در بسیاری از مسیرهای بین شهری آنقدر با نبود امکانات رفاهی بین راهی مواجه هستیم که اگر گردشگری با آن مسیر آشنا نباشد به احتمال قوی با کوچکترین حادثهای در میان راه خواهد ماند. ضمنا مسافر نمیداند پس از رسیدن به مقصد باید کجا اقامت کند، برای صرف غذا کجا برود و برای تفریح و گردش کجا را انتخاب کند و تازه پس از بازگشت است که متوجه میشودکه با این هزینه صرف شده میتوانسته برای 3روز به یکی از کشورهای حاشیه خلیج فارس برود و از بهترین امکانات تفریحی گردشی برخوردار شود.این تنها بخشی از اتفاقاتی است که در ایران برای گردشگر داخلی در حال وقوع است؛ گردشگری که اگر دوست و فامیلی درمقصد سفر نداشته باشد ترجیح میدهد تعطیلات را در خانه پای سریالهای تلویزیونی بگذراند. در مورد گردشگر خارجی هم که آمار همیشه روند نزولی دارد.
امروز این موضوع دیگر برای تمام دنیا واضح و روشن است که گردشگری یک صنعت است و میتواند همتراز با فروش بشکههای نفت درآمدزایی و اشتغالزایی داشته باشد، بنابراین به کار کارشناسی و مدیران باسابقه در این زمینه نیاز دارد. همه اینها در حالی است که در چند سال اخیر ورود افراد غیر کارشناس و بیتجربه به این حوزه تنها صحبت از وعدهها و تصمیمات بزرگی را به میان آورده که هرگز به مرحله عمل نرسیده است.
کلنگ زنی نخستین هتل 7ستاره کشور، آن هم در روستای سفید تمشک شهرستان رامسر در سال86 توسط اسفندیار رحیم مشایی یکی از این بلندپروازیهای غیرکارشناسانه بود که هرگز به سرمنزل مقصود نرسید چرا که تازه بعد از کلنگزنی بود که به مسئولان گفته شد در حال حاضر احداث 142هتل 3، 4 و 5 ستاره نیاز اقامتی گردشگران است نه هتلهای 7ستاره. البته بدون درنظرگرفتن اینکه بسیاری از هتلها، متلها و مهمانسراهای موجود، حداقل امکان سکونت که همان پاکیزگی است را ندارند ، ضمن اینکه سیستم سرمایشی و گرمایشی این اقامتگاهها نیز قابل اعتماد گردشگران به حساب نمیآیند و همان گردشگری که قرار است به هتل 7 ستاره در یکی از روستاهای رامسر برود ترجیح میدهد هنگام سفر به رامسر در خانه اهالی شهر سکنی کند چرا که هم ارزانتر است و هم امکانات بهتری دارد.
رابطه گردشگری و عبادت
در شرایطی که امکانات گردشگری وضعیت مناسبی نداشت اسفندیار رحیم مشایی، یار مورد اعتماد رئیسجمهور با رؤیایی بلندپروازانه اعلام کرد که برای نجات صنعت گردشگری آمده است. سمینارهای فراوانی برای جذب سرمایهگذاری در گردشگری برگزار شد و در آنها صنعت گردشگری را شاخصه مهمی برای امنیت ملی در مقیاس جهانی اعلام کرد، بهگونهای که میزان ورود گردشگران خارجی به یک کشور نشانه ثبات و امنیت حاکم در آن است. در همین سمینارها بود که گفت برای ایران بد است که در مدیریت گردشگری مانده و گردشگری را بزرگترین عبادت برای خود دانسته بود و کمک به این صنعت را مانند نماز و روزه واجب میدانست.
پس خبر از احداث هتلهای چند ستاره با کمک بخش خصوصی داد و سرمایهگذاران بخش خصوصی را فراخواند. بهنظر میرسید که تحرک مثبتی آغاز شده و خون تازهای در رگهای صنعت گردشگری کشور جاری شده است. همه چیز ظاهرا خوب پیش میرفت. در همان روزها بود که مدیرعامل شرکت توسعه گردشگری سازمان میراث فرهنگی اعلام کرد: «براساس طرح گردشگری با انجام مطالعاتی که از سوی سازمان در سطح کشور انجام شده در حال حاضر احداث 142هتل 3، 4و 5ستاره حداقل نیاز اقامتی گردشگران است و در مرحله نخست، احداث 66هتل در اولویت قرار دارد و به همین منظور با تصمیم مشایی، رئیس وقت سازمان برای رفع مشکلات دست و پا گیر بوروکراسی در احداث هتل، واگذاری زمین، تهیه طرح و دریافت مجوز از نهادها و سازمانها اقدامات مؤثری انجام شده است».
او گفته بود که بر مبنای فاینانس سال 84 در قانون بودجه، مبلغ 256 میلیون دلار برای ساخت 30 هتل 3 و 4ستاره در کشور در شورای اقتصاد اعتبار منظور شده که با صدور مجوز به بانک مرکزی، در مدت کوتاهی احداث این هتلها به مرحله اجرا درمیآید.
پایان حماسه
حالا 4 سال از آن سال میگذرد به جز ساخت یکی دو تا، نه خبری از 30 هتل وعده داده شده هست و نه حماسهای در این 4سال به وقوع پیوسته است. اگر قرار باشد بینتیجه ماندن قرارداد پروژه ساخت هزار سرویس بهداشتی بین راهی توسط شرکت اسپانیایی، تقویت شرکتهای مسافرتی و جذب سرمایهگذاری برای ایجاد جاذبههای گردشگری در آثار تاریخی را هم به آن اضافه کنیم باید گفت که حرکت به قول مسئولان گردشگری «ضربتی»، رؤیای بزرگی بیش نبوده است.
دبیر جامعه هتلداران ایران البته با کمی انعطاف و محافظهکاری در اینباره میگوید که قرار شد مسئولان گردشگری مشکلات را از سر راه سرمایهگذار خصوصی بردارند و با هماهنگی با فرمانداریها و شهرداریها با معرفی سایتهایی که مشتری نیاز بیشتری به آن دارد، امکان ساخت هتلهای 3 و 4ستاره را فراهم کنند. 55 قرارداد هم بسته شد اما بعد متوجه شدند بهتر است به جای سرمایهگذاری برای ساخت هتل این سرمایهگذاری را در گردشگری عام انجام دهند، یعنی آنچه مورد نیاز زیرساختهای صنعت گردشگری است توسط سرمایهگذار بخش خصوصی ساخته شود؛ مثل هتل، متل، مهمانپذیر، مجتمعهای رفاهی بین راهی و حتی مرمت هتلهای قدیمی.
خسرو ایرانپور در جواب به این سؤال که آیا مسئولان تسهیلات مالیای را که وعده داده بودند در اختیار بخش خصوصی قراردادهاند یا نه؟ میگوید: «در حال حاضر270طرح در تمام زمینههای سایتهای گردشگری در دست معاونت سرمایهگذاری سازمان میراثفرهنگی و گردشگری است که 240 تای آن همراه با تسهیلات است و بقیه بدون تسهیلات.» او توضیح بیشتری نمیدهد اما از سخنانش میشود فهمید که هنوز نتیجهای حاصل نشده است.
اما اینکه چرا بعد از 4سال هنوز اقدامات چشمگیری انجام نشده است به گفته ایرانپور به این دلیل است که در 4سال گذشته تیم مدیریتی سازمان بارها تغییر کرده و نظرات هم با آن تغییر کرده است، در آخر هم به این نتیجه رسیدهاند آنچه مشتری میخواهد را باید فراهم کنند. ضمنا چون بیشتر این ساخت و سازها قراراست توسط سرمایهگذاران خارجی انجام شود بهدلیل بحران اقتصاد جهانی این سرمایهگذاریها به کندی انجام شده است. با این وجود او از دولت انتظار حمایت بیشتری دارد و میگوید مسئولان نباید فراموش کنند مشتری در اولویت است.از سوی دیگر اما جلال نصیریان، مدرس و کارشناس گردشگری نظر دیگری دارد و صراحتا به اقداماتی که 4 سال پیش رئیس و مدیران گردشگری کشور آغاز کردهاند انتقاد میکند. نصیریان معتقد است: دولت به جای برداشتن سنگهای بزرگ و آغاز پروژههای ناممکن، باید به سراغ امکانات اولیه و ابتدایی مورد نیاز گردشگران میرفت.
نیامده رفتند
از گفتههای این دو کارشناس و با توجه به، بهثمر نرسیدن پروژههای گردشگری و تحقق نیافتن وعدههای مشایی در دوره ریاستش بر سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، میتوان گفت که مدیران سازمان گردشگری هیچ تصوری از صنعت گردشگری و نیازهای واقعی این صنعت در ایران نداشتند.در واقع مسئولان گردشگری که نتوانستند از پس حرکت بزرگ هتلسازی برآیند، بعد از کلی کلنگزنی، پروژههای بزرگ را در میان راه رها کرده، تغییر مسیر دادند و سرمایهگذاریها را به سمت ایجاد زیرساختهای ضروریتر سوق دادند اما این حرکت هم که در نتیجه آزمون و خطا آغاز شده بود به سرانجام نرسید و تغییرات مدیران بهویژه در رأس سازمان گردشگری همه چیز را به حال خود رها کرد.