واقعیاند یا خیالی، یا برداشتی آزاد هستند از نمونههای واقعی؟» در اینجا میخواهیم در اینباره بنویسیم.
بیشتر کسانی که سن و سالی در حدود ما دارند، فیلمها و کارتونهای زیادی دیدهاند که قهرمان یا شخصیتهای اصلی و نیمه اصلی آن داستان، موجوداتی غیرانسانی بودهاند. مثل کارتونهای «هاچ زنبور عسل» و «نیک و نیکو» که شخصیتهای اصلی آن زنبور عسلاند؛ با کلی شخصیتهای فرعی که ملخ، آخوندک، عنکبوت، مورچه، کرم، موریانه، هزارپا، حلزون، سوسک، موش، سرگین غلتان و ... هستند.
حیوانات کارتونهایی مثل «موش کوهستان»، «بنر»، «تام و جری»، «یوگی و دوستان»، «مدرسة موشها»، «اسکروچ»، «پلنگ صورتی»، «گرگ بلا و خرگوش ناقلا»، «گربه سگ»، «باغ گلها» (معروف به خپل)، «معاون کلانتر» و «جوجه اردک زشت»، موجوداتی مثل موشصحرایی، سنجاب، گربه، موشخانگی، خرس، پلنگ، گرگ، خرگوش، گربه و سگ هستند که ما با آنها کمابیش آشناییم.
ولی در کارتون «پسر شجاع» شاهد شخصیتی هستیم که دیگر یک حیوان آشنای کلیشهای نیست، بلکه بیدستر (یا سگ آبیِ) بومی آمریکای شمالی و یک جانور نسبتا نامتعارف است.
به خاطر همین هم این کارتون، جایگاه جالبی در میان سایر کارتونها دارد. در کارتون رامکال، شاهد شخصیتی هستیم که جانور نسبتا نامتعارفی است: یک راکون (باز هم بومی آمریکا).
اما باید توجه داشته باشیم که در این کارتون، این شخصیت، موجودی کاملا جانوری (در تقابل با «انساننما») و زبان بسته و نیز نسبتا منفعل است و به لحاظ داشتن شخصیت انسانی، اصلا قابل مقایسه با مثلا شخصیتی مثل پسر شجاع نیست. «مونگا مونگا» سنجاب پرنده یا بهتر بگوییم جهنده. در کارتون بلفی و لیلیبیت هم همینطور است.
بیشتر، نقش مَرکبِ بلفی یا لیلیبیت را داشت و اهمیتاش طفیلی و در گرو اهمیت آن دوتا بود تا یک موجود ذاتا مهم و منشأ اثر. همینطور، در کارتون رُدرانر و کایوت که شاهد شخصیتهایی حیوانی هستیم که به لحاظ جانورشناختی، نسبتا غیرمعمول و نامتعارفاند (به ترتیب فاختة مکزیکی و گرگ چمنزار). نباید فراموش کنیم که این موجودات در یک دید نسبتا سطحی و زودگذر، چندان هم ناآشنا نیستند.
اولی، خیلی شبیه یک پرندة معمولی منتها با پاهای کمی بلندتر از معمول است و دومی، خیلی شبیه گرگ است (همانطور که این موجود اساسا هم نوعی گرگ به شمار میرود).
در کارتون گوریل انگوری، شاهد زوجی هستیم که هر دو، موجودات کاملا آشنا و متعارف و شناختهشدهای هستند: گوریل و سگ. این کارتون نه تنها دارای زوج متعارفی است و میتوان آن را مشابه رابطة انسان و سگ دانست که رابطهای است کاملا متعارف و معمول.
در کارتون «ابرقدقد» یک شخصیت جالب توجه و نسبتا نامتعارف (به لحاظ زیست شناختی) داریم: یک اسب دریایی که دائما در طول کارتون، هنگام وقوع تهدیدی از جانب مرغ ماهیخوار با صدای هشداردهندهای میگوید: «ابرقدقد! ابرقدقد!» ولی باز هم این موجود، یک شخصیت کاملا فرعی و گذرای فیلم است.
اُرم و جیرجیر
در کارتون «اُرم و جیرجیر»، باز هم با یک زوج کاملا متعارف روبهرو هستیم؛ یک کرم و یک گنجشک و شخصیتهایی فرعی چون کلاغ و گورکن که همگی کمابیش شناخته شدهاند. اما در اینجا نکتة نسبتا ظریفی وجود دارد. درست است که این زوج به لحاظ زیست شناختی متعارف هستند، اما رابطة آنها چندان متعارف نیست.
خیلی عجیب است که یک کرم و یک گنجشک با هم رفیق باشند. کرم علیالقاعده خوراک گنجشک است و گنجشک دشمن آن محسوب میشود. اما در این کارتون عروسکی، شاهد این هستیم که نه تنها این دشمنی وجود ندارد، بلکه دوستی پایداری بین این دو موجود هست. نکتة عجیبتر، آن که طرف خام و کمتجربه و سادهلوح در این دوستی، گنجشک است و طرف باتجربه و خردورز و باهوش که موهایش را در آسیاب سفید کرده، کرم است.
در حالی که میدانیم به لحاظ جانورشناختی، گنجشک خیلی تکامل یافتهتر از کرم است. کرم، اساسا فاقد مغز است و چند سلول عصبی بیشتر ندارد، اما گنجشک، مغز نسبتا پیشرفتهای دارد. ضمن اینکه نباید فراموش کنیم که کرم بسیار کوچکتر و ضعیفتر و آسیبپذیرتر از گنجشک است.
با این حال در این کارتون عروسکی، کرم حامی و پرورشدهندة گنجشک است و آن را در خانة خود بزرگ میکند. از این حیث شاید بتوان گفت کارتون «ارم و جیرجیر» یکی از نامتعارفترین رابطههای بین یک زوج را به نمایش میگذارد.
تنسی تاکسیدو
اما دربارة کارتون محبوب و دوستداشتنی «تنسی تاکسیدو و چاملی» چه میتوان گفت؟ تنسی تاکسیدو یک پنگوئن و چاملی یک شیر دریایی است. هر دوی این موجودات، ساکن مناطق سرد و قطبی هستند.
اما پنگوئن یک پرنده و شیر دریایی یک پستاندار است. اجازه بدهید این کارتون را نمایشدهندة یکی از جذابترین، دوستداشتنیترین، معروفترین و پربینندهترین «زوجهای مُتَحابه» بنامیم. (منظور از زوج متحابه، همان زوج دوستدار همدیگر (در تقابل با زوج متخاصم) است.
من این اصطلاح را از ریاضیدانان قدیم تئوری اعداد گرفتهام. در تئوری اعداد، به هر زوج عددی که هر کدامشان برابر مجموع مقسومعلیههای دیگری هستند، زوج «دوست» یا «متحابه» گفته میشود. این نام، نخستین بار از سوی فیثاغورثیان به این اعداد داده شد. مثلا زوج عدد 220 و 284 با هم دوستاند.
چون مقسومعلیههای 284 عبارتاند از: 1، 2، 4، 71، 142 که مجموعشان میشود 220 و 220 دارای مقسومعلیههای 1، 2، 4، 5، 10، 11، 20، 22، 44، 55 و 110 است که حاصل جمعشان میشود 284).
موجودات فانتزی و سوررئالیستی
کارتون پسر شجاع را که شخصیت اصلی داستان آن سگ آبی به عنوان یک موجود نسبتا نامتعارف است، میتوان یکی از بهترین و جذابترین کارتونهای تک قهرمانی (تک شخصیتی) دانست. برای تکمیل بحث، شاید بد نباشد به کارتونهایی که از موجودات فانتزی و سوررئالیستی استفاده میکنند، اشاره کنیم؛ مانند کارتون بارباپاپا، چوبین، «واتو واتو، پرندة سریع»، «بلفی و لیلیبیت» و «سفرهای گالیور». من پیشنهاد میکنم کارتونهای بارباپاپا و چوبین، با هم به عنوان جذابترین و برترین کارتونهای شامل شخصیتیهای فانتزی و سوررئالیستی شناخته شوند.
بابالنگ دراز
دو تا کارتون هم هست که باید از آنها اسم ببریم: یکی خرگوش و خارپشت به علت استفاده از جوجه تیغی (حیوانی نسبتا نامتعارف) در میان شخصیتهای اصلی و دیگری کارتون بابالنگ دراز، فقط به خاطر اسم آن. این کارتون، هیچ ارتباطی با حیوانات به خصوص از نوع نامتعارف آنها ندارد، ولی اسمی دارد که نمیتوان از آن به سادگی گذشت.
بابالنگ دراز، جانوری از ردة عنکبوتیان است که شباهت قابل توجهی به عنکبوتها دارد، اما بدنش بهجای دو قسمت سرسینه و شکم، از یک قسمت تشکیل شده است. پاهای بسیار بلند و نازکی دارد و کاملا بیآزار است. نام دیگرش، دروگر (Harvestman) است.
مورچه و مورچهخوار
حال در پایان این بررسی، به مهمترین کارتون تمام زمانها و روزگاران به لحاظ جانورشناختی میرسیم: مورچه و مورچهخوار، کارتونی برای تمام فصول. راستی، به اعتقاد شما چند درصد مردم دنیا، اگر کارتون مورچه و مورچهخوار پخش نمیشد، شناختی ولو سطحی و در حد اسم و تصویر، از این موجود داشتند؟
خود شما در مورد مورچه و مورچهخوار چه میدانید؟ تا حالا اصلا قیافة (واقعی) مورچهخوار را از نزدیک یا در فیلم و عکس دیدهاید؟ شک دارم این موجود را بتوانید در هیچکدام از باغوحشهای ایران پیدا کنید. این جانورِ پستاندار، بومی جنگلهای گرم و مرطوب آمریکای جنوبی است.
به لحاظ جانورشناختی، این موجود به ردة پستانداران بیدندان تعلق دارد (ردهای که به غلط به این نام معروف شدهاند، چرا که در بین آنها تنها مورچهخواران، فاقد دنداناند). بیدندانان چنگالهای بزرگی دارند. تنبل و آرمادیلون از دیگر پستانداران این رده محسوب میشوند.
مورچهخواران، جمجمة گرازی دارند که به یک پوزة طویل ختم میشود. از نوک پوزه، زبان چسبناکی خارج میشود که به درون لانة موریانهها و مورچهها رانده میشود و آنها را خارج میکند. در پاها نیز چنگالهای بزرگ و خمیدهای وجود دارد که به کمک آنها لانة موریانهها و مورچهها را خراب میکند. بزرگی چنگالها، راه رفتن را برای مورچهخوار دشوار میکند. مورچهخوار همچنین نماد برکت و خوشبختی دانشگاه «کالیفرنیا در ارواین» محسوب میشود.
به نظر میرسد این جانور باید از سازندگان و تهیهکنندگان کارتون «مورچه و مورچهخوار» بسیار سپاسگزار باشد که او را در نزد آدمیان از جانوری گمنام و ناشناخته، به جانوری نسبتا شناخته شده و متعارف تبدیل کردهاند. در میان تمام کارتونها، کارتون «مورچه و مورچهخوار» به لحاظ نامتعارف بودن یکی از دو شخصیت اصلی داستان (به لحاظ جانورشناختی) یکتاست.
مورچهخوار بر خلاف رُد رانر و کایوت که به ترتیب به فاخته و گرگ شبیهاند و در واقع نوعی فاخته و گرگ محسوب میشوند، موجودی است اساسا متفاوت. مورچهخوار برخلاف رامکال، موجودی فعال، شوخطبع، و مبتکر عمل در به جریان انداختن و کمیک کردن داستان است و شخصیتی بامزه و دوستداشتنی، پرجذبه و کاریزماتیک دارد.
عبارات نغز و جملات قصار (Catchphrase) مورچهخوار مانند «سلام سوسیس!... چی! من به یک سوسیس سلام کردم؟!»، «ازت متنفرم سوراخ فوری!»، «این اتوبوس جهانگردی فقط سالی یه بار از اینجا رد میشه،...»، «من نمیدونم چرا قبول کردم که تو این سریال بازی کنم!؟» را یادتان هست؟ یا این قسمت را که یک سگی میافتاد دنبال مورچهخوار و مورچهخوار از ترس فرار میکرد به سمت یک تیر بلند چوبی و ازش بالا میرفت؟ سگ کنار تیرچوبی، همهاش واقواق میکرد و دندان خودش را نشان میداد به موریانه.
دوست مورچه هم تصمیم گرفت به مورچهخوار یک گوشمالی حسابی بدهد. برای همین به سرعت از کنار تیرچوبی رد میشد و هر بار با صدای «وووشیژژژ...ژ» قسمتی از آن را میخورد و دوباره برمیگشت و مجددا همین کار را تکرار میکرد. بدین ترتیب تیرچوبی مدام پایینتر میآمد و مورچهخوار به سطح زمین نزدیکتر میشد. این در حالی بود که آقا سگه پایین منتظر مورچهخوار بود تا حقش را کف دستش بگذارد. مورچهخوار که میدید مدام دارد پایینتر میآید و به سطح زمین و در نتیجه سگه نزدیکتر میشود، به سگه گفت: «امیدوارم وقتی میرسم پایین، تصمیم عاقلانهای گرفته باشی!»
حالا که این مطالب را در ستایش مورچهخوار خواندید، صبر کنید تا برایتان یک نکتة کولاک، رو کنیم: مورچهخوار کارتونی، مورچهخوار (واقعی و زیستشناختی) نیست. در زبان انگلیسی چنین ابهامی وجود ندارد. ترجمة دقیق کارتون The Ant and the aardvark «مورچه و خوک خاکی» است. ولی چون خوک خاکی فقط مورچه میخورد، برای راحتی در ترجمه، آن را به جای خوک خاکی، مورچهخوار ترجمه کردهاند. ضمنا خوک خاکی هم به لحاظ زیستشناختی، ارتباط نزدیکی با خوک ندارد و برخلاف مورچهخوار، بومی آفریقاست.
شکارچیان در آفریقا از دندان آردوارک (خوک خاکی) به جای دکور استفاده میکنند. نکتة بامزه، این که آردوارک، اولین اسم در فرهنگ لغات انگلیسی است. از تصاویر گنجانده شده در این متن، میتوانید بیشتر و بهتر به تفاوتهای خوک خاکی و مورچهخوار پی ببرید.
به هر حال، مورچهخوار کارتونی، چه مورچهخوار واقعی باشد چه خوک خاکی (آردوارک)، ما به خودمان حق میدهیم که کارتون مورچه و مورچهخوار را مفتخر به لقبِ بهترین و جذابترین «زوج متخاصم کارتونی در تمام قرون و اعصار، برای تمامی عهود و دورانها» کنیم.