Halimodendron halodendron و نیزارها و بیدستان طبیعی اشاره کرد که حفظ این تنوع زیستی باقیمانده تهران از وظایف سازمان محیطزیست کشور است که اتفاقا این پارک نیز در مرکز فرماندهی این سازمان قرار دارد. اما با وجود آنکه نگارنده قبلا اطلاعات گیاهشناسی این منطقه را به سازمان محیطزیست داده است، این منطقه تخریب شد تا پارک مصنوعی شود. امروز طبیعت بیتوقع پردیسان که گنجینه ذخایر ژنتیک باقیمانده تهرانبزرگ بود با میلیاردها هزینه به پارکی مصنوعی تبدیل میشود که باید با زور آبیاری، چمن آن سبز بماند و با هزینه سرسامآوری که به آن اختصاص مییابد با کمک دهها کارگر و پارکبان از چند گل وارداتی نگهداری شود.
اخیرا که برای شرکت در همایش بحران زیستمحیطی دریاچه ارومیه به نقده رفته بودم از زبان معاون استاندار شنیدم که برای جلوگیری از خشکشدن دریاچه بناست با صرف میلیاردها تومان با احداث کانالی از رودخانههای مرزی آب به دریاچه آورده شود. آنوقت از خود سؤال میکنم که چه دلیلی داشت که با احداث 40سد در حوضه دریاچه ارومیه همه رودخانهها را خشک کنیم و حالا مجبور شویم جهت اصلاح کردن اشتباهات گذشته با احداث کانالی آب را از جایی دیگر به دریاچه بیاوریم! کانالی که حاصل اندیشه و فکر چند مهندس و پیمانکاری است که با چرخه طبیعت کمترین آشنایی را دارند. آیا به جای ساخت چنین کانالهای پرهزینه و گرانقیمت، بهتر نیست که با برداشتن سدهای بدون توجیه اجازه دهیم رودخانهها وظیفه انتقال آب را چون میلیونها سال بهعهده بگیرند.
نتیجه آنکه در کشوری که رکورد سومین سدسازی دنیا را به رخ میکشد و آمار مقالات ISI توسط دانشمندانش در یک دهه اخیر 11 برابر متوسط جهانی رشد داشته است و براساس آنچه در رسانهها منتشر شده است از نظر شاخص امید به زندگی از بین 194کشور رتبه کشور ما 133 و از نظر شاخص سلامت در بین 191کشور، رتبه 122 به کشور ما اختصاص دارد و میزان فرسایش خاک ایران سالانه با 2میلیاردتن، حدود 4 برابر متوسط جهانی است! اگر اندیشه توسعه پایدار به جای بتنگرایی در توسعه کشور جدی گرفته میشد درآمدهای نفتی میتوانست در گسترش حملونقل عمومی مانند راهآهن و مترو، نیز آموزش مجانی، پژوهش، ارتقای فرهنگ مردم، بهداشت، حمایت از روستاییان و کشاورزان و تقویت صنایع سالم و کوچک و روستایی بهکار رود، نه آنکه صرف دیوارههای بتنی و آهن پاره، جاده و صنایع بزرگ آلودهکننده و تولید پلاستیک شود تا با نابودی طبیعت منحصر به فرد ایران هم هوا، هم آب و هم غذایمان را آلوده کرده و هم با خشکاندن قناتها و رودخانهها و تالابها نه تنها منشأ تولید ریزگرد باشند، بلکه ساختار جوامع سنتی و کشاورزی ما را مختل و مردم را به شهرهای بزرگ بکشانند. آیا وقت آن فرا نرسیده که در آستانه برنامه پنجم توسعه، برنامهریزان و نمایندگان محترم مجلس با پیروی عملی از درسهای اصلاح الگوی مصرف، توسعه بتنی را در کشور متوقف کنند و به جای آن توسعه پایدار با رویکرد حفظ محیطزیست را سر لوحه قرار دهند؟ توسعه پایدار هم ارزانتر است و هم به عدالت نزدیکتر بوده و هم ضامن حفظ سلامت مردم و فرزندان ماست.
* استاد دانشگاه تهران