آمریکا و سایر قدرتهای بزرگ صرفاً در شرایطی میتوانند نقش بینالمللی خود را بدون چالش سیاسی پیگیری کنند که جلوههایی از تعادل، چندجانبهگرایی، همکاری و مشارکت راهبردی را در سیاست خارجی خود پیگیری کنند. موضوع فعالیتهای هستهای ایران در سالهای2005 به بعد تبدیل به یکی از موضوعات چالش آفرین در سیاست بینالملل گردیده است. علت اصلی آن را میتوان در سیاستهای خصمانه و محدودکننده اروپا و آمریکا در برخورد با ایران دانست. فعالیت هستهای کشورهایی همانند ایران در چارچوب آژانس بینالمللی انرژی اتمی انجام میگیرد.
بنابراین فعالیت هستهای ایران موضوعی فنی و تکنیکی محسوب میشود. ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت و اعمال محدودیتهای اقتصادی اروپا و آمریکا علیه دولت و ملت ایران را باید در زمره عوامل تبعیضآمیز و فراقانونی در سیاست بینالملل دانست. ایران همواره تلاش دارد تا در برابر نهادهای بینالمللی از الگوی شفافسازی پیروی کند. چنین الگویی باید با پاسخ متقابل کشورهای جهان غرب روبهرو شود.
سیاست هستهای ایران از سال2003 تاکنون مبتنی بر اعتمادسازی، شفافسازی و راستیآزمایی بوده است. هماکنون جامعه و ملت ایران این سؤال را از دولت میپرسند که در برابر اعتمادسازی چه نتایجی حاصل گردیده است؟ آیا جهان غرب به سیاست اعتمادساز و شفاف ساز ایران پاسخ مثبت داده است؟ آیا اعتمادسازی در سیاست بینالملل میتواند ماهیت یکجانبه داشته باشد؟
پاسخ به تمامی پرسشها، زمانی آشکار میشود که روح تبعیض در سیاست جهان غرب نسبت به ایران مورد توجه و تأکید قرار گیرد. تاکنون جهان غرب تلاشهای زیادی به انجام رسانده تا ایران را وادار به اتخاذ سیاستهای متقابل کند، در حالی که تاکنون از استراتژی صبر و تدبیر بهره گرفته است. صبر و تدبیر نمادهای حکمت در سیاست خارجی ایران است. در شرایط موجود نیز ایران آمادگی خود را برای تداوم مذاکرات استانبول که در سال2010 به انجام رسید، اعلام داشته است.
مذاکرات ایران معطوف به همکاریهای چندجانبه در حوزه سیاست بینالملل است. بنابراین باید فرایندی در پیش گرفته شود که زمینههای همکاری، مشارکت و اعتمادسازی متقابل بهوجود آید.اولین گام برای تحقق چنین هدفی را باید کاهش تحریمهای اعمالشده علیه جامعه ایران دانست. گروههای اجتماعی ایران بر این امر واقف هستند که علت اصلی تورم و افزایش قیمت کالاهای اساسی ناشی از شوکهای روانی سیاست تصاعد تحریم علیه جمهوری اسلامی محسوب میشود.
بنابراین جهان غرب بهویژه انگلیس، فرانسه و آمریکا باید در برابر اعمال چنین محدودیتهایی در برابر جامعهای که دارای روحیه، ساختار و مطالبات دمکراتیک دارند پاسخگو باشند. تداوم سیاست فشار علیه دولت و جامعه ایران بهگونهای اجتنابناپذیر به افزایش تعارض منجر میشود. اگر جهان غرب درصدد است تا ایران را در وضعیت محدودیت راهبردی قرار دهد، در آن شرایط میبایست پاسخگوی مردم ایران برای گسترش تعارض باشد.انقلاب ایران محور اصلی مقاومت در برابر استبداد و استعمار است. عدالت، بخشی از فرهنگ سیاسی و اجتماعی ایران محسوب میشود.
بنابراین هرگونه سیاست اجتماعی، اقتصادی و امنیتی براساس مؤلفههایی همانند آزادی، عدالت و مشارکت پیگیری میشود. اعلام آمادگی ایران برای ادامه مذاکرات هستهای نیز براساس چنین شاخصهایی مفهوم پیدا میکند. هرگونه فشار سیاسی به ایران منجر به مقاومت میشود، درحالی که هرگونه مصالحه در برابر رویکرد قانونگرایی ایران، زمینه نیل به موفقیت در مذاکرات هستهای را فراهم میسازد. مذاکره زمانی میتواند به نتیجه مؤثر برسد که مطالبات کشورها در وضعیت تعادل قرار داشته باشد.
* استاد دانشگاه تهران