مثلاً میگویند شکلات باعث تقویت عضلات قلب میشود. آن وقت این نیم شوت شوت به شوت شده میرود شصتاد کیلو شکلات میخرد و صبح تا شب شکلات سق میزند، با شکلات دوش میگیرد، با شکلات دندانش را مسواک میزند، با شکلات کوکوسبزی میپزد و خلاصه توی شکلات غلت میخورد. این ورپریده عطسه هم که میکند همه جایمان شکلاتی میشود.
مثلاً در صفحة آخر همین همشهری خودمان نوشته بودند در انگلیستان(!) سطل زبالهای ساخته شده که وقتی آشغال درونش میریزند آهنگ و ترانة تشکرآمیزی پخش میشود و بدینوسیله از «آشغالریز» تقدیر و تشکر و به عبارتی «تشغل» به عمل میآید.
همین خبر باعث تشویش اذهان خصوصی این نیمسوتِ سوت به سوت شده شد. از آنجا که بچة مرموزی شده تازگیها، دور از چشم ما رفته و دست به کار شده و از روی مدل خارجی چیزی ساخته که شاخمان از دماغمان بیرون زد. عرضم به حضورتان، دیشب ساعت 9 که رفتیم آشغالها را بریزیم توی سطل مکانیزه اولش حوصله نداشتیم کیسه زباله را بیندازیم توی سطل. گفتیم کیبهکیه، تاریکیه. کیسه را گذاشتیم همان بغل، کنار سطل و جوی آب که موشها و گربهها هم به نان و نوایی برسند. ناگهان از یک بلندگوی سه هزار واتی صدای مهیبی پخش شد.
خاک عالم بر سرت ای بی بته
این چه جور نظافته؟
مرده شور کلهات رو ببرند
وه، چه بی تربیته!
هم زمان با پخش این آهنگ برق فلاش دوربین از چپ و راست و بالا و پایین بر سرمان بارید و عکسمان را انداخت که لابد همراه جریمة کنترل نامحسوس بیاید در خانه. آقا ما را میگویی! از خجالت آب شدیم رفتیم قاطی آشغالاب (ویراستار محترم، آشغالاب واژة جدید است، به آن دست نزنید).
بعد چیکار کردیم؟ یادمان به شعر شاعر مادر مرده افتاد که میگفت:
هرگز مکن در زندگی خیانت به طبیعت
چشماتو وا کن به روی حقیقت حقیقت(2 بار)
آن وقت مثل بچة آدم کیسهمان را برداشتیم و مثل توپ بسکتبال انداختیم توی سطل. آن وقت دیدیم همه جا نورباران و فشفشه باران شد و از همان بلندگوی کذایی این صدای آهنگ و ترانه پخش شد که میگفت:
دستتون درد نکنه، چرا زحمت کشیدین
چرا بیشتر ندادین، الهی قربونتون برم
نوکرتیم فراوون، چاکرتیم چه آسون
وقتی رسیدی خونهتون، به همه سلام برسون!
بنازیم به این تکنولوژی.