«بریم خوشگذرونی»؛ این تنها نام یک مجموعه داستان نبود، بلکه معرف یک نویسنده تازه‌نفس بود با جزئی‌نگری‌های هوشمندانه و تخیل خلاقی که به او این امکان و توان را می‌داد تا در نقش آدم‌هایی کاملا غیراز خودش (سالمندان و زنان) برود و داستان بنویسد: علیرضا محمودی ایرانمهر.

علیرضا محمودی ایرانمهر

 این نویسنده در سال 1385و با این کتاب، نام خود را مطرح ساخت. کتاب هم خوب دیده شد و فروش رفت؛ اگرچه برای چاپ‌های بعدی به مشکل خورد.

بعد، سال‌ها گذشت و ایرانمهر در سال 1388با مجموعه داستان «ابر صورتی» بازگشت؛ مجموعه‌ای خوشخوان با فضاهایی متفاوت‌تر و گیراتر به‌نسبت مجموعه پیشین.

در این کتاب و در خود داستان تحسین‌شده «ابر صورتی» محمودی ایرانمهر نگاهی دیگرگونه به جنگ داشت و در داستان‌های دیگر هم قصه‌هایی نو و بکر آفریده بود که از ذات قصه‌گوی او حکایت می‌کردند. محمودی ایرانمهر که در کنار داستان‌نویسی به نوشتن فیلمنامه و آموزش داستان و برپایی مسابقات ادبی هم مشغول است، با همین 2 کتاب خود این امید و انتظار را رقم زده است که در دهه90 هم علاقه‌مندان داستان را به میهمانی قصه‌های حرفه‌ای با ساختاری منسجم و معناهایی عمیق ببرد. با او گفت وگوی کوتاهی کرده ایم.

  • آیا ادبیات داستانی دهه80 رشدی داشته است؟

نمی‌توان گفت رشدی نداشته، شاخص رشد ادبیات و به‌طور‌کل علوم انسانی متفاوت با دیگر علوم، مثل اقتصاد است. اعتقاد به رشد ادبیات سلیقه‌ای است؛ یعنی ممکن است من بگویم به‌نظر من ادبیات داستانی در این دهه رشد داشته اما دیگری با نظر من مخالف باشد.

  • بزرگ‌ترین اتفاقی که در ساختار داستان‌های این دهه رخ داده به‌نظر شما چه بوده؟

یکی از بزرگ‌ترین اتفاقات در دهه80 نزدیک شدن زبان داستان‌نویسی به زبان مردم معمولی است که می‌توانیم این را جزو بزرگ‌ترین اتفاقات این دهه دسته‌بندی کنیم؛ دیگری نوشته شدن داستان‌ کوتاه‌هایی است که می‌توانیم آنها را شاهکار بنامیم.
نمی‌خواهم دست روی آثار خاصی بگذارم، اما در این دهه آثار درخشانی خواندیم که در ادبیات مدرن ایران بی‌سابقه بودند، اینها نشان داد که در بطن ادبیات ایران اتفاق بزرگی می‌افتد یا در حال اتفاق افتادن است که قابل توجه و تامل است. شاید یک عده بگویند ما اثر شاهکاری نداشتیم و نویسنده بزرگی در این دهه نداشتیم، اما همین‌هایی که بودند نشانه‌های خوبی برای رشد واقعی ادبیات داستانی در این دهه هستند.

  • چه اتفاقی را در داستان‌نویسی این دهه می‌توان جریان‌ساز دانست؟

فکر می‌کنم نوعی از داستان‌نویسی در داستان کوتاه را جریان‌ساز بوده است. داستان‌های موقعیت، شهری، زندگی روزمره، زندگی انسان معاصر شهرنشین که کمتر درباره‌ا‌ش نوشته شده وارد فضای ادبیات شده است؛ داستان‌هایی که به نوعی برگرفته از نویسندگان آمریکای شمالی نظیر کارور، همینگوی و ... است.

  • از لحاظ تکنیک‌های داستان‌نویسی آثار این دوره چه تفاوتی با دهه‌های قبل دارند؟

افول نوعی از بازی‌های فرمی متظاهرانه، با نظریه‌زدگی در این دوره به چشم می‌خورد. در اواخر دهه‌های 70- 60 با موجی از نظریات مدرن و پسامدرن آشنا شدیم و با نوعی جوزدگی که به‌شکلی، خودنمایی و تظاهر به‌خودش می‌گرفت و قابل فهم نبود اما خوشبختانه اینها در این دهه افول کرد و بسیاری از تکنیک‌ها در نویسندگان نهادینه شد و شاخص‌های خوب در آنها ماندگار شد. ساده‌ترشدن داستان‌ها و عینی‌تر شدن آنها اتفاق خوبی بود که در داستان‌های دهه80 افتاد که باعث شد یک عده خیال کنند داستان‌ها، عامه‌پسند و سطحی هستند.

  • ادبیات غرب چه تأثیری روی ادبیات این دهه داشته است؟

خوشبختانه تعامل خوبی با ادبیات جهان برقرار کردیم. اغلب نویسندگان به زبان‌های دیگر مسلط هستند و همین موضوع باعث شد در جریان اتفاقات روز دنیا قرار بگیرند و ارتباط نسبی خوبی با ادبیات روز دنیا برقرار کنند، اما اگر منظورتان از تأثیر پذیرفتن، تقلید باشد، به‌نظر من اینطور نیست، نویسندگان این دهه تأثیر مستقیم نپذیرفتند و اگر تأثیری بوده، اغراق شده و آزاردهنده نبوده است. به‌نظر من قبل از این، تأثیر ادبیات غرب روی ادبیات کشور ما مخرب بوده اما امروزه این تأثیر مخرب و جهان‌سومی نیست.

  • مشکل عمده ادبیات داستانی دهه80 را چه می‌دانید؟

بزرگ‌ترین مشکل ادبیات امروز ما فساد است. نویسندگان امروز ما به‌دلیل کمبود امکانات عرضه آثارشان، برای بقا دچار جنگ با یکدیگر می‌شوند؛ حس حسادت، درنده‌خویی، دست و پا زدن برای نجات خودشان باعث به‌وجود آمدن نوعی فساد در فضای ادبی کشور شده است. نویسندگان با توهین کردن به یکدیگر و متهم کردن هم فضا را آلوده کرده‌اند و بدبینی‌ای ایجادشده که مخرب است. گاهی آدم حس می‌کند با مشتی کینه‌توز مواجه است که این خیلی بد است.

کد خبر 147256

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز