شورا ( به مفهوم محل مشورت، شور و همفکری) از آن دست واژگان ارزشمند و پرمعناست که در قرآن کریم نیز بر آن صراحتا اشاره شده است. این تاکید علاوه بر کتاب آسمانی در سیره و شیوه پیامبر گرامی اسلام(ص) نیز به صراحت آمده است، آنجا که میفرمایند: «هرکس که قصد انجام کاری داشته و در آن مشورت کند، پس آن را انجام دهد که به صحیحترین امور هدایت شود». در جای دیگر نیز پیامبر اکرم(ص) میفرمایند: «هیچ گروهی در امور خود با یکدیگر مشورت نکردند، مگر اینکه به بهترین راه دست یافتند».همچنین در اهمیت شور و مشورت حضرت امام علی(ع) میفرمایند: « نظرات مختلف را در کنار هم جمعبندی کنید تا آنچه صحیح و درست است به دست آید» .
نکته جالب دیگر آن است که مشورت و شورا در لغت از «شارالعسل» گرفته شده و به معنای بیرون آوردن عسل از کندو و بهدستآوردن عسل ناب است. این لغت در اصطلاح به معنای به دست آوردن راه درست و متقن از طریق نظرخواهی از عقلا و خردمندان است.
در این حال مفهوم شورا در اندیشه سیاسی اسلام نیز مفهومی شناخته شده است. بر این اساس مردمسالاری دینی در اندیشه حضرت امام خمینی(ره) نیز بر پایه همین آیات و روایات شکل گرفته و به منصه ظهور رسیده است.
اینها تمام نشانههایی غیرقابل کتمان بر اهمیت موضوعی هستند که شاید بسیار از فوایدش غافل ماندهایم. برای آگاهی از شدت و عمق این تغافل هم تنها کافی است نگاهی بر قوانین مصوب مجلس شورای ملی در سال1286 بیندازیم؛ قوانینی در جهت حمایت از انجمنهای شهر و روستا که بهمراتب قویتر و مستحکمتر از قوانین فعلی مربوط به شوراهای اسلامی شهر و روستایند. شوراها با این محکمات و دستورات باید محور اداره امور مردم باشند، باید بالاترین حق را در جهت ورود به مسائل و مشکلات اجتماعی، فرهنگی و معیشتی مردم داشته باشند، باید امکان پدیدآوردن فرصت یک «زیست» آبرومند و برازنده مردمان را داشته باشند و در جایگاهی قرار بگیرند که ماموریت ذاتیشان مبنی بر فراهم آوردن فرصت برابر در بهرهگیری از امکانات را محقق سازند.
آیا هماکنون ما در چنین مقام و رتبهای قرارشان دادهایم؟ آیا مسئولیتهای شورا را صرفا تا سطح انتخاب یا عزل احتمالی شهردار تنزل ندادهایم، درحالیکه «مشورت ادراک و هشیاری دهد/ عقلها مر عقل را یاری دهد» فراموش نکنیم که قدر و مرتبت دادن به نهاد شورا به مثابه برچشمزدن عینکی است که از پشت آن همه امور با محوریت مردم تماشا میشود، یعنی اگر تصمیمی میگیریم، رأیی صادر میکنیم، سؤالی میپرسیم، پاسخی میطلبیم و... در همه حال باید منافع و مصالح کسانی را در نظر داشته باشیم که در برابر آنها مسئولیم، به رای و انتخابشان مدیونیم و اگر این تصدیگریمان مشروعیت دارد، این مشروعیت را از ناحیه آنها کسب کردهایم.
مدیریت یکپارچه شهری؛ این گمشده این روزهای شهر ماست. اصلا حلقه مفقوده جریان مدیریتی تمام شهرهاست؛ شهرها و شهروندانی که در هیاهوی نهادهای موازی، مسائل و مشکلاتشان همچنان باقی است و هراز گاهی باید به آزمون و خطای مدیران با بیم و امید نظری بیندازند.مدیریت یکپارچه شهری، یعنی آنکه بهعنوان مثال ما برای مواجهه با مشکلی به نام ترافیک میان 17سازمان، نهاد و قیم گرفتار نباشیم؛ یعنی بدانیم که اگر فرصت همسانسازی و همآوایی را از کف بدهیم این کلافها چنان به هم پیچیده میشوند که باز کردنشان حتی از دندان هم برنمیآید؛ یعنی بدانیم و آگاه باشیم که مشکل شهر و روستایمان با همافزایی سازمانها و همراهی همراهان رفع میشود وگرنه در مسابقه نابرابر میان این همه دستگاه و سازمان، بازنده، شهروندان هستند.
*عضو هیأت رئیسه شورای اسلامی شهر تهران