اما شاید زمان آن رسیده باشد که بسیاری از تصوراتمان را در این باره که انسانها چگونه مرزهای بین خود را تعیین میکنند، کنار بگذاریم. در سراسر جهان، بازگشت ارتباطات قبیلهای موجب شکلگیری روابط و پیمانهای بینالمللی پیچیدهتری شده است. درحالیکه زمانی دیپلماسی مرزها را ترسیم میکرد، اینک تاریخ، نژاد، قومیت، مذهب و فرهنگ موجب دستهبندی و شکلگیری گروههای فعال و پرتحرک جدیدی در میان انسانها شده است.
مفاهیم گسترده- مانند ایدئولوژیهای سبز، سوسیالیست یا سرمایه داری بازار- ممکن است الهام بخش و انگیزهدهنده نخبگان در سطح جهان باشند، اما چنین مفاهیمی در مجموع، رغبت چندانی در بیشتر افراد برنمیانگیزند. در عوض، قبیله بیش از هر ایدئولوژی جهانی دیگری مورد توجه است. آن طور که ابنخلدون، مورخ بزرگ عرب میگوید: تنها قبایل برخوردار از همبستگی و درک گروهی میتوانند در صحرا دوام بیاورند.
بهترین کشورهای جهان
اگرچه روابط قبیلهای قدمتی به اندازه تاریخ دارند، ناآرامیهای سیاسی و روند جهانی شدن، تأثیر آنها را بیشتر کرده است. شرایط و نمای جدید جهان، پس از پایان جنگ سرد ظاهر شد. در آن زمان نقشههای جغرافیایی که بلوکهای منطقهای متحد آمریکا و اردوگاه شرق را از هم جدا میکردند، دیگر بیارتباط مینمودند. چندی بعد نیز با ظهور چین و هند بهعنوان قدرتهای اقتصادی جدید جهان، انگاره جهان سوم یکپارچه، کمرنگ و محو شد.
مرزهای این جهان جدید همچنان بیثبات است و با گذر زمان تغییر میکند؛ برخی مناطق به راحتی در چارچوب گروه بندیهای گسترده قرار نمیگیرند- بهعنوان مثال فرانسه- و از اینرو ما آنها را کشورهای مستقل درنظر میگیریم، جایگزینهای امروزی شهر- دولتهای بزرگ دوره رنسانس نیز وجود دارند، مانند لندن و سنگاپور و آنچه آنها را با یکدیگر متحد نگه میدارد، نه شرایط جغرافیایی بلکه شباهتها و اشتراکات بین آنهاست.
1- هانزای جدید: دانمارک، فنلاند، آلمان، هلند، نروژ و سوئد
در قرن 13میلادی، اتحاد بین شهرهای شمال اروپا موسوم به پیمان هانزیاتیک، به گفته فرناند براودل، مورخ سرشناس، موجب شکلگیری یک تمدن مشترک بر پایه تجارت شد. امروزه مجموعه گسترده اعضای پیمان [تاریخی] هانزا که دارای ریشههای فرهنگ ژرمن هستند، جایگاه جهانی خود را با فروش کالاهای دارای ارزش افزوده به کشورهای توسعه یافته و نیز بازارهای در حال شکوفایی روسیه، چین و هند تعریف و تحکیم کردهاند. این کشورها که عمدتا به خاطر نظام رفاهی سخاوتمندانه خود مورد ستایش سایر کشورهای جهان قرار دارند، طی سالهای اخیر اقتصادهای خود را در معرض آزادسازی قرار دادهاند. از 8کشور سرآمد شاخص رفاه لگاتوم (شاخصی که کشورهای جهان را براساس رفاه و زیرساختهای اجتماعی ردهبندی میکند)، 6 کشور از اعضای هانزا هستند. این کشورها به داشتن بالاترین نرخ پس انداز در جهان (بیش از 25درصد) و نیز نرخ بالای اشتغال، تحصیل و نوآوریهای تکنولوژیک خود در سطح جهان میبالند.
2 - مناطق حاشیهای اروپا: بلژیک، جمهوری چک، استونی، مجارستان، ایسلند، ایرلند، لتونی، لیتوانی، لهستان، رومانی، اسلواکی و بریتانیا
این کشورها تلاش میکنند جایگاه خود را در جهان قبیلهای جدید بیابند. بسیاری از آنها، از جمله رومانی و بلژیک، معجونی فرهنگی محسوب میشوند. این کشورها میتوانند دچار بیثباتی شوند. ایرلند طی 2دهه گذشته از یک ببرسلتیک تبدیل به یک کیسه پول شده است. در گذشته این کشورها عمدتا مورد تصرف ارتش همسایگان مقتدر خود قرار گرفتهاند. در آینده نیز ممکن است آنها برای حفظ استقلال خود در برابر نفوذ حوزههای متفاوت، به تقلا بیفتند.
3 - جمهوریهای زیتون: بلغارستان، کرواسی، یونان، ایتالیا، کوزوو، مقدونیه، مونتهنگرو، پرتغال، اسلوونی و اسپانیا
این کشورهای حاشیه شمال مدیترانه با داشتن ریشههای عمیق در یونان و رم باستان و بهعنوان دیار زیتون، تقریبا در هر زمینهای پشتسر همتایان شمالی خود قرار میگیرند. نرخ فقر در این کشورها دو برابر بیشتر و نرخ اشتغال در آنها 10تا 20درصد کمتر از سرزمینهای شمال اروپاست. تقریبا تمام جمهوریهای زیتون و در صدر آنها یونان، اسپانیا و پرتغال، در مقایسه با کشورهای هانزا، از دیون سنگین دولتی رنج میبرند. این کشورها همچنین دارای نرخ موالید بسیار پایینی هستند، از جمله ایتالیا که برای تصاحب عنوان پیرترین جمعیت جهان با ژاپن رقابت میکند.
4 - شهر- دولتها
لندن - پایتخت پول و رسانه، هرچند لندن را میتوان شهری با کلاس جهانی در کشوری درجه دو دانست.
پاریس - یک چهارم کل تولید ناخالص ملی فرانسه در پاریس به دست میآید؛ شهری که مقر بسیاری از شرکتهای جهانی فرانسه است. گرچه اهمیت پاریس به اندازه لندن نیست اما این زیباترین شهر جهان، همیشه جذابیتهای خود را داشته است.
سنگاپور - در جهانی که بیش از پیش تحتتأثیر آسیا قرار میگیرد، قرارداشتن در محل تلاقی دو اقیانوس آرام و هند میتواند بهترین موقعیت برای شهر-دولتی مانند سنگاپور باشد. داستان سنگاپور بهعنوان یکی از بنادر بزرگ جهان و سطح بالای درآمد و تحصیلات در آن، داستان موفقیت شگرف یک شهر است.
5 - پیمان آمریکای شمالی: کانادا و ایالات متحده آمریکا
این دو کشور به لحاظ اقتصادی، جمعیتی و فرهنگی اشتراکات بسیاری با همدیگر دارند و بزرگترین شریک اقتصادی یکدیگر محسوب میشوند. صاحبنظران بسیاری این منطقه پهناور را در آستانه زوالی محتوم میدانند. اما حداقل در حال حاضر، آنان در اشتباهند. آمریکای شمالی به علت داشتن شهرهای متعدد با کلاس جهانی- و در صدر آنها نیویورک- بهخود میبالد. آمریکای شمالی بزرگترین اقتصاد مبتنی بر تکنولوژی پیشرفته و بزرگترین تولیدکننده محصولات کشاورزی در جهان است و سرانه آب آشامیدنی در این منطقه، 4 برابر اروپا یا آسیاست.
6 - لیبرالیستها: شیلی، کلمبیا، کاستاریکا، مکزیک و پرو
این کشورها پرچمدار دمکراسی و سرمایهداری در آمریکای لاتین هستند. هرچند درآمد خانوار در این کشورها پایین و نرخ فقر همچنان بالاست. با این حال آنها تلاش میکنند در میان اقتصادهای روبه پیشرفت، مانند چین، جایگاهی برای خود بیابند.
7 - جمهوریهای بولیواری: آرژانتین، بولیوی، کوبا، اکوادور، نیکاراگوا و ونزوئلا
بخشهای بزرگی از آمریکای لاتین به رهبری هوگو چاوز، رهبر ونزوئلا، در حال بازگشت به عصر الگوی پرونیسم (خوان پرون، دیکتاتور محبوب و مردمی آرژانتین در دهه1950) هستند، درحالیکه نفرت تاریخی این کشورها از ایالات متحده و سرمایهداری همچنان به قوت خود باقی است. کشورهای تحت نفوذ هوگوچاوز عمدتا فقیرند. در بولیوی 60درصد جمعیت زیر خط فقر قرار دارند. این کشورها با توجه به ذهنیت ضدآمریکایی خود و با برخورداری از منابع غنی معدنی و ذخایر انرژی، اهداف جذاب و وسوسه انگیزی برای قدرتهای نوظهوری مانند چین و روسیه محسوب میشوند.
8 - مستقلها:
برزیل - بزرگترین اقتصاد آمریکای جنوبی در حد فاصل جمهوریهای بولیواری و کشورهای لیبرالیست منطقه قرار دارد. منابع برزیل شامل ذخایر دریایی نفت و ظرفیت صنعتی، آن را به ابر قدرتی درجه2 (پس از آمریکای شمالی و هند) تبدیل کرده است. اما مشکلات عظیم اجتماعی، بهخصوص جنایت و فقر، بدتر شده است. برزیل اخیرا با رویگردانی از آمریکا، در پی یافتن متحدان جدید، بهخصوص چین و ایران است.
فرانسه - فرانسه همچنان کشور پیشرفته و بافرهنگی است که در مقابل فرهنگ آنگلو- امریکن و کوچک شدن اتحادیه اروپا مقاومت میکند. فرانسه دیگر یک قدرت بزرگ نیست و اگرچه مهمتر از جمهوریهای زیتون محسوب میشود اما پایینتر از کشورهای هانزا قرار دارد.
هند - هند یکی از رو به رشدترین اقتصادهای جهان است، هرچند درآمد خانوار در این کشور کمتر از یک سوم چین است. حداقل یک چهارم جمعیت 1/3 میلیارد نفری هند زیر خط فقر قرار دارند و ابرشهرهای رو به گسترش این کشور مانند بمبئی (مومبای) و کلکته، بزرگترین زاغههای جهان را در خود جای دادهاند. با این حال، هند در هر زمینهای، از خودروسازی گرفته تا تولید نرمافزار، به سرعت در حال پیشروی است.
ژاپن - ژاپن با برخورداری از منابع مالی و توان مهندسی خود، همچنان یک قدرت جهانی باقیمانده، هرچند در یک سال اخیر جایگاه خود را بهعنوان اقتصاد دوم جهان، به چین واگذار کرده است. از سال2050 به بعد، 35درصد جمعیت ژاپن، بهخصوص با توجه به مقاومت این کشور در برابر مهاجرت خارجیها، بیش از 60 سال سن خواهند داشت. در همین حال، برتری تکنولوژیک این کشور از سوی کرهجنوبی، چین، هند و ایالات متحده به چالش کشیده شده است.
کرهجنوبی - کرهجنوبی اینک یک قدرت به واقع تکنولوژیک در سطح جهان است. حدود 40سال پیش، درآمد سرانه در این کشور تقریبا در حد کشور آفریقایی غنا بود. اینک این رقم 15برابر نسبت به آن زمان افزایش یافته و متوسط درآمد خانوار در این کشور در حد ژاپن است. کرهجنوبی به شکل تحسینبرانگیزی خود را از ورطه رکود جهانی اخیر بیرون کشیده است. هرچند باید مراقب باشد لای چرخ دندههای موتور قدرتمند چین بلعیده و له نشود.
سوئیس - سوئیس بهرغم محصور بودن میان کوههای آلپ، در واقع یک شهر-کشور مرتبط با جهان است. اگرچه این ارتباط از طریق بانکداری الکترونیک و خطوط هوایی مشهور آن برقرار میشود. سوئیس کشوری برخوردار از رفاه، منابع وسیع آب و یک محیط تجاری عالی است.
9 - امپراتوری روسیه: ارمنستان، بلاروس، مولداوی، فدراسیون روسیه و اوکراین
روسیه دارای منابع عظیم، ظرفیت علمی- تکنولوژیک قابل توجه و ارتشی نیرومند است. درحالیکه چین بیش از پیش خود را در عرصههای جهانی نشان میدهد، روسیه تلاش میکند منافع خود را در اوکراین، گرجستان و آسیای میانه حفظ کند. امپراتوری جدید روسیه، مانند روسیه عصر تزارها، بر روابط قوی مبتنی بر هویت اسلاو روس اتکا دارد؛ گروه قومی پرشماری که چهارپنجم جمعیت این کشور 140میلیون نفری را تشکیل میدهد. سرانه درآمد خانوار در روسیه حالتی بینابین دارد؛ تقریبا نصف سرانه ایتالیا. روسیه همچنین با مشکل پیر شدن سریع جمعیت خود روبهرو است.
10 - شرق وحشی: افغانستان، آذربایجان، قزاقستان، قرقیزستان، پاکستان و تاجیکستان
این بخش از جهان همچنان مرکز منازعه بین قدرتهای رقیب- شامل چین، هند، ترکیه، روسیه و آمریکای شمالی- خواهد ماند.
11 - ایرانستان: بحرین، نوار غزه، ایران، عراق، لبنان و سوریه
با برخورداری از ذخائر نفت، سطح نسبتا بالای تحصیلات عمومی و یک اقتصاد تقریبا هم اندازه ترکیه، یک ابرقدرت در حال ظهور در منطقه است.
12 - عربستان: مصر، اردن، کویت، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و یمن
ذخائر نفت این منطقه، آن را به یک بازیگر سیاسی و مالی مهم در جهان مبدل کرده است، هرچند بین کشورهای حاشیه خلیجفارس مانند عربستان سعودی و امارات متحده با سایر کشورهای فقر زده این مجموعه، شکاف عظیمی وجود دارد. متوسط درآمد سرانه در ابوظبی حدود 40هزار دلار است، حال آنکه این رقم در یمن حدود 5درصد ابوظبی است. ارتباط فرهنگی قدرتمندی- مذهب و نژاد- این منطقه را به هم پیوسته نگه میدارد. هرچند این عامل در روابط منطقه با بقیه جهان، به عکس مشکل آفرین و دردسرزاست.
13- عثمانی جدید: ترکیه، ترکمنستان و ازبکستان
ترکیه مصداق بارز بازگشت کنونی جهان به روابط قبیلهای است. آنکارا اینک توجه بیشتری به جبهه شرق خود نشان میدهد تا به اروپا. با اینکه ارتباط با اتحادیه اروپا، رکن اقتصاد ترکیه محسوب میشود، این کشور خطمشی اقتصادی و خارجی خود را بیش از پیش به مایملک امپراتوری عثمانی در خاور میانه و برادران قومی خود در آسیای میانه معطوف کرده است. تجارت ترکیه با روسیه و چین نیز رو به گسترش است.
14- امپراتوری آفریقای جنوبی: بوتسوانا، لسوتو، نامیبیا، آفریقای جنوبی، سوازیلند و زیمبابوه
اقتصاد آفریقای جنوبی با فاصله زیادی، بزرگترین و گستردهترین اقتصاد قاره آفریقاست. این کشور از زیرساختهای مناسب، منابع معدنی، اراضی حاصل خیز و جایگاه صنعتی قدرتمندی برخوردار است. با توجه به درآمد سرانه 10هزار دلار در سال، آفریقای جنوبی براساس معیارهای قاره آفریقا، کشوری ثروتمند محسوب میشود. آفریقای جنوبی روابط فرهنگی محکمی با همسایگان عمدتا مسیحی خود مانند لسوتو، بوتسوانا و نامیبیا دارد.
15- جنوب صحرا: آنگولا، کامرون، جمهوری آفریقای مرکزی، کنگوی کینشازا، اتیوپی، غنا، کنیا، لیبریا، مالاوی، مالی، موزامبیک، نیجریه، سنگال، سیرالئون، سودان، تانزانیا، توگو، اوگاندا و زامبیا
این مستعمرات سابق بریتانیا و فرانسه، اینک به لحاظ مذهبی به دو گروه مسلمان و مسیحی و به لحاظ زبانی به دو گروه فرانسوی و انگلیسی زبان تقسیم شده و فاقد انسجام فرهنگیاند. ترکیب منابع طبیعی و نرخ فقر 70 تا 80درصد جمعیت، باعث شده است تا قدرتهای پولداری مانند چین، هند و آمریکای شمالی تنها به فکر بهرهبرداری از شرایط این کشورها باشند.
16- کمربند مغرب: الجزایر، لیبی، موریتانی، مراکش و تونس
در این منطقه که حد فاصل آفریقا با مدیترانه محسوب میشود، کورسوی پیشرفت در کشورهای نسبتا ثروتمندی مانند لیبی و تونس مشاهده میشود، هرچند این کشورها همچنان در میان تمرکز و تجمع فقر قرار دارند.
17- پادشاهی میانه: چین، هنگکنگ و تایوان
آن طور که برآورد اخیر صندوق بینالمللی پول نشان میدهد، چین ممکن است نتواند طی یک دهه آینده یا حتی بیشتر، از نظر تولید ناخالص داخلی از ایالات متحده پیشی بگیرد، اما بدون تردید این کشور، ابرقدرت در حال ظهور جهان است. یکپارچگی قومی و احساس برتری تاریخی، همچنان در این منطقه بالاست. چینیهای هانتبار بیش از 90درصد جمعیت کشور را تشکیل میدهند و بزرگترین گروه نژادی- فرهنگی جهان محسوب میشوند. شرکتهای خارجی با مشاهده این انسجام فرهنگی- ملی دریافتهاند که راهیابی به این بازار عظیم تا چه حد دشوار است. نیاز روزافزون چین را به منابع، میتوان در حضور پررنگ این کشور در آفریقا، جمهوریهای بولیواری و شرق وحشی مشاهده کرد. هرچند مشکلات چین نیز بسیار است؛ از جمله یک حکومت عمیقا مستبد، شکاف روزافزون بین ثروتمندان و فقرا و بدتر شدن شرایط زیستمحیطی. جمعیت چین نیز به سرعت در حال پیر شدن است؛ موضوعی که طی 30سال آینده به مشکلی جدی برای این کشور تبدیل خواهد شد.
18- کمربند کائوچو: کامبوج، اندونزی، لائوس، مالزی، فیلیپین، تایلند و ویتنام
این کشورها بهرغم برخورداری از منابع معدنی، آب تازه، کائوچو و منابع غذایی متنوع، از درجات متفاوت بیثباتی سیاسی رنج میبرند. تمام این کشورها تلاش میکنند صنعتی شوند و به اقتصاد خود تنوع ببخشند. به جز مالزی، سطح درآمد خانوار در سایر کشورهای این منطقه نسبتا پایین است. هرچند آنها نیز میتوانند در آینده شاهد رشد سریع اقتصادی باشند.
19 - کشورهای خوشبخت: استرالیا و نیوزلند
سطح درآمد خانوار در این منطقه مشابه آمریکای شمالی است، اگر چه اقتصاد این دوکشور از تنوع و گستردگی کمتری برخوردار است. مهاجرتپذیری و میراث مشترک آنگلو-ساکسون عامل پیوند استرالیا و نیوزلند با آمریکای شمالی و بریتانیاست. هرچند موقعیت جغرافیایی این دو کشور و اقتصاد مبتنی بر کالاهای مصرفی، به این معناست که در آینده، چین و هند شرکای تجاری عمده استرالیا و نیوزلند خواهند بود.
* جوئل کاتکین، استاد ممتاز دانشگاه چپمن در اورنج کانتی کالیفرنیا و محقق مؤسسه لیگاتوم در لندن است. منابع تحقیقاتی این مقاله توسط مؤسسه لگاتوم ارائه شده است.