فائزه جمالی عالم در سرمقاله سومین شماره مجله خانواده تحت عنوان خواندن در سبد خانواده آورده است:
این هفته، یک روز صبح زود، مردی که کودکی ما را دزدیده بود، مرد. ما شبهای زیادی با کابوس او سر کرده بودیم. حالا تصویر او که دور سرش حلقه دار است، عکس خیلی از روزنامههاست.
نسل ما تازه روزنامه خواندن را یاد گرفته بود، خواندن تیترهای درشتتر سادهتر بود که صدای آژیر بلند میشد و خانه تاریک میشد. بیچاره مادرهای ما چطور میتوانستند پناهگاه آن همه اضطراب فرزندانشان باشند.
آن سالها حتی هم نسلهای دبستانی ما خیلی روزنامه میخواندند و اخبار گوش میکردند. هر روز یک خبر تازه بود. اخبار تلخ، اخبار شیرین. وسوسه خواندن ما را میدواند دنبال چرخ پیرمرد مجلهفروش، میرساند به کتابخانه عمومی محله، میایستادیم جلوی کیوسک روزنامهفروشی... .
امروز سهم خانوادهها از خواندن چقدر است؟
مدتی است به یک آگهی تبلیغاتی برای همشهری خانواده فکر میکنیم، یک خانواده، زن، مرد، بچه، توی سبد خریدشان، کنار ماکارونیها و پودرهای شوینده و سسهای رنگارنگ که روی هم انباشته شدهاند، یک مجله هم داشته باشند- البته اگر همشهری خانواده باشد بهتر است- این تصویر شاید از نظر گرافیستها و کسانی که کار تبلیغاتی میکنند، خیلی رو باشد، اما ما میخواهیم به همین وضوح خواندن، توی سبد خانوادهها قرار بگیرد. همین قدر ساده و ضروری!
مطالب مرتبط زیر در سومین شماره مجله خانواده به چشم می خورد: