و با فروش و جایزه، پولدار میشوند و به فهرست قدرتمندترین مردان و زنان جهان راه مییابند و... خلاصه، وقتی در دنیای امروز از ادبیات حرف میزنیم، بیش از شعر و حتی داستان کوتاه، از رمان حرف میزنیم؛ درست برخلاف گذشتهها که ادبیات در قرق کامل شعر بود، بهویژه در ایران.
در ایران شعر احترام و جایگاه ویژهای دارد. ادبیات کهن ما در نثر هم بسیار قدرتمند است و متون بسیاری میتوان یافت که شگفتانگیز نوشته شدهاند، اما همواره توجه همه به چند شاعر بزرگ نظیر حافظ و سعدی و مولوی است و عملا نثر به کلی نادیده گرفته میشود. این نکته حالا در قرن21، قرن اقتدار مطلق ادبیات داستانی، همچنان انگار رویکرد اصلی مسئولان فرهنگی کشور است. تا جایی که قائممقام وزیر در حوزه شعر داریم و جشنوارهای سراسری و بزرگ در حیطه ادبیات که باز هم به شعر میپردازد؛ جشنواره شعر فجر.
جشنواره شعر فجر حالا دیگر کاملا در تقویم کارهای ارشاد جا افتاده است و بهطور طبیعی، خیلیها - بهویژه داستاننویسان جوان شهرستانی- انتظار دارند در حوزه داستان نیز مشابهاش اجرا شود؛ بهخصوص که پس از تولد این جشنواره، معاون فرهنگی وزیر وقت ارشاد، محسن پرویز وعده برگزاری جشنواره مشابهی را در حوزه داستان هم داده بود. او در مراسم پایانی سومین جشنواره شعر فجر در اسفند سال 87 گفته بود: قرار است بنیاد ادبیات داستانی برنامه مشابهی برای حوزه داستان هم تدارک ببیند.
بنیاد ادبیات داستانی همان بنیادی است که در چند روز گذشته شایعه انحلالش پیچید و به بحث شدید معاون فرهنگی ارشاد دولت نهم، کسی که این بنیاد را راه انداخت و معاون فرهنگی ارشاد دولت دهم، کسی که میگفتند قصد انحلالش را دارد، منجر شد.
بهمن دُرّی البته نهتنها این خبر را تکذیب کرد بلکه خیلی هم شدیداللحن این کار را کرد، اما سیدمحمد حسینی 5روز پیش خبر تلخ دیگری در حوزه ادبیات داستانی اعلام کرد. وزیر ارشاد گفت: «قصد برپایی جشنوارهای با عنوان داستان فجر را نداریم، اما میتوان این موضوع را مورد توجه قرار داد. اکنون جایزه جلال آل احمد هم بیشتر به بخش ادبیات داستانی و البته تاریخ و مستندنگاری و نقد ادبی مربوط است».
البته جایزه جلال، تنها جایزه رسمی حوزه داستان و تنها عرصه رقابت کتابهای منتشرشده در یکسال است که آن هم معمولا بیبرگزیده کارش را به پایان میبرد. اما در عصری که ادبیات در سیطره داستان است و رقابت بینالمللی برای برتری در این حوزه نیز هر روز جدیتر میشود، شاید فعالیتهای بنیادیتر و گستردهتری نیاز باشد؛
بهویژه آنکه داستان، عرصه ثبت تاریخ و انتقال مفاهیم است و حتی اگر تنها به وجوه کاربردی و غیرهنریاش توجه کنیم، باز هم توجه جدیتری میطلبد؛ در حالی که در شرایط فعلی، نه در دانشگاه، نه در مدارس و نه به هیچ شکل دیگری داستاننویسی آموزش داده نمیشود، فضای رقابتی میان نویسندگان سراسر کشور ایجاد نمیشود (اتفاقی که با جشنواره داستان فجر شاید میافتاد) و حتی ادبیات داستانی بهعلت وجود جایزه جلال از کتاب سال هم حذف شده و جایزه جلال برگزیده ندارد. کاش دست کم از جشنوارهها و جایزههای خصوصی حمایت میشد.