2 مهر ماه سالجاری زن جوانی نزد ماموران کلانتری 153 شهرک ولیعصر رفت و از سرقت گردنبندش توسط 2 جوان موتورسوار خبر داد. او گفت: برای خرید به یک میوهفروشی رفته بودم اما هنگام خروج از آنجا 2 جوان که سوار بر موتور بودند، به من حمله کردند و گردنبندم را قاپیدند. با سر و صدای من، مرد میوهفروش در جریان سرقت قرار گرفت و سوار بر موتورش سارقان را تعقیب کرد و وقتی برگشت گفت که آنها بعد از سرقت به قهوهخانهای در شرق تهران رفته و در حال حاضر در آنجا هستند.
بعد از اظهارات زن جوان، مرد میوه فروش نیز که همراه او بود نشانی قهوه خانه را در اختیار پلیس قرار داد و ماموران راهی آنجا شدند. آنها با استفاده از اطلاعاتی که مرد میوه فروش در اختیارشان قرار داده بود، یکی از سارقان به نام مسعود را بازداشت و در بازرسی از وی یک قبضه چاقو و مقداری پول نقد کشف کردند. سارق جوان بعد از انتقال به اداره آگاهی در بازجوییها گفت: من و همدستم به نام سعید بعد از سرقت از زن جوان به قهوه خانه رفتیم تا با خیال راحت نگاهی به گردنبند سرقتی بیندازیم. وقتی مطمئن شدیم که جنس آن طلاست، سعید برای فروش آن به طلافروشی رفت و من منتظرش ماندم اما در عین ناباوری ماموران را مقابل خودم دیدم و دستگیر شدم.
سرهنگ علی اکبر اسدی، رئیس پایگاه پنجم پلیس آگاهی تهران، با اعلام این خبر گفت: هماکنون تحقیقات برای دستگیری متهم فراری پرونده ادامه دارد و این در حالی است که تاکنون تعداد زیادی مالباخته با حضور در اداره آگاهی، مسعود را بهعنوان یکی از سارقان اموالشان شناسایی کردهاند. وی از کسانی که توسط سرنشینان یک دستگاه موتورسیکلت سبز رنگ و در محدوده جنوب و جنوب غرب تهران، بهویژه در شهرک ولیعصر مورد سرقت و گردنبندقاپی قرار گرفتهاند خواست برای شناسایی متهم و طرح شکایت به پایگاه پنجم پلیس آگاهی تهران مراجعه کنند.
گفتوگو با میوهفروش فداکار
شاید اگر مرد میوه فروش به تعقیب دزدان موتورسوار دست نزده بود، متهم اصلی هنوز دستگیر نشده بود و پروندههای شکایت از او، هر روز در حال افزایش بود. این مرد درباره روز حادثه گفت: وقتی زن جوان بعد از خرید، مغازه را ترک کرد، دیدم که 2 جوان موتور سوار گردنبند او را قاپیدند و پا به فرار گذاشتند.
با دیدن این صحنه با عجله از مغازه خارج شدم و سوار بر موتورم، به تعقیب سارقان پرداختم. او ادامه داد: باید طوری سارقان را تعقیب میکردم که متوجه حضور من نمیشدند. وقتی آنها عقب را نگاه میکردند، وانمود میکردم که یک موتورسوار عادی و در حال عبور از خیابان هستم.
آنها از طریق کوچههای خلوت به یک خیابان در شرق تهران رفتند و من هم تعقیبشان کردم. وقتی دیدم در مقابل یک قهوه خانه توقف کردند، همان لحظه فکری به سرم زد تا هم شماره پلاک موتورشان را یادداشت کنم و هم چهره شان را به خاطر بسپارم. مرد میوه فروش افزود: با در دست داشتن یک بطری آب معدنی به سمتشان رفتم و به بهانه اینکه بنزین موتورم تمام شده به آنها نزدیک شدم و درخواست بنزین کردم.
همانجا شماره پلاک موتور و چهره آنها را خوب به خاطر سپردم و با عجله نزد مالباخته برگشتم. بعد هم به کلانتری رفتیم و هر چه را که دیده بودم برای ماموران تعریف کردم و به این ترتیب یکی از سارقان دستگیر شد. وی اضافه کرد: ما انسانها باید احساس مسئولیت داشته باشیم و هرجا کسی به کمک احتیاج دارد به یاری او بشتابیم. چون این اتفاق ممکن است برای هر کدام از ما هم رخ دهد.