ابتدای ورود صنعت عکاسی به ایران، عکاسخانه مبارکه دولتی بود و تنها رجال حق پا گذاشتن به آن داشتند و مردم عادی اگر میخواستند صورتشان را تماشا کنند یا باید خیره میشدند به آینه و یا چند ساعتی میایستادند جلوی نقاش.
چند روز قبل از افتتاح عکاسخانه، در روزنامه دولتی اعلانی چاپ شده بود از این قرار: «چون تهرانیها دوست دارند عکسی از صورت خود داشته باشند و همه نمیتوانند به عکاسخانه مبارکه دولتی بروند، عباس علی بیگ؛ عکاسباشی، زیردست خود را که مدتها برای تربیت او زحمت کشیده، به عکاسخانه عمومی شهر میفرستد.»
روز افتتاح تعداد زیادی از آدمهای شهر تهران که دوست داشتند تصویر صورتشان را سالها بعد تماشا کنند و یا نشان دیگران دهند و یا حتی دلشان میخواست این اتفاق جدید را تجربه کنند، روبهروی عکاسخانه به صف شدند و 4 هزار دینار آماده کردند برای عکس بزرگ تا 12 عدد، و اگر کسی بیشتر میخواست دانهای 3 هزار دینار.
فقیرترها 2 هزار دینارشان را شمردند برای 12 عکس کوچک و فقیرترها حسرت خوردند برای تصویری که حتماً نمیدانستند چند سال دیگر به چه راحتی از صورتها برداشته میشود و اصلاً آدمهای 100 سال بعد دنیا هر چیزی میخرند یک دوربین عکاسی هم به آن وصل است!