چه اتفاقی افتاده است که چهرههای شناخته شده باستانشناسی ایران دور یک میز مینشینند و نسبت به وضعیت فن و دانش باستانشناسی در ایران امروز و تهدید آثار تاریخی ابراز نگرانی میکنند؟ سرانجام پس از مدتها سکوت، پایان پاییز 89 باستانشناسان ایرانی از لاک انزوا خارج شدند و به تهدیدهای موجود نسبت به آثار تاریخی کشور واکنش نشان داده و متولیان دولتی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری را در باره احتضار دانش باستانشناسی و به تبع آن در انزوا
قرار دادن باستانشناسان کشور مخاطب قرار دادند و از آنها گلایه کردند.
آنطور که پژوهشگران نوشتهاند، «باروبارو» ایتالیایی یکی از نخستین کسانی بود که در سال 877 هجری (1472میلادی) از تختجمشید که در گزارش خود از آن با نام «چهل منار» یاد کرده، بازدید کرد. 2 سده بعد در عصر صفوی «پیتر دلاواله» جهانگرد ایتالیایی در سال 1032هجری (1622 میلادی) به تختجمشید رفت و از کتیبهها نسخهبرداری کرد و نسخهها را برای مطالعه با خود به اروپا برد.
«انگلبرت کمپفر» جهانگرد و پزشک آلمانی نیز در سال 1098 هجری (1685میلادی) به تخت جمشید آمد. او نخستین کسی است که خطوط کتیبههای هخامنشی را به میخ تشبیه کرد و نام «خط میخی» را بر آن نهاد.
چند سده بعد یک معلم آلمانی تاریخ یونانباستان با رمزگشایی از خط میخی توانست به راز کتیبههای هخامنشی دست یابد. ولی نخستین کلنگ کاوشهای باستانشناسی در ایران را «ویلیام کنت لوفتوس» انگلیسی در سالهای 1849 تا 1851 میلادی در ویرانههای شوش، پایتخت باستانی عیلام با نظر مثبت شاه قاجار بر زمین زد. این تاریخ سرآغاز فعالیتهای میدانی باستانشناسی در ایران است.
مقصر؛ مدیران غیرمتخصص
باستانشناسان ایرانی امروز از وضعیت بد دانش باستانشناسی و تهدید و نابودی آثار باستانی در ایران سخن میگویند. دکتر «کامیار عبدی» باستانشناس ایرانی و متخصص در کاوش و شناخت تمدن عیلامی، یکی از همین باستانشناسهایی است که نسبت به وضعیت باستانشناسی و تخریب آثار باستانی و همچنین استفاده از افراد غیرمتخصص در این حوزه ابراز نگرانی شدید میکند.
این باستانشناس در پاسخ به سؤال همشهری درخصوص آنچه که در دهههای اخیر باستانشناسی ایران و همچنین میراث باستانی کشور را تهدید کرده است، میگوید: «متأسفانه افراد غیرمتخصص در تشکیلات میراث فرهنگی و باستانشناسی کشور قرار داشتهاند که با الفبای باستانشناسی آشنا نبودهاند و همچنین باستانشناسنماهایی که مانند یک عروسک کوکی تنها دستورات را اجرا میکنند و به بهای حفظ میز و صندلی خود حاضرند باستانشناسی این کشور را از میان ببرند مهمترین تهدید این حوزه بوده و هستند و خواهند بود».
به گفته دکتر عبدی، تهدید دیگری که باید نسبت به آن هشدار داد وجود افراد خودمحور در تشکیلات باستانشناسی ایران است که فکر میکنند میتوانند به جای همه متخصصان درخصوص باستانشناسی ایران تصمیم بگیرند. این باستانشناس تمدن عیلامی که به گفته متخصصان، کاوشهای ارزشمندی نیز در حوزه تخصصی خود انجام داده، معتقد است: «افراد خودمحور در تشکیلات باستانشناسی کشور در برخی موارد دچار چنان کدورتی هستند که اگر یک متخصص، حتی نظر بدهد که انجام فلان اقدام در فلان محوطه باستانی منجر به ایراد آسیبهای جدی میشود، میروند و همان اقدام را در همان نقطه انجام میدهند».
رسالت و بحران
«مهرداد ملکزاده» که زمانی معاون مرحوم آذرنوش، باستانشناس مشهور ایرانی در کاوشهای باستانشناسی هگمتانه بود نیز معتقد است که بحران باستانشناسی ایران مربوط به دهه اخیر نبوده بلکه در دهه های گذشته این بحران در باستانشناسی ایران وجود داشته است. به گفته وی، بحران باستانشناسی در دهه اخیر جدیتر شده ولی بار دیگر مشکلات مربوط به باستانشناسی در دهه 60 نیز در باستانشناسی کنونی ایجاد شده، تا جایی که حتی قادر به ایجاد یک چارچوب مشخص برای باستانشناسی کشور نیست.
شاید عمران گاراژیان که نظریهاش مبنی بر نبودن رسالت در میان برخی باستانشناسان ایرانی، به واکنش دیگر همکاران او میانجامد را بتوان یکی از باستانشناسان معتقد به رسالت باستانشناسی نامید. وی مانند باستانشناسهای دیگر تأکید دارد که اکنون دانش باستانشناسی در ایران درمعرض خطر است، و میگوید که وجود قوانین حامی باستانشناسی در کشور به شدت مورد نیاز است. گاراژیان البته از این موضوع که در باستانشناسی امروز ایران هیچ معیار ارزیابی برای اینکه کدام باستانشناس دارای تخصص، کدام محوطه باستانی را مورد کاوش یا پژوهش قرار دهد، وجود ندارد، اظهار تأسف میکند.
نامهای برای تاریخ
آیا واقعا باستانشناسی ایران در بحران است؟ این سؤالی است که شاید پاسخ آن در نامه سرگشاده گروهی از باستانشناسها، استادان تاریخ و فلسفه که در هفتههای اخیر منتشر شده، آمده باشد. آنها در نامه سرگشاده خود گلایههایی را مطرح کردهاند که به مذاق سازمان میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری کشور خوش نیامده است. آنها در بخشهای آغازین نامه خود نوشته بودند که «متأسفانه اینک این سرزمین ریشهها و جغرافیای عظیم فرهنگی در معرضِ تهاجم، تخریب و تحقیر جماعتی بیبهره از آگاهی تاریخی و احساسِ ایرانی بودن قرار گرفته است».
استادان فلسفه و تاریخ و باستانشناسها البته ایرادات جدی خود را به «چندپاره» کردن سازمان میراث فرهنگی و انتقال کارمندان این سازمان به شهرهای دیگر مطرح کردند و تصمیم به انتقال کارکنان میراث فرهنگی و البته پژوهشگاه این سازمان را ناموجه و اقدامی غیرکارشناسی خواندند که به تأکید امضاکنندگان نامه «نه تنها دست متجاوزان و سوداگران را در غارت مواریث فرهنگی، تخریب محوطههای باستانی و فروختن یوسف میراث کشور در بازار مکاره سود و سودا گشودهتر میکند، بلکه نهایتا میهن ما را در مواجهه با چالشهای تاریخی، بهشدت شکننده و آسیبپذیر خواهد کرد.» استادان فلسفه، تاریخ و باستانشناسها که افراد مشهوری نیز در میان آنها به چشم میخورد، تضعیف و آسیبپذیر شدن میراث و فرهنگ ایران را به معنای تضعیف یکی از مهمترین و غنیترین کانونهای بالنده فرهنگ بشر خواندهاند.
براساس آنچه در این نامه آمد و سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری نیز واکنش بسیار شدیدی به آن نشان داد، اقدامات سازمان میراث فرهنگی مخرب تشخیص داده شده و چندپاره شدن و انتصاب مدیران غیرمتخصص آفت سالهای اخیر در مدیریت میراث فرهنگی کشور شناخته شده است. امضاکنندگان نامه البته شرایط و سیاستگذاریهای موجود در حوزه میراث فرهنگی کشور را چنان نامطلوب دانستهاند که پایان نامه را اینگونه بستند: « وظیفه خود دانستهایم در برابر این حرکت ناآگاهانه و تصمیمِ ویرانگر که تأسف و تأثر عمیق و نگرانی شدید ما را برانگیخته، سکوت نکنیم و ناخرسندی خود را به استحضار مقام معظمرهبری برسانیم تا به مسئولان و متولیان امر دستور دهند در راستای مصالح و منافع کشور از فروپاشی سازمان میراث فرهنگی جلوگیری نمایند».
واکنش شدید
سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری یک روز پس از انتشار این نامه، مطالب منتشر شده از سوی باستانشناسها، استادان فلسفه و تاریخ را به خودشان بازگرداند و نوشت: «چگونه و بر اساس کدامین معیارها، انتقال2معاونت سازمان میراث فرهنگی به 2 استان بزرگ و تاریخی کشور به یوسفی تشبیه شده که به بازار مکاره سود و سودا برده میشود؟! چگونه است که تا دیروز داعیهدار قدمت و فرهنگ و هنر اصفهان و فارس بودید اما امروز چه شده که از 2 استان تاریخی و فرهنگی بزرگ و گرانقدر کشور بهعنوان بازار مکاره سود و سودا نام میبرید؟!».
این سازمان همچنین از افرادی که وی از آنها با نام «تدوینکنندگان و طراحان اصلی» نامه نام برده است خواست تا پاسخ دهند از کدام مدیران غیرمتخصص بهعنوان آفت میراث فرهنگی سخن میگویند؟ جوابیه سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری حتی خواستار بوسیدن دست مدیرانی شده که امضاکنندگان نامه، آنها را غیرمتخصص خواندهاند ولی به زعم نویسنده پاسخ جوابیه سازمان میراث فرهنگی توانستهاند گرههای چهلساله آن سازمان را باز کنند.
این سازمان همچنین در بخش دیگری از واکنش خود به نامه استادان فلسفه ، تاریخ و باستانشناسی نگرانیهای آنها را «غیرکارشناسی» و حتی« انحرافی» خوانده و برخی از آنها را معتقد به «باستانگرایی افراطی» دانسته است. بند هشتم پاسخ سازمان میراث فرهنگی به ابراز نگرانی امضاکنندگان نامه سرگشاده، برخی از آنها را متهم کرده که چون درخواستشان برای عضویت در شورای باستانشناسی کشور مورد تأیید قرارنگرفته، اینگونه به سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری حمله کردهاند.
باستانشناسها همچنان به زدودن غبارهای تاریخ از تمدن مشغول هستند و استادان تاریخ و فلسفه در جستوجوی حفرههای موجود در تاریخ غورمیکنند. آیا نگرانی آنها نسبت به تهدیدات موجود در حوزه تاریخ و تمدن ایران ادامه دارد و پاسخ سازمان میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری، بر نگرانیهای آنها نسبت به اقداماتی که به وجود بحران در میراث فرهنگی کشور دامن خواهد زد؟