رفتارهای برخی مجرمان به سمتی پیش میرود که دیگر قبح بسیاری از جرائم فروریخته و شنیدن آن نیز برای عموم عادی شده است. در کشور ما بعد از انجام یکسری برنامههای توسعه، ارزشهای اجتماعی به مرور زمان تغییر کرد و ناهنجاریهایی همچون جنایت، فقر و بزهکاری جایگزین آن شد.دکتر سامرند سلیمی، روانشناس و خانواده درمانگر یکی از عوامل افزایش جرم را نبود عزتنفس در افراد میداند. از نظر او عزتنفس ریشه خانوادگی، قومی و ملی دارد. سلیمی درباره تأثیر خانواده در شکلگیری عزتنفس فرزندان میگوید: «یکی از مهمترین عواملی که باعث میشود فرزندان یک خانواده به این مهم دست یابند، سرمایهگذاری والدین و فراهمکردن شرایطی است که آنها بتوانند به امور هنری، علمی، ورزشی و... بپردازند».
وی میگوید: «وقتی زمینه تحصیل هنر را برای فرزندانمان فراهم کرده و استعداد آنها را در یکی از رشتههای هنری کشف کنیم و آن را پرورش دهیم، هوش عاطفی آنها رشد پیدا کرده و این موضوع باعث میشود از هرگونه پرخاشگری فاصله بگیرند. در این خصوص اصطلاحی میان روانشناسان وجود دارد که میگوید: دستی که ساز میزند یا خوشنویسی میکند دیگر نمیتواند به صورت کسی بخورد یا به کسی آسیب برساند. این موضوع در مورد تحصیل علم نیز صدق میکند. وقتی فرزند یک خانواده به دلایل مختلف نتواند ادامه تحصیل دهد، در بهترین شرایط ممکن، به یک شهروند با یک شغل سطح پایین تبدیل میشود که در جامعه از جایگاه مناسبی برخوردار نیست.
چنین فردی از علائق و استعدادهای خود نیز بیخبر است و نمیداند در چه زمینهای توانایی رشد و کسب مهارتهای بیشتر را دارد بنابراین نمیتواند خود را دوست داشته باشد. این افراد که از نظر ضریب هوشی در سطح پایینی قرار دارند راههای کسب موفقیت یا حل مشکلات خود را نمیدانند در نتیجه برای حل مشکلاتشان و برای کسب موفقیتی که از آنها دریغ شده است به جرائم متوسل شده و به گروهها و باندهای تبهکار ملحق میشوند تا بهواسطه آنها هویت پیدا کنند». وی ادامه داد: «کودکانی که شاهد پرخاش مفرط میان پدر و مادر خود هستند در واقع از همان دوران کودکی خشونت را میآموزند. این دسته از کودکان در آینده نیز ابایی از اعمال خشونت در قبال دیگران ندارند و آن را امری عادی میپندارند؛ در نتیجه بهراحتی حقوق دیگران را ضایع کرده و پرخاش میکنند».
مهاجرت برای کسب احترام
سلیمی در خصوص نبود عزتنفس در بعد قومی میگوید: «وقتی فرد از بودن در جایی که به آن تعلق دارد و از زندگی میان افرادی که در عین خویشاوندی، به نوعی اصالت او محسوب میشوند احساس شرم میکند، به مهاجرت روی میآورد. چنین فردی برای فرار از هویت سابق خود و پیدا کردن شناسنامه جدید، به مکانی دیگر مهاجرت میکند و با این کار، نه تنها برای یک عمر ناشناس باقی میماند که حتی بین قومی که به آنها پناه آورده نیز مورد تحقیر قرار میگیرد. به همین منظور، برای کسب اعتبار و احترام سابق خود، وارد گروههایی میشود که این نیاز او را برآورده میکنند».
این روانشناس و خانواده درمانگر، درباره عزتنفس در بعد ملی اضافه میکند: «در بعد ملی نیز در صورتی فرد به عزتنفس دست مییابد که در جامعه روی یک هویت واحد تأکید شده باشد. هویت ایرانی، به دور از جداسازی و تقسیمبندی قومیتهای گوناگون موضوعی است که میتواند همه اقوام مختلف از ترک و کرد گرفته تا لر و بلوچ را گرد هم آورد».
با هم بخندیم
سلیمی صحبت درباره عزتنفس را اینطور به پایان میرساند: «یکی از عواملی که عزتنفس را در ابعاد ملی، قومی و خانوادگی پایین میآورد، نبود شادیهای دستهجمعی است. نبود این مهم، زمینه بروز استرس و افسردگی را در افراد فراهم میآورد. فرد افسرده خود را در نقطه انتهایی دنیا تصور میکند که دیگر خوب و بد ارتکاب جرم، برایش اهمیتی ندارد. وقتی اعضای خانواده در معرض این خطر قرار میگیرند از یکدیگر فاصله گرفته و بدین ترتیب بنیان خانواده میشکند».
شرایط جغرافیایی تأثیرگذار در افزایش جرم
یک حقوقدان نیز درباره علت افزایش جرائم میگوید: «افزایش تعداد جرائم و دگرگونی آن و تبدیل جرائم عادی به جرائم سازمانیافته یا به کارگیری روشهای پیچیده در ارتکاب جرائم، نیاز به بررسیهای دقیقتر در کشف جرم دارد. در هر حال علت این موضوع تنها در حوزه افزایش تعداد مجرمان نباید مورد رسیدگی قرار گیرد بلکه نیاز به بررسی بستر اجتماعی نیز احساس میشود.» وی در این خصوص حرفهای خواندنی دارد: «علت افزایش مجرمان در بستر اجتماعی در مرحله اول ریشه در وضعیت اقتصادی کشور و دگرگونی در حوزه اشتغال دارد. از آنجا که تعداد محلهای اشتغال موجود در جامعه توانایی جذب همه افراد خواهان کار را ندارد، واضح است که جمعی از بیکاران بر حسب اقتضای شرایط و وضعیت جغرافیایی محل اقامت خود به سمت ارتکاب جرم، گرایش پیدا کنند.
بهعنوان مثال، در مناطق شرقی و جنوب شرقی کشور، بیکاران جذب قاچاق موادمخدر میشوند. در مناطق غربی کشور به علت میزان بالای فقر و بیکاری و نبود بسترهای لازم برای اشتغال، بیکاران جذب فعالیتهای قاچاق کالا میشوند.
به همین ترتیب در مناطق شمالی و مرکزی کشور بر حسب آنچه شرایط اقتضا میکند مجرمان به سوی جرائم پیچیدهتر و سازمانیافتهتر مانند سرقت، کلاهبرداری و... میروند. دکتر نیکبخت در توضیح دومین عامل افزایش جرم میگوید: «بستر اجتماعی و اقتصادی تحولات جامعه و دگرگونی وسیعی که در قوانین ایران بهوجود آمد سبب افزایش تعداد جرائم شد و
به همین دلیل موارد جرمزایی همیشه بیش از میزان جرمزدایی بوده است. این عامل به اضافه عامل افزایش کنترل نشده جمعیت، موجب جهش در افزایش تعداد مجرمان و جمعیت کیفری جامعه شده است که این پیامد تنها با تصویب قوانین و اقدامات پلیس و قوه قضاییه برای دستگیری و مجازات مجرمان نمیتواند چارهساز باشد».
مهاجرت و رفع موانع
این حقوقدان درباره یکی دیگر از عوامل افزایش جرم اینطور میگوید: «کشور ما جزو کشورهای در حال توسعه است؛ این امر موجب شده که هر سال از تعداد جمعیت روستاها کاسته شده و اکثر ساکنان روستاها حداقل در نیمی از سال، برای جستوجوی کار به شهرها مراجعه کنند. مهمترین دلیل آن این است که در روستاها به علت تغییر ابزارهای تولید و مکانیزه شدن کشاورزی و دامداری دیگر نیازی به همه افراد خانواده برای انجام کار کشت و زراعت وجود ندارد بنابراین بخشی از افراد ناگزیرند برای کسب و کار به شهرها بروند.
از طرف دیگر با افزایش واحدهای آموزشی در روستاها بسیاری از دانشآموزان اعم از دختر و پسر که ممکن است نهایتا در حد دیپلم تحصیل کرده باشند دیگر حاضر نیستند مانند سابق کنار والدین خود به کشاورزی یا دامداری اشتغال ورزند و این عده راهی شهرها میشوند و چون در شهرها به تعداد داوطلبان، کار وجود ندارد این افراد خواه یا ناخواه به سمت جرائم گرایش پیدا میکنند. این در حالی است که در روستاها بهدلیل محدودیت جمعیت و حاکمیت ارزشهای سنتی، گرایش کمتری به سمت ارتکاب جرائم وجود داشته ولی وقتی این افراد وارد شهرها میشوند این محدودیت را مقابل راه خود نمیبینند و بهعلت رفع موانع، گرایش به سمت ارتکاب جرائم پیدا خواهند کرد».
کمبود فضا در زندان
پیشگیری از افزایش جرم راهکارهای متعددی دارد اما آنچه بارز است زندانیکردن مجرمان تنها سبب وخیمتر شدن وضعیت زندانیان خواهد شد. این در حالی است که اسماعیل احمدیمقدم، فرمانده نیروی انتظامی تراکم زیاد محکومان درون زندانها و کمبود فضا برای آنها را از مشکلات عمده درون زندانها دانست. نیکبخت درباره راهکارهای مختلف پیشگیری از افزایش جرائم خاطرنشان میکند: «در قوانین ایران پیشگیری بر مجازات مقدم دانسته شده است بنابراین اگر ما به وظایف تأمینی و تربیتی پیشبینی شده در قوانین ایران توجه کنیم هم تعداد پروندههای کیفری در محاکم و دادسراها کاهش مییابد و هم جمعیت کیفری زندانهای کشور در این حد که الان وجود دارد، نخواهد بود.
این در حالی است که بیتوجهی به اقدامات تأمینی و تربیتی و دستگیری و مجازات افراد باعث میشود هدف تعیین شده که تنبیه مجرم و دور شدن او از بزه است بهدلیل جمعیت فراوان زندانها محقق نشود. جمعیت زندانهای کشور آنقدر زیاد است که نه خدمات زندان متناسب با این جمعیت است و نه درون زندان به مدرسهای برای اصلاح و تربیت تبدیل میشود بلکه همانطور که در صفحه حوادث روزنامهها میخوانیم بسیاری از مجرمان و باندهای سازمانیافته در محیط زندان تشکیل میشود و بزهکاران ساده و منفرد دیروز بعد از رفتن به زندان و آزادی به گروه بزهکاران پیچیده و سازمانیافته تبدیل میشوند».