در کنار یک کارگردان نامآشنا و معتبر، گروه حرفهای بازیگران این مجموعه هم نقش مهمی در موفقیت این سریال داشتند. یکی از این بازیگران «امیرحسین صدیق» است که بیشک بار اصلی داستان را به دوش میکشید و اگرچه با شکستهنفسی از زیر بار اینکه نقش اول سریال بوده، شانه خالی میکند ولی یکی از مهمترین اجزای بازیگری این سریال بود.
انتخاب صدیق به عنوان ایفاگر نقش کیوان کتابچی را میتوان از نقاط عطف کار برومند بهشمار آورد. او بهخوبی توانست از پس نقش پسر جوان مثبت و فرهنگی این سریال برآید و خاطره یک نقش ماندگار دیگر را به پرونده خوب کاری خود اضافه کند. با او به گفتوگو نشستهایم که میخوانید:
***
- راجع به نقشتان در سریال هدهد و تفاوت آن با کارهای قبلی بگویید.
به هر حال این نقش چه از نظر طرز تفکر و چه از نظر شخصیت نقش با کارهای قبلیام بسیار متفاوت بود. این تفاوت به نسبت کارهایی که بهخصوص برای کودکان کرده بودم بسیار واضح و آشکارتر بود. جزییات این موضوع هم بهخوبی در متن و فیلمنامه آمده بود.
- چه چیزی این نقش را از کارهای قبلیتان متمایز میکرد؟
همانطور که گفتم طرز تفکر شخصیت. در سریال کتابخانه هدهد با جوان معقول و متفکری روبهرو بودیم که با شخصیتهای قبلی سریالهای قبلیام کاملاً متفاوت بود. البته این به معنی عقبمانده بودن آن شخصیتهای قبلی نیست.
آنها هم هرکدام برای خودشان طرز تفکر خاصی داشتند. ولی شخصیت این سریال اقتضا میکرد که اینگونه باشد.
- در ایفای نقش کیوان کتابچی موفق بودید؟
این را من نمیتوانم بگویم. باید از بینندههای سریال بپرسید!
- استنباط شخصیتان را بگویید.
راضی هستم. البته نقش سختی بود. چون با مدل بازی خودم فرق میکرد ولی به هر حال تجربه جدید و خوبی بود.
- ولی انگار بعضی حرکات در شما تبدیل به عادت شده. به نظر میرسد هنوز از قالب «آقای پدر زیزیگولو» رها نشدهاید...
ببینید! یک بازیگر برای خودش ابزار کاری دارد تا بتواند یک نقش را بهوجود بیاورد. بدن، بیان و حسهای پنجگانه ابزار کار بازیگر هستند. این حسها در هر جسم و روحی هست و من هم از این قاعده مستثنی نیستم. پس نمیتوانم بهسادگی از خصوصیات و ویژگیهای فردی خودم جدا شوم...
- پس یعنی نقش کیوان کتابچی هم به همین دلیل تا حدی شبیه پدر زیزیگولو شده است؟
به این شدتی که شما میگویید نه، ولی خیلی متفاوت هم از شخصیت آقای پدر نبود. شاید حرکت دستی که پدر زیزیگولو انجام میداد، اینجا هم دیده میشد اما این کاراکتر با آن قبلی بسیار متفاوت بود.
ولی در کل ایفاگر تمامی این نقشها من هستم و همانطور که گفتم خصوصیات و ویژگی منحصر به خودم را دارم.
- ولی این هل شدنها در موقع مواجهه با «نیلوفر نیلی» نقش مقابل شما، بیننده را خیلی به یاد کاراکترهای قبلی میانداخت.
اینها جزو ریزهکاریهای فیلمنامه بود و ربطی به کاراکترهای قبلی نداشت. دستپاچه شدنهای من ممکن بود توسط یک بازیگر دیگر هم انجام شود و اینقدر به چشم نیاید.
- در طرح اولیه این نقش مربوط به یک جوان 24 ساله بوده که گویا تغییر میکند...
درست است. ابتدا قرار بوده که کیوان کتابچی یک جوان 24 ساله باشد ولی بعد تشخیص داده شد که یک جوان با این سن و سال نمیتواند اینقدر زود تغییر کند و دست به چنین فعالیتهای گسترده فرهنگی بزند. به هر حال این شخصیت درگیریها و دغدغههایی داشت که یک جوان 24 ساله امروزی ندارد.
- پس یعنی شما نقش یک کیوان سی و چند ساله را ایفا کردید؟
بله، سن نقش من درست همسن خودم بود. اگر دقت کرده باشید در اواخر سریال هم عمه کیوان چند بار بر روی این موضوع که «دیگر 30 سال را رد کردهای» تأکید ویژه داشت که این ناشی از همین موضوع است.
- شما نقش چندم این سریال بودید؟
اصولاً در کارهای خانم برومند نقش اول و ستاره و از اینجور چیزها وجود ندارد. کارهای خانم برومند شخصیتمحور نیست و تمام شخصیتها در بستر داستان اصلی کنار هم قرار دارند. من هم در این سریال یک نقش بستری داشتم که در داستان اصلی، روایت حول شخصیت او شکل میگرفت.
- دوچرخهسواری هم جزو ریزهکاریهای فیلمنامه بود؟
بله. به هر حال از یک آدم فرهنگی توقع میرود که در مقابل کارهایی که انجام میدهد و شعارهایی که میدهد، خودش نیز آنها را رعایت کند. خانم برومند اصرار داشت که کیوان کتابچی در کنار سایر الگوسازیهایش، آدمی باشد که به محیطزیست هم اهمیت میدهد و این کار در واقع یکجور فرهنگسازی هم باشد.
- به نظر خوب دوچرخهسواری میکردید...
من خودم دوچرخهسوار بودهام. مدت زیادی است که دوچرخهسواری میکنم. دوچرخه داخل سریال هم دوچرخه خودم بود!
- کتابخوان و کتابفروش ماهری هم شدهاید؟
بله. قبل از شروع کار با کارشناسهای کتابخانه ملی و یک کتابفروش مشورت کرده بودم. البته ناگفته نماند که یکی از محاسن این سریال برای من این بود که بعد از مدتها توانستم دوباره با کتاب آشتی کنم و در مدت اجرای این نقش 4 تا 5 کتاب را تا آخر خواندم.
- نسبت به گذشته کمکار شدهاید.
بله، تا قبل از این سریال تقریباً دو سال بود که بازی نمیکردم. یک دوره قبل از این احساس پوچی میکردم. چون من به خاطر پول و با انگیزه مالی وارد این کار نشده بودم و میدیدم دارم هر کاری را به خاطر پولش قبول میکنم.
من اعتقاد دارم که باید نون «بازو» را بخورم نه نون «بازی». به خاطر همین روی پیشنهادهایی که ارایه شد بیشتر فکر کردم تا نقشی را که دوست داشته باشم قبول کنم.
- پس کیوان کتابچی را حتماً خیلی دوست داشتید؟
بله، همانطور که قبل از این هم گفتم درست است که نقش سختی بود ولی تجربه جدید و لذتبخشی بود.