«امن» ضدترس و به گفته برخی نقیض آن است، بنابراین امنیت به معنای آرامش و نبود ترس و وحشت است. از دیدگاه علمای اسلام، ایمـــان از ریشه امن است که در واقع نوعی از سازگاری روحی، روانی و ذهنی با عالم هستی است.
در یک بررسی اجمالی از قرآن کریم در 851 آیه ایمنی و امنیت مطرح شده و در مباحث مربوط به موضوع امنیت، پارهای از مشخصههای توسعـــه مانند وفور نعمت، پیشرفت علم و دانش، آسایش و رفاه معرفی شده است و در آیه205 از سوره بقره، رفاه و امنیت یکی از مصادیق نعمت الهی شمرده شده، همچنین در خطبه 234 نهجالبلاغه نیز عزت و امنیت، پاداش از سوی خداوند به انسانهای صالح معرفی شده است.
دایرهالمعارف بزرگ لاروس ذیل واژه security آورده است: وضعیتی که شخص در آن از خطر واهمه ندارد و آرامش نفسانی از آن حاصل میشود.
بدون تردید یکی از مهمترین مؤلفههای اجتماعی که وجود آن در تمام جوامع بشری، از ضروریات محسوب شده و بدون آن زندگی و خوشبختی اجتماعی برای آحاد مردم امکانپذیر نیست، مسئله مهم و اساسی «امنیت» است؛ امری که در واقع منشأ و زیربنای تمامی امور بوده و با عدمآن هیچگونه فعالیت فردی و اجتماعی دیگر، انجامپذیر نخواهد بود.
از همین روست که تمامی صاحبنظران جوامع بشری از آن بهعنوان نخستین نیاز هر جامعه یاد کرده و حاکمان جوامع را به تأمین، ایجاد و صیانت از آن توصیه کردهاند. کمااینکه در احادیث و روایات منقول از حضرات معصومین علیهمالسلام نیز «امنیت» از جایگاه ویژهای برخوردار بوده و آن بزرگواران اهمیت آن را مورد تأکید قرار دادهاند.حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) در حدیثی فرمودهاند: «بدترین جا برای سکونت جایی است که ساکنین در آن امنیت نداشته باشند». و حضرت امام صادق(ع) نیز در این باره فرمودهاند: «3 چیز است که عموم مردم بدان نیازمندند: امنیت، عدالت و فراوانی نعمت».
در تأمین امنیت ارزشهای انسانی و اجتماعی میتوان به کارکرد دین و دیانت اندیشید و در این راستا تأثیر رفتارهای دینی در ایجاد امنیت، قابل چشمپوشی نیست. مسلما نمیتوان نقش دین را، خصوصا در عرصه فرهنگ و اجتماع و آنچه تحتتأثیر نگرشها و بینشها و نیز هنجارها قرار میگیرد، نادیده گرفت. از طرفی نظامهای سیاسی، اقتصادی و حقوقی دین بهطور طبیعی در راستای تأمین یکی از مهمترین نیازهای زندگی جمعی، یعنی مقوله امنیت قرار دارد. با وجود این نباید این نکته را از نظر دور داشت که سادگی مفهوم امنیت، به منزله سادگی در تحلیل موقعیتهای امنیتساز نیست. مباحث مختلفی که امروزه درخصوص امنیت ملی و رویکردهای مختلف به آن طرح میشود، از همین امر حکایت دارد.
در اینجا به مهمترین راهکارهای مؤثر بر تأمین امنیت ارزشهای انسانی و اجتماعی در جامعه اسلامی اشاره میکنیم:
ارتباط امنیت با ارزشهای اجتماعی
امنیت، بهعنوان یک مفهوم سیاسی، از ویژگی زندگی اجتماعی بوده و از هنگام شکلگیری زندگی جمعی مطرح بوده است. از طرفی این مفهوم، ارتباطی تنگاتنگ با ارزشهای اجتماعی بشر در هر نقطه دنیا دارد.در یک تقسیمبندی کلی میتوان امنیت را به 2نوع «امنیت فردی» و «امنیت اجتماعی» تقسیم کرد؛ یعنی هنگامی که بحث از امنیت به میان میآید این موضوع را هم در حوزه فرد و هم در حوزه اجتماعی باید مدنظر قرارداد. البته ناگفته پیداست که این دو اگرچه از نظر ظاهر 2حوزه جدا از یکدیگر هستند ولی در حقیقت ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر داشته بهگونهای که ایجاد و برقراری امنیت اجتماعی بدون پرداختن به علل و عوامل ایجاد امنیت فردی منتج نبوده و به ثمر نخواهد نشست. از این روست که از دیدگاه علم جامعهشناسی «امنیت فردی زیربنای امنیت اجتماعی است».
ارتباط امنیت انسانی با سلامت اجتماعی
مقوله امنیت و امنیت انسانی از ابتدای خلقت انسان بهعنوان یک ضرورت در بقا مطرح بوده و گذشت زمان بر اهمیت آن افزوده است، بهگونهای که امروزه در جایجای گزارشهای نهادها و سازمانهای بینالمللی نمود پیدا کرده و بهعنوان یکی از شاخصهای اصلی توسعــه معرفی میشود.
به جرات میتوان مدعی شد که امنیت انسانی، جوهره و بستر اصلی سلامت اجتماعی است و اگر سلامت اجتماعی را در غایت برنامههای رفاهی خود، رضامندی از زندگی در نظر بگیریم، قطعا بدون تحقق امنیت در ابعاد مختلف چنین هدفی میسور نخواهد شد. به قول یکی از صاحبنظران، لزوم و ضرورت امنیت از طبیعت بشر ناشی میشود و برای تحقق آن، وجود عوامل متعددی لازم است که تعمیــم عدالت، نفی هر گونه تبعیض، مبارزه با عوامل و زمینههای تعــرض اجتماعی از آن جمله است.
مفهوم شناسی امنیت اجتماعی
برای امنیت اجتماعی معانی متفاوتی بیان شده است. با این همه در یک تعریف کوتاه و جامع، امنیت اجتماعی را میتوان بهعنوان ایمنی خاص مردم تعبیر کرد. این مفهوم 2وجه قابل تفکیک دارد:
در یک وجه، امنیت اجتماعی در قالب ایمنی خاطر یک شهروند بهعنوان نماینده (representative) تمامی مردم مورد بررسی قرار میگیرد.
در این بررسی، امنیت اجتماعی یک جامعه (یک کشور، یک شهر یا یک محله) براساس میزان رضایتمندی (satisfaction) و آرامش خاطر یک عضو نمونه آن جامعه بررسی و ارزیابی میشود. در این نوع مطالعه، جامعه مجموعهای همگن (homogenous) تلقی شده و از تفاوتها، نابرابریها و ناهمگنیهای (heterogeneity) درون جامعه صرفنظر میشود. وجه دوم امنیت اجتماعی به تعامل (interaction) افراد جامعه با یکدیگر نظر دارد. در این بعد، رابطه مردم یک جامعه با دولت، نهادها (institutions) و مردم دیگر جوامع مدنظر است.
اما به اجمال میتوان امنیت اجتماعی را چنین تعریف کرد: «امنیت اجتماعی توانایی جامعه برای حفظ هویت، منافع و ویژگیهای اساسی خود در برابر شرایط متحول و تهدیدات و نیز توانایی ارتقای وضعیت اجتماعی به سمت ارزشها و آرمانهای جامعه است.» ارزشهای انسانی به 2گروه پایهای و روبنایی تقسیم میشوند:
1- ارزشهای پایه، مانند عقیده، فرهنگ، آبرو و ناموس.
2- ارزشهای روبنایی، مانند مال و کشور و چیزهایی که به نوعی به انسان تعلق دارند.
حفظ این ارزشهاست که فرایند امنیت اجتماعی را شکل میدهد.
در این مجال این موضوع را در 5محور عقیدتی و فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی بررسی میکنیم.
الف) عقیده و فرهنگ:
کارآمدترین عنصر و زیربنای تحولات دیگر اجتماعی، فرهنگ است. همانطور که «عقیده حق»، با خود فرهنگ خودباوری، خوداتکایی و رویکرد به فضایل انسانی، کرامت و بزرگمنشی را به همراه میآورد، در برابر «باورهای باطل » فرهنگ خودباختگی، وابستگی فرومایگی و ابتذال و افسردگی و خمودگی را موجب میشود. تلاش اصلی دین، استقرار عقیده حق و فرهنگ بالنده است. البته عقیده را با زور، نه میتوان مستقر و نه پاسداری کرد. باور را با برهان به عقل و موعظه در دل مستقر میسازند. این راه استقرار است. روش تأمین امنیت آن نیز همین است. آنچه از عقیده حراست میکند، تحلیلهای صحیح از اندیشههای وحیانی است. تلاش دین، آن است که اندیشه حق را در بهترین فرصت و در سن نوجوانی در ذهنها مستقر کند و چون ذهن نوجوانان از زمینه پذیرش برخوردار است، قبل از بذرافشانی باطلگراها، باید آن را دریافت. با بالنده کردن اندیشه جوانان و با تحلیلهای صحیح و منطقی، جامعه از آسیبها مصون میماند. بر این اساس، راه استقرار اندیشه و حفظ امنیت آن، اندیشه است؛ نه بهرهوری از ابزار زور و خشونت.
ب) اجتماعی:
ناامنیهای اجتماعی از 2جبهه پدیدار میشوند؛ یکی ناهنجاریهای فردی که افراد اقدام به رفتار بزهکارانه میکنند و بهطور کلی، به هنجارهای اجتماعی بیاعتنایی مینمایند و دیگری چالشهای گروهی که توسط تشکلهای اجتماعی و سیاسی و قومیتهای گوناگون پدیدار میشوند.
در محور اول، چون خاستگاه ناهنجاریهای فردی را فرهنگ و نیز فقر اقتصادی تشکیل میدهد، تلاش اصلی دین از بین بردن این زمینههاست و با رشد فرهنگی و شکوفا کردن اقتصاد جامعه، آن زمینهها از بین میرود. اما نوع دوم از آسیبهای اجتماعی بهصورت گروهی و حزبی پدیدار میشود.
خاستگاه چالشهای اجتماعی را باید در عدمتأمین حقوق و بیتوجهی نهاد سیاسی به خواستههای اجتماعی مردم جست و جو کرد که عمده زمینه این نوع پدیدهها را در 2محور میتوان بررسی کرد:
1- عدالت اجتماعی: اگر جامعه، بهویژه نهاد سیاسی، نسبت به تأمین حقوق اجتماعی مردم بیتفاوت باشد یا در زمینههایی مانند فراهم آوردن و توزیع امکانات عمومی بین اقشار جامعه تبعیض قائل شود، زمینه خیزش و ناامنی اجتماعی نیز از همین جبهه پدیدار میشود. دین با استقرار عدالت در تمام این محورها، زمینه این ناامنی را از بین میبرد.
2- آزادیهای اجتماعی: اگر نهاد سیاسی یا هر قدرت دیگری، آزادیهای اجتماعی را محدود ساخت، مشارکت مردم را در امور خود برنتافت و تلاشهای اجتماعی و گروهی و احزاب را متوقف یا محدود ساخت، زمینه انواع ناامنی و چالشگری را موجب شده است. دین با استقرار نهاد سیاسی در جامعه، زمینه مشارکت مردم را در امور اجتماعی فراهم میآورد. نظام دینی چون متکی بر مردم است، هیچ گاه از آزادیهای اجتماعی در هراس نخواهد بود. بدین ترتیب دین با استقرار عدالت اجتماعی و آزادی اجتماعی، زمینه چالشگریها را از بین میبرد زیرا نهاد سیاسی دینی که پایگاه آن مردم هستند، از پشتوانه امنیت و اقتدار ملی در جامعه برخوردار است.
ج) اقتصادی:
در تمام جوامع بشری، بنیان زندگی را اقتصاد شکل میدهد. زندگی مادی انسان، ناگزیر از بهرهوریهای گوناگون از مواهب مادی الهی است. اقتصاد بیمار باعث انواع ناامنی و ناهنجاری و به خطر افتادن عزت و کرامت جامعه میشود.
فقر و نابسامانی اقتصادی، ضربه اصلی را به فرهنگ و باورهای دینی عموم مردم وارد آورده و ایمان افراد ضعیف را متزلزل میسازد. برخورد دین با آسیبهای جبهه اقتصادی، بسیار آشکار است. دین، یک مرام آخرتنگر که بیتوجه به زندگی و معاش دنیوی باشد، نیست. دین در نگرش واقعگرای خویش، هم به تولید و هم به توزیع سرمایه و نیز دانش و فناوری و همین طور مهار سرمایههای کلان توجه شایان دارد. دین در عین اینکه به تولید تشویق میکند، با وضع مقررات، در جهت تعدیل سرمایه، قدم برمی دارد. همچنین جامعهای که دین در آن مستقر شده است، در تکنولوژی، وابسته به دیگران نخواهد بود.
د) سیاسی:
نهادهای سیاسی بر 2گونهاند:
گونه اول، نهادهای سیاسی غیرمردمی، همچون الیگارشی و آریستوکراسی هستند. این طیف از آنجا که از پایگاه مردمی برخوردار نیست، همواره از ناحیه چالشهای سیاسی تهدید میشود. این نوع نهادهای سیاسی که شاخصههای دیگر آنها، فقدان امنیت و عدماستقرار نهادهای قانونی اجرایی و نیز ایجاد تفاوتها و ناهنجاری در قانونگذاری و نظام قضایی و نیز ناهنجاری در نظام مدیریتی و... هستند، همانگونه که در استقرار نظام سیاسی ناکام هستند، در استقرار امنیت ملی نیز ناکارآمد خواهند بود.
گونه دوم، نهادهای سیاسی مردمی هستند. این نوع نهادها هر چند تفاوتهای اساسی با یکدیگر دارند، در این اصل که از پایگاه مردمی بهره میبرند، مشترکند. این نوع نهاد سیاسی که دمکراسی نامیده میشود، مردم را در شئون مختلف سیاست مشارکت میدهد و چون برخاسته از متن مردم است، در حقوق اجتماعی مردم هیچگونه کاستی پدید نمیآورد.
هـ ) نظامی:
هیچ نهاد سیاسی در تأمین امنیت و اقتدار ملی، بینیاز از قوه قهریه نیست. هر چند بیشتر نهادهای سیاسی، تنها راه امنیت عمومی را ابراز خشونت میپندارند اما امروزه این فرهنگ در بین عموم یا بیشتر نظامهای حکومتی پذیرفته شده که برای تأمین امنیت، باید قدرت نظامی را افزایش داد و در برابر چالشهای داخلی و تهدیدهای خارجی به ستیز برخاست.