او زندگی سختی داشته است، مادرش موقع به دنیا آمدن او از دنیا رفته و هنوز یک سالش نشده که پدرش را هم در حادثهای از دست داده.
لالو میماند و عجب دایزا، مادربزرگش. لالو میماند و یک فرهنگ پر از باورهای عامیانه و خرافات؛ فرهنگی که تولد او را نحس میداند و تحقیرش میکند.
درست است که لالو نمیتواند حرف بزند، اما به جایش خوب میشنود. آن هم نه هر خوب شنیدنی! صداها او را جادو میکنند، صداهای گوش نواز. مثل صدای بلبل و چکاوک، شرشر آب و نغمه کمانچه.
نغمه کمانچه، صدایی است که زندگی لالو را تغییر میدهد. یک روز که لالو به دنبال صدای کمانچه میرود، یک کلبه در جنگل میبیند. کلبه عاشیق آیدین، نوازندهای که اهالی کلو او را از دهکده بیرون کردهاند. لالو در کنار عاشیق آیدین به آرامش میرسد. زبان موسیقی، زبانی است که این دو را به هم وصل میکند. لالو نواختن را یاد میگیرد و با همین ساز است که پس از مرگ عاشیق آیدین، دهکده کلو را از یک خطر بزرگ نجات میدهد.
نویسنده لالو، یوسف قوجق، کتابش را با دو بیت از شاهنامه فردوسی آغاز کرده:
نهان گشت کردار فرزانگان- پراکنده شده کام دیوانگان
هنر خوار شد، جادویی ارجمند- نهان راستی، آشکارا گزند
«لالو» قصه همین دو بیت است؛
پناه بردن آدمها به خرافات و جادو برای حل کردن مشکلاتشان. این جوری، نه تنها این مشکلات حل نمیشوند، بلکه دو برابر هم میشوند!
لالو از آن کتابهای خوش خوانی است که وقتی دستت بگیری، تا به پایانش نرسی، زمین نمیگذاری! هر چند گاهی تلخی اتفاقات آزارت بدهد و در سطرهای کتاب دنبال روزنههای امید بگردی. درست مثل لالو که در سختیهای زندگیاش دنبال پناه میگشت و بالاخره کمانچه و موسیقی را پیدا کرد:
«لالو در آن مدت کوتاه، نواختن کمانچه را از عاشیق آیدین یاد گرفته بود. حالا هم نشسته بود روی چارپایه، ته کمانچه را گذاشته بود روی زمین و داشت مینواخت. چنان غرق نواختن بود که به هیچ چیز و هیچ کس فکر نمیکرد. حتی صدای رعد را هم که بیرون، گوش فلک را کر کرده بود، نمیشنید.»(«لالو»، ص69)
لالو / نویسنده: یوسف قوجق / ناشر: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان (88962972) / چاپ اول: 1389 / قیمت: ۱۸۰۰ تومان