هادی معیری نژاد : گاهی اوقات بعضی از اتفاقات در حوزه سینما و تلویزیون در سطح جهان می‌تواند اثر مستقیمی روی تولیدات سینمایی و تلویزیونی ما بگذارد؛

سریال تلویزیونی

 گاهی این اتفاقات می‌تواند در سینمای دارای پتانسیل ایران موج نویی بیافریند که از دل آن بهترین فیلمسازان کشورمان بیرون آمده‌اند، گاهی هم می‌تواند عملا در فضایی بسته تنها تبدیل به موج تولید آثاری شود که تقلیدی دست چندم از آثار موفق سینما و تلویزیون جهان است.

فضای سریال‌سازی‌ امروز تلویزیون ما ملهم از شرایط جدیدی است. استقبال برخی جوانان از سریال‌های لاست، فرار از زندان و 24 و همچنین نفوذ سریال‌های شبکه فارسی وان از خارج از حوزه تلویزیون و خرید و پخش سریال‌های کره‌ای مثل جومونگ و پخش آثار پلیسی ایتالیایی، آلمانی و... در 3-2سال قبل و حتی پیش از آن تأثیر بسیار زیادی روی فضای سریال‌سازی‌ ما گذاشته است. البته این تأثیر پیش از آنکه موجب ارتقای آثار تولیدی شود، نشانگر نوعی در جا زدن، تکرار مکررات و عدم‌ جذابیت است.البته این در جا زدن و ضعف عمومی سریال‌های ایرانی دارای چند دلیل عمده است که بیشتر به بخش نرم‌افزاری تولید یعنی فیلمنامه برمی‌گردد.

این‌روزها معضلات فیلمنامه و حضور افراد کم تجربه در این عرصه باعث شده است که بسیاری از قواعد جذابیت یک درام که ریشه در فیلمنامه دارند رعایت نشده و بسیاری از روایت‌ها و حوادث، بسیار ساده‌انگارانه و گاه کودکانه به‌نظر بیایند.
در حقیقت باید عنوان کرد فیلمنامه‌های سریال‌های تلویزیونی در چند محور اساسی با مشکلات ساختاری و محتوایی فراوانی روبه‌رو هستند.

پای چوبین داستان

اگر با کمی دقت به سریال‌های ایرانی نگاه کنیم و آن را حتی با سریال‌های کره‌ای مقایسه کنیم می‌بینیم که پای داستان بدجوری لنگ می‌زند. اکثر فیلمنامه نویسان ما روایت خود را بر دوش حوادث غیرمترقبه‌اصطلاحا هندی می‌گذارند و گاهی جای حادثه را با اتفاق در روایت عوض می‌کنند.

به‌عنوان مثال در سریال مناسبتی «جراحت» درصورتی که کل داستان را در 5خط می‌توان تعریف کرد اما چیزی بالغ بر 20حادثه ناخوشایند و داستانک فرعی را می‌توان در آن پی گرفت و این یعنی انداختن بار روایت بر دوش حوادث ریز و درشت و گره‌آفرینی‌های بیهوده و اطناب در روایت‌های بی‌رنگ و بو که سال‌هاست جذابیت خود را از دست داده‌اند.

البته ناگفته پیداست که فاصله معنادار فیلمنامه‌نویسان ما با ادبیات معاصر و نبود فرهنگ تحقیق در متون نمایشی موفق از عوامل اصلی این ضعف است. اگر در آثار کارگردانان چیره‌دست سینما و تلویزیون چون داوود میرباقری، امرالله
احمد جو و... یا در سریال‌های مطرح تلویزیونی گاهی قوتی دیده می‌شود همه نتیجه بذل توجه به مقوله تحقیق و ممارست در نوشتن فیلمنامه است.

اینگونه است که در فیلمنامه‌های ما داستان بسیار کم‌مایه و فاقد جذابیت است و بسیاری از سریال‌هایی که اتفاقا داعیه قصه‌گویی دارند، در عمل قصه‌شان از حد یکی دو صفحه فراتر نمی‌رود لذا نقش عوامل فرعی در داستان برجسته می‌شود، داستانک‌ها و شخصیت‌های فرعی جورواجور که گاه هیچ نقش تعیین‌کننده‌ای در روند داستان ندارند به متن اضافه شده و درنهایت بیننده احساس می‌کند به سریال آب بسته شده است.

سوءتفاهم‌ها

یکی از مسائلی که در چند سال اخیر بسیار مد شده است، بحث خطوط قرمز و لزوم زیر پا گذاردن آن توسط فیلمسازان و سریال‌سازان سیماست. از موقعی که بحث رقابت با شبکه‌های ماهواره‌ای که سریال هم پخش می‌کنند، بین صاحب‌نظران داغ شده است گویا وظیفه ملی- میهنی برخی از هنرمندان تلویزیون این شده که با این سریال‌ها رقابت کنند؛ رقابتی که از دلش فقط مسائل منفی بیرون زده است.

حضور عریان خشونت در برهوت عشق

نکته دیگری که در سریال‌ها و فیلمنامه‌های تلویزیون این روزها به چشم می‌خورد، ترسیم زیاد فضای خشونت بار است. تقریبا در اکثر سریال‌های سیما یا یکی دیگری را کشته یا می‌خواهد بکشد یا آتش بزند یا اینکه انتقام یک اتفاق در سالیان گذشته را بگیرد. شاید برشمردن نمونه‌های اینگونه سریال‌ها مشکل نباشد، تنها یادآوری نام سریال‌های دو سه ماه گذشته در ذهن روشنگر این موضوع است.

در مقابل آن چیزی که هنوز متأسفانه جزو خطوط قرمز سیماست موضوع عشق، محبت و دوستی است. در حقیقت جای خالی عشق در فیلمنامه و شبکه رفتاری شخصیت‌های سریال‌ها با خشونت بی‌دلیل پر شده است.

اگر هم بر حسب اتفاق در سریالی دوستی‌ای و محبتی بین یک دختر و پسر جوان شکل می‌گیرد، لاجرم باید در نهایت سرشان به سنگ بخورد چرا که باید ثابت شود عاقبت دوستی‌های این‌چنینی تباهی است.

این در حالی است که خشونت‌هایی از جنس سریال‌هایی مثل «جراحت»، «زیر هشت»، «به کجا چنین شتابان» و... در بین جوانان لااقل در مقایسه با عشق و دوستی کمتر دیده می‌شود و این دوری فیلمنامه‌ها از فضای واقعی جامعه واقعا سؤال بر‌انگیز است و جالب اینکه این روند‌های باز تولید شده و فیلمنامه نویسان از روی دست هم سعی می‌کنند فیلمنامه‌شان بیشتر قتل، خونریزی، خیانت و جنایت داشته باشد، بدون آنکه بدانند علاوه بر در جا زدن سریال‌هایشان پیرامون موضوعات تکراری چه صدماتی به روان مخاطب می‌زنند.

جدیدا هم که باید جا را برای زبان جاهلی و داش مشدی در دیالوگ‌های شخصیت‌ها باز کرد؛ پدیده‌ای که علاوه برفضای خشونت‌بار برخی سریال‌ها وضعیت را شبیه به دوران طلایی فیلمفارسی کرده است.

به همین دلیل ساده است که رقابت با شبکه‌های ماهواره‌ای نه تنها باعث ایجاد موج مثبتی در آثار تلویزیونی ما نشده، بلکه به‌نظر می‌رسد وضع را هم بدتر کرده چرا که به هر حال ما به عوامل جذاب‌سازی‌ در سریال‌های آنان از لحاظ ظاهری نمی‌توانیم دسترسی داشته باشیم بنابر این تغییر اگر محتوایی و ریشه‌ای نباشد لاجرم در حد چند سریال تقلیدی خلاصه می‌شود.
نکته فراموش شده در بین اغلب سریال‌سازان ما قوت فیلمنامه و جذابیت داستان است که به‌نظر می‌رسد تنها راه رهایی سریال‌های تلویزیون از ابتذال و درجا زدن است.

کد خبر 117101

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز