سال گذشته، از همان ابتدا، در نمایشگاه کتاب و پس از آن، در اواخر بهار، چند کتاب داستانی که میشد موفقیتشان را پیشبینی کرد، به بازار آمد؛ کتابهایی که در نیمه نخست سال 88 منتشر شدند و فضای ادبیات داستانی ایران را
خیلی زود گرم کردند.
اتفاق اصلی سال قبل، مثل بیشتر سالها، نیمه دوم رخ داد. با شروع پاییز و به ویژه زمستان، علاوه بر تجدید چاپ رمانها و مجموعههای موفق نیمه نخست، ناگهان چندین کتاب قابل توجه به بازار آمد، تا جایی که میشد از همان موقع، رقابت گرمی را در جوایز سال بعد پیشبینی کرد و البته همینطور هم شد. در میان این آثار، دست کم 20 نویسنده شناختهشده اما عموما جوان دیده میشد که همگی با آثار تازهشان، هم خود را در فضای ادبیات ایران تثبیت کردند و هم سبب شدند آخرین ماههای سال 88 ادبیات داستانی، کاملا ایرانی و کاملا پررونق باشد. به این ترتیب، سال 88 در حالی که کتابهای تازه خوبی را معرفی کرده بود، به پایان رسید تا نمایشگاه کتاب سال 89، نمایشگاهی پربار و به لحاظ ادبیات داستانی ایرانی، گرم باشد.
اما همین امر و شاید دلایل بسیار دیگری که به سختی میتوان همه را شناسایی کرد، سبب شد برخلاف روال معمول نمایشگاههای کتاب هر سال، در نمایشگاه امسال، هر چه بود، کتابهای آخر سال 88 بود و کتاب تازهای که همزمان با نمایشگاه منتشر شود و شروع خوبی را برای سال ادبی ایران فراهم آورد، دیده نشد یا بسیار معدود بود. در واقع نمایشگاه بینالمللی کتاب سال 89، به شکل تعجبآوری از کتاب داستانی ایرانی داغ (کتابی که برای نخستینبار در نمایشگاه توزیع میشود) خالی بود، اما رمانها و مجموعههای تازه (که در 2ماه آخر سال 88 منتشر شده بود) به وفور در آن یافت میشد. این اتفاق میتوانست به این معنا باشد که ناشران به همان کتابهای تازه اکتفا کرده و قصد دارند باقی آثارشان را در طول سال و به رسم معمول، در نیمه دوم سال، منتشر کنند. ولی اتفاق بعدی که سال 89 را بسیار از سال قبل متفاوت کرد، اشتباه از آب درآمدن این پیشبینی بود؛ نه در چند ماه بعد و نه حتی در نیمه دوم سال 89، بازار داغ سال 88 تکرار نشد.
حالا در فاصله 2 هفته تا پایان سال، همچنان کتابهای سال گذشته در بازار کتابهای ایرانی دیده میشوند و جز تکوتوک مجموعه یا رمانی که در طول 11ماه گذشته منتشر شدهاند، کتاب تازهای که بتواند با آثار سال گذشته رقابت کند و جای آنها را بگیرد، تقریبا وجود ندارد و بیشتر ناشران ادبی یا جلسات نقد و بررسی کتاب، همچنان از کیسه سال قبل میخورند. گذشته از این و باز هم برخلاف سال قبل، در سال 89 تقریبا هیچ چهره جوان یا کهنهکار قابل توجهی کار تازه بیرون نداده است. هرچند که محمدرضا کاتب که سال گذشته با رمان «آفتابپرست نازنین» یکی از چهرههای نیمه دوم سال بود، ابتدای امسال نیز «رامکننده» را منتشر کرد، اما تعداد آثار و چهرههای جدی ادبیات داستانی در تمام طول امسال، بسیار اندک است و میتوان از معدود آثار منتشرشده نیز صرفنظر کرد.
در عین حال و در غیاب چهرههای تثبیتشده، جوانترها و بهویژه نویسندگانی که نخستین کتابشان را منتشر کردهاند، امسال فضای بیشتری بهدست آوردهاند و کتابهایشان بهتر دیده میشود. همینطور در فضای خالی بهوجود آمده، کتابهای ترجمه، بهویژه از نویسندگانی که بهتازگی در ایران مطرح شدهاند، یکهتازی میکنند. برخلاف 2هفته پایانی سال گذشته که کتابفروشها دستکم 30-20 کار ایرانی شاخص برای معرفی به خریدارانشان روی پیشخوان داشتند، امسال اهالی مطالعه احتمالا باید در ایام عید یا آثار اول از نویسندگان جوان را بخوانند (که البته در بینشان کارهای بسیار قابل توجهی نیز هست) یا با کارهای ترجمه کنار بیایند؛ البته حتما خیلیها هنوز حتی کتابهای شاخص و مطرح سال قبل را نخواندهاند.
با این همه، اگر بخواهیم نکات روشنی را در آنچه امسال روی داد جستوجو کنیم، میتوانیم به پیشبینی امیدوارکنندهای برسیم؛ بهنظر میرسد امسال از همه نظر درست برخلاف سال قبل بوده است تا جایی که شاید بتوان نتیجه گرفت، علت منتشر نشدن آثار داستانی قابل توجه در زمستان 89، دورخیز ناشران برای نمایشگاه سال 90 باشد. تا نمایشگاه سال بعد تنها 2ماه فرصت باقی است و میتوان امیدوار بود ناشران و نویسندگانی که سال 89 را با رکود پشت سر گذاشتهاند، در نمایشگاه جبران کنند. امید که اداره کتاب وزارت ارشاد نیز با صدور سریعتر مجوز در این 2هفته باقیمانده تا پایان سال، شرایط لازم را فراهم کند.