بعد هم بنشینیم دور هم و هی درباره اتفاق هایی که افتاده حرف بزنیم و خوب و بدش را بررسی کنیم.
ما هم همین کار را کرده ایم. این گزارشی است از تصمیمات ریز و درشتی که یک جورهایی به ما جوان ها مربوط می شده و در سال 85 گرفته شده. قضاوت درباره خوب یا بد بودنش با شما.
جوانها چهرهاول انتخابات شوراها بودند
انتخابات سومین دورة شوراهای شهر و روستا، بیش از همه عرصة عرضاندام جوانان بود. از راه یافتن کسانی مثل علیرضا دبیر (که به خاطر کمی سن، حتی بر سر کاندیداتوریاش در انتخابات فدراسیون کشتی کلی بحث بود) و هادی ساعی به شورای تهران یا حضور پررنگ مشاور جوان رئیسجمهور، مهرداد بذرپاش که به نوعی نقش هماهنگکننده و برنامهریز ائتلاف رایحة خوش خدمت را برعهده داشت و البته در پایان توفیقی کسب نکرد که بگذریم، میرسیم به پیروزی عجیب و خیرهکنندة خانمها در این دوره از انتخابات.
بانوان عزیز محترمه در دوازده مرکز استان رتبههای اول و دوم را کسب کردند، شانزده درصد کل کرسیهای این مراکز را به خود اختصاص دادند و تنها در هفت شهر از راهیابی به شورا بازماندند.
از این فتح ظفرمندانه که رد شویم، حضور پررنگ زنان در اجتماع ما امسال نیز به روند روبهرشد خود ادامه داد. کار به جایی رسید که مسؤولین، کمبود یک روز ویژه در کشور برای دختران برومند و دلیر این مرز و بوم را احساس کردند و برای رفع این نقیصه، سریعا دست به کار شدند و روز تولد حضرت معصومه(س) را که امسال به دوم آذر افتاده بود، به عنوان روز ملی دختران نامگذاری نمودند.
البته امسال سازمان فرهنگی هنری شهرداری چند برنامه در مصلا و چند فرهنگسرا برگزار کرد. میشود امیدوار بود تا سال بعد بقیة مشکلات برای رفع نقص این برنامهها حذف شوند.
دعوا بر سر انتخاب دختر نمونه همچنان ادامه دارد و طرحش هنوز به جای خاصی نرسیده. گرچه خانم نوبخت از شورای فرهنگی اجتماعی زنان بر انجام این طرح و موافقت مردم با آن تأکید دارد و در پی آن است که کارهای اجراییاش را از طریق سازمان ملی جوانان و آموزش و پرورش انجام دهد، اما مخالفین، همچین قرص و محکم و اسطقسدار سر جای خودند و تکان بخور هم نیستند تا که چه شود.
اما جالبترین اتفاق در حوزة مسائل مرتبط به دختران و تصمیمی که البته گرفته نشد، مربوط است به طرح پذیرش جنسیتی در دانشگاهها؛ این که نمایندگان مجلس میخواستند (یا میخواهند. الله اعلم) طرحی را به تصویب برسانند که با توجه به اثرات منفی و تبعات نامطلوب قبولی بیشتر دختران در دانشگاهها، محدودیتی را برای سقف پذیرش آنها تعیین کند.
نرخ بنزین ثابت ماند
حتی باغ مظفریها هم فهمیده بودند که یارانة چند میلیاردی بنزین، چه پدری از مملکت درآورده است.
خدا وکیلی انصاف است دولت پول نفت را مفتمفت بدهد که مردم آتشش بزنند و توی ترافیک معطل شوند و به همان دولت فحش بدهند؟ نیست دیگر! برای همین، حل معضل بنزین به قول سیاسیون شد یک از مهمترین چالشهای پیشروی دولت.
اول قرار بود از مهر پارسال طرح سهمیهبندی سوخت در کشور اجرا شود؛ اول با کوپن، بعدش با کارت هوشمند. منتها چون خبر خیلی زود (شهریورماه) اعلام شده بود، باهاش موافقت نشد.
تازه برخی از پمپبنزینهای کشور هنوز یک خط تلفن نداشتند و معلوم نبود چطور میخواهند از پس کارت هوشمند و شبکة مخابرات و اینطور چیزها بربیایند. بعدش برای لایحه بودجة 86، دولت باز طرح سهمیهبندی با کارت هوشمند را علم کرد؛ مثلا روزی چهار لیتر برای خودروهای شخصی. ضمن این که قرار بود جز بنزین دولتی لیتری 80 تومان، چیزی در کشور به فروش نرسد. بعد هم افتاد به توزیع کارت هوشمند بین خلقالله. تا موقع نوشتن این گزارش، ظاهرا قیمت 100 تومان برای هر لیتر دارد قطعی میشود.
اول گفتند خانمها بروند ورزشگاه، بعدا گفتند نه!
دو تصمیم دولت، قبل از این که درست و حسابی سر و شکل خود را پیدا کنند، در نطفه خفه شدند؛ (البته دومی خیلی هم تصمیم نبود، کمی بیخودی بزرگ شد.) یکی این که دکتر احمدینژاد دو خط نامه نوشت به آقای علیآبادی که شرایط حضور بانوان محترمه در ورزشگاههای فوتبال به عنوان تماشاچی را فراهم کند.
به دنبال این تصمیم، موجی از شادی و شور و شعف در بین جنس دوم کشور طنینانداز گردید! اما قضیه به این راحتیها که آقای رئیسجمهور فکر میکرد نبود. کمکم صدای اعتراضها و انتقادهای علما و مراجع محترم قم بلند شد که این کار از نظر شرعی جایز نیست و اشکال دارد. بالا گرفتن اعتراضات، رئیسجمهور را مجبور به عقبنشینی از تصمیم خود کرد.
دومی هم رد نظریة «دو بچه کافی است» بود. باز هم دکتر احمدینژاد توی یک سخنرانی برای تأکید بر قابلیتهای نهفتة کشور ما، گفت که ایران ظرفیت 120 میلیون نفر جمعیت را هم دارد و باید از این امکانات بالقوه هر چه بهتر استفاده کنیم.
آنوقت بعضیها که بیشتر از نوک دماغشان را نمیبینند، شروع کردند به تفسیرهای گوناگون از این حرف و فکر کردند سیاستهای تنظیم خانوادة اعمال شده در کشور طی سالهای اخیر، «نیازمند یک بازنگری جدی است.» اما خیلی زود وزیر بهداشت، آب پاکی را ریخت روی دست همه و گفت سیاستها بر همان سیرت و سان است که بود. به این ترتیب، تولید و واردکنندگان ابزار و ادوات پیشگیری از بارداری از خطر ورشکستگی وارهیدند.
معافیتهای سربازی سختتر شد
قوانین خدمت سربازی روزبهروز سفت و سختتر میشود. دیگر حتی کورسوی امیدی به زنده شدن طرح خرید خدمت وجود ندارد. معافی گلابی نسبت قد و وزن هم که با یک هفته رژیم سرپایی میشد استادش کرد، به تاریخ پیوسته است.
کار به جایی رسیده که طبق قانون جدید، گذراندن دورة آموزشی برای کلیة معافیتها به جز معافیتهای خاص پزشکی اجباری شده. (از کسی که از نعمت یک پا یا دو چشم محروم است یا روی ویلچر مینشیند که توقع درجا قدمرو ندارید؟) درخواست کفالت مشمولان برای مادر مطلقهشان هم من بعد بررسی نخواهد شد. بس که در این مدت طلاقهای صوری برای گرفتن معافی زیاد شده! تازه وثیقة دانشجویانی که برای ادامة تحصیل به خارج از کشور میروند هم از پنج میلیون به پانزده میلیون تومان افزایش پیدا کرده است!
ضمنا نظامیان سرتیپ و بالاتر هم که لااقل 40 ماه سابقه خدمت در منطقة جنگی دارند، دیگر نمیتوانند با استفاده از این مزیت، گل پسرشان را از رفتن به زیر پرچم معاف بدارند.
فکر میکنید در مقابل این همه سختگیری چه امتیازی به مشمولان داده شده؟ یکی این که اگر شما عروسی کنید و خدای نکرده، زبانم لال، همسر دلبندتان بعد عروسی از جایی بیفتد و ناکار شود و نیاز به پرستاری دائم داشته باشد، میتوانید با گرفتن یک گواهی از کارافتادگی، کفالت همسر بگیرید و معاف شوید.
نظام وظیفه، یک حال دیگر هم به مشمولان داده و آن این که اگر توی کنکور شرکت کنید و رتبهتان یک تا سه هزار شود و جایی که میخواستید قبول نشوید، میتوانید خدمتتان را تا یک سال به عقب بیندازید.
همین. جز اینها شایعات ناگواری مثل افزایش زمان خدمت به 24 ماه و لغو شدن کامل امریه یا محدود شدنش به سهمیههای ایثارگران و متأهلین نیز در بازار موجود است که فعلا صحت ندارد و نباید جدیشان گرفت.
تجهیزات ماهواره از بامها جمع شد
جمعآوری دیشهای ماهواره از روی بام شهروندان عزیز تهرانی که توصیههای ایمنی را جدی نگرفتند. از تصمیمات مهم نیروی انتظامی در تابستان امسال بود. البته به گفتة فرمانده نیروی انتظامی، این دیشها فقط زمانی که خیلی تابلو بودند، آن هم فقط از روی بامها جمع میشدند و کسی به تجهیزات داخل خانه کاری نداشت.
از آن طرف، مجلس محترم هم طرح «ساماندهی» استفاده از ماهواره را در دستور کار دارد که البته حال و روزش بهتر از ساماندهی مد نیست و فعلا فقط حرفش زده میشود.
گفتیم ساماندهی، یادمان افتاد که وزارت ارشاد اواخر پاییز به فکر ساماندهی سایتهای فارسی افتاده بود. مهلت دو ماههای را تعیین کرد که تمام ایرانیان داخل و خارج کشور که سایتی به زبان فارسی دارند، بروند سایتشان را مجازا در وزارت ارشاد ثبت کنند تا امکان نظارت بر محتویات و البته برخورد با متخلفین فراهم شود.
مجازات کسی که سایتش را ثبت نمیکرد هم فیلتر شدن بود! همانطور که پیشبینی میشد، کاربران اینترنتی اصلا این طرح را جدی نگرفتند و حتی با وجودی که بعدا وزارت ارشاد کاربران سایتهایی مثل پرشینبلاگ و بلاگفا و بلاگاسپات را از شمول طرح ساماندهی خارج کرد، این طرح با بیسامانی و شکست به کار خود پایان داد.
اتفاق مهم دیگر حوزهی آیتی و فناوری اطلاعات، تصمیم وزارت مخابرات بود در محدودیت ارائة اینترنت پرسرعت(ADSL) به کاربران خانگی. به این ترتیب دیگر اینترنت با سرعت بیش از 128 کیلوبایت به استفادهکنندگان شخصی داده نخواهد شد، با این توجیه که اصولا برای رفع نیازهای خانگی، احتیاجی به سرعتهای بالا نیست! با گوش شنوایی که مسؤولین محترم این وزرات دارند، طبعا اعتراض کاربران و کارشناسان و حتی برخی مجلسیها که آقا جان! اصلا با این محدودیت دیگر عبارت اینترنت پرسرعت، فاقد معنی منطقی است و کار شما درست نیست و توجیه قابل قبول ندارد، به جای نرسید.
صندوق مهر رضا افتتاح شد
مهمترین تصمیم و هدیة دولت مهرورز به گلان نوشکفته و کبوتران دلخستهای که زندگی مشترکشان را زیر یک یا دو (یعنی فعلا هر کدام خانة باباجان تشریف دارند) سقف شروع کردهاند، تصویب وام دو میلیونی صندوق مهر رضا(ع) است.
این صندوق کار خود را با اعطای وامهای یک میلیونی (500 هزار تومان برای هر زوج) شروع کرد. اما پاییز امسال در یک اقدام ناگهانی و شعفانگیز، مبلغ این وام به دو برابر ارتقا یافت. البته این روی شیر سکه است. روی خطش این است که واقعا هنوز تکلیف وام مهر رضا به طور دقیق مشخص نیست. آن هم با وجود این که مسؤول صندوق وعده کرده بود که وام هر متقاضی را حداکثر دو هفتهای به دستش خواهند رساند!
شهرداری تهران هم اسفندی که گذشت، آخرین سری از وامهای ازدواجی را که شهردار قبلی وعده کرده بود به متقاضیان داد. به این ترتیب با صرف بودجهای معادل 115 میلیارد تومان 213 هزار زوج، موفق به دریافت وام شدند. اما این که شهرداری در آینده هم قصد دارد به چنین اقدامی ادامه دهد یا نه، هنوز مشخص نیست. آنچه قطعی است این که تا اطلاع ثانوی و اتخاذ تصمیم جدید، شهرداری به کسی وام ازدواج نخواهد داد.
یک اتفاق جالب دیگر در سال 85، تعیین قانون محاسبة مهریه به نرخ روز است. یعنی چطور وقتی پانزده سال بعد، همسر الان شما خدای نکرده مهرش را گذاشت اجرا، ارزش فعلی مهرش را تبدیل به 15 سال بعد بکنند. گرفتید؟ برای این قانون کمی تا قسمتی غریب، مهریه مندرج در عقدنامه را در شاخص مهریه در سال قبل از به اجرا گذاشتنش ضرب و بر شاخص مهریه در سال عقد تقسیم میکنند.
این شاخصها هم هر کدامشان عددی هستند با n رقم اعشار! خدا وکیلی کی میتوانست تناسبات هندسی ـ تالسی را به این خوبی وارد زندگی زناشویی کند؟
اعزام دانشجوی بورسیه به برخی کشورها لغو شد
شاید همه چیز از وقتی شروع شد که توی رتبهبندی 200 دانشگاه برتر دنیا هیچ اثری از دانشگاههای کشور ما نبود.
بعد از کلی غرغر و داد و بیداد و فحش که «اصلا اینها صلاحیت ندارند» و «کی به شما گفته به ما نمره بدهید» و «اینها همه کار استکبار جهانی است» و... کمکم مسؤولین وزارت علوم به فکرشان رسید که رتبهبندی چیز خیلی بدی هم نیست.
هم میشود رقابت بین دانشگاهها را زیاد کرد، هم کیفیت کارشان را بالا برد. به همین خاطر تصمیم گرفتند نظارت و ارزیابی دانشگاههای دولتی را که یکجور رتبهبندی بود، راه بیندازند.
بعد گفتند خب، ما که داریم این همه زحمت میکشیم، چرا فقط برای دولتیها؟ پس دانشگاه آزاد و پیام نور و کاربردی و غیرانتفاعی چه میشوند؟ این شد که تصمیم گرفتند سراغ آنها هم بروند.
یک اتفاق مهم دیگر، لغو اعزام دانشجوی بورسیه به کشورهای انگلیس، آمریکا و کانادا بود. چرا که به زعم وزارت علوم، مسؤولان این کشورها با دانشجویان بورسیة ایرانی، برخورد مطلوبی نداشتند.
شاید علت اصلی این تصمیم، اتفاقی بود که در آذرماه برای یک دانشجوی ایرانی ـ آمریکایی دانشگاه یوسیالای افتاد؛ وقتی به درخواست مسؤول کتابخانه برای نشان دادن کارت یا ترک دانشگاه پاسخی نداد، به دنبالش با ضرب و شتم شدید پلیس آمریکا مواجه شد.
سر شهریه دانشگاه آزاد کلی حرف و حدیث پیش آمد
این دولت آقای احمدینژاد و وزارت علوم آقای زاهدی، امسال بدفرم گذاشتهاند توی کار دانشگاه آزاد آقای جاسبی. یکی نیست بگوید آخر این بنده خدا، بیست و چند سال تمام است که آرام دارد زندگیاش را میکند و آزارش به یک مورچه هم نرسیده، خدا را خوش میآید اینطوری اذیتش کنید؟
به هر حال ماجرا از گیردادنهای رئیسجمهور و وزیر علوم به شهریههای دانشگاه آزاد شروع شد که زیاد است و با کیفیت آموزشی ارائه شده همخوانی ندارد و مردم توان پرداختش را ندارند و باید کمش کرد. جاسبی اول مقابل این زمزمهها مقاومت میکرد و میگفت شهریهها را تنها در صورتی میتوان کم کرد که کمکهای دولتی بیشتر شود.
اما به مرور که معلوم شد سمبة آنوریها خیلی هم بیزور نیست، دانشگاه آزاد نمنمک کوتاه آمد و کمیتة طراحی مدل تعیین شهریة دانشجویی تشکیل دادند که کارش از اسمش پیداست. قرار شد تا اگر شهریة تعیینی این کمیته، در واحدی از شهریة اخذ شده از دانشجویان بیشتر باشد، مابهالتفاوت این دو رقم را به دانشجو برگردانند.
بعد هم برای خانوادههایی که بیش از یک فرزند در این دانشگاه دارند، پانزده درصد تخفیف شهریه در نظر گرفت. اما قضیه به همین جا ختم نشد. دولت کمکم به هیأت امنای دانشگاه آزاد گیر داد که مدتهاست وجود خارجی ندارد و فقط در شخص جاسبی خلاصه میشود.
بعدش وزارت علوم از یک طرف و شخص جاسبی از طرف دیگر هر کدام جداگانه یک هیأت امنای جدید برای دانشگاه آزاد تعیین کردند. خلاصه که جنگ، حسابی به قول قدما مغلوبه شده و گیس و گیسکشیهایش هم ظاهرا به این زودیها تمامشدنی نیست.
چه اتفاقی افتاد؟
برای اینکه بدانیم چه اتفاقاتی در سال گذشته بیشتر مورد توجه مسؤولان و صاحبنظران بوده بهسراغ چند تا مسؤولان جوان رفتهایم و از آنها پرسیدهایم از نظر آنها مهمترین اتفاقی که در سال گذشته در حوزة جوان افتاده، چه بوده؟ این هم جوابهایشان:
متولیان، معاون سازمان فرهنگی هنری شهرداری:
مگر اتفاق مهمی افتاده؟ تنها اتفاقی که سال پیش من را خوشحال کرد، خبر انتصاب جوانترین شهردار، در یکی از مناطق شهرداری تهران با بیست و هفت ـ هشت سال سن بود. برای این هم خوشحال شدم که تا به حال هر مسؤولیتی که به جوانها میدادند، سرکاری بود، اما این یکی یک کار کاملا جدی بود.
محمدرضا سرشار، رئیس فرهنگسرای دانشجو:
مهمترین اتفاقی که در سال85 در ارتباط با جوانان افتاد، درگیریهای بین دولت و دانشگاه آزاد بر سر شهریه این دانشگاه بود که آخر هم به سرانجام نرسید و دولت کوتاه آمد.
احمدلو، رئیس فرهنگسرای خاوران (جوان سابق):
به اعتقاد من، مهمترین اتفاقی که پارسال در حوزه جوانان افتاد، بازسازی جدی بعضی از تیمهای ورزشی بود؛ کاری که جزو فعالیتهای مثبت سازمان تربیت بدنی به حساب میآید و حتی میتوانست بهتر از این هم باشد.
اما اتفاقی که باید میافتاد و به نظر من نیفتاد، توجه دائمیتر به جوانها بود. ما همیشه تا تابستان شروع میشود، سریع بحث اوقات فراغت جوانان را مطرح میکنیم. فکر میکنم برای بقیه فصلهای جوانها هم باید برنامه داشت.
سعید آلادپوش، قائممقام خبرگزاری مهر:
به نظر من در سال85، وعدههایی در مورد جوانان داده شد که در صورت عملی شدن، میتوانست اتفاق خوبی باشد. ولی به نظرم ما در این مسأله توفیق چندانی نداشتهایم؛ از جمله طرح صندوق مهررضا که به سامان خاصی نرسید.
فکر میکنم مهمترین خبر بد سال85، راه نیفتادن خبرگزاری جوانان با اسم «برنا» بود. خبرگزاریای که اگر راه میافتاد، میتوانست مسائل مسؤولین را درگیر خودش بکند. بحث دیگری که اگر عملی میشد میتوانست نهادهای مختلف را برای خدمترسانی به جوانها فعالتر کند، «مهندسی فرهنگی» بود که علیرغم برگزاری همایشهای مختلف، چیزی از تویش در نیامد. به طور کلی احساس میکنم در سال گذشته اتفاق مهمی در حوزه جوانها نیفتاد. متأسفانه ما در بحث جوانها، گرفتار شعار شدهایم.
شهرام وثوقیراد، سردبیر بخش خبری 20:30
کلا بحثهایی که در زمینههای کنکور و سربازی شد، مهمترین مسائل بود، چون اینها چیزهایی است که ذهن جوانها را مشغول کرده. دربارة کنکور و دانشگاه، بحث کاهش هزینهها و حذف کنکور مطرح شد که خیلیهایش البته عملی نشد.
دربارة سربازی هم این که ماجرای خرید خدمت و یک سری معافیتهای پزشکی منتفی شد و همین که به جوانهای مشمول پشت کنکوری، فرصت دادند تا در کنکور شرکت کنند، جزء اتفاقات مهم بود.
کمی بانمکتر لطفا!
از قدیم گفتهاند آشپز که دو تا شد... ببخشید، اشتباه شد... از قدیم گفتهاند که نه به این شوری شور ، نه به آن بینمکی. نه از آن زمانهای نه چندان دوری که حضرت رئیس در هر طرفهالعینی یک آماری، خبری، چیزی از آستین مبارک خود بیرون میآورد و نه از این عزیز از سفر آمده که از آستین سازمان متبوعاش توی این یک سال گذشته، به زور هم نمیشد چیز قابل توجهی بیرون آورد.
این شاید مهمترین اتفاقی باشد که در یکسال گذشته سازمان ملی جوانان را درنوردید. هیچ سازمانی در چنین مدت کوتاهی نمیتوانست اینقدر تغییر کند. حضور مداوم، حرفهای پیاپی و حاشیههای زیاد رئیس سابق در رسانهها و مطبوعات، منتقدان خاص خودش را داشت.
حالا گوشهگیریها، کمحرفیها و محافظهکاریهای رئیس فعلی هم منتقدان خاص خودش را پیدا کرده. آقای حاج علیاکبری معلم خوشصحبت تلویزیون و مسؤول اتحادیه انجمنهای اسلامی کل کشور بوده است و البته در طول جنگ هم دچار جراحات شیمیایی شده است.
دایره سکوت سازمان ملی جوانان به جایی رسیده که سایت فعال و پر از محتوا و اطلاعات سازمان هم با افتی قابل توجه، به سایتی بیمحتوا و ویترینی تبدیل شده است. دیگراز انتشار آن کتابچههای اطلاعاتی و تحقیقات آماری سازمان هم خبری نیست. سازمان ملی جوانان به دژی تبدیل شده؛ مستحکم و نفوذناپذیر. شاید به همین خاطر باشد که ما از تغییر و تحولات درونی سازمان ملی جوانان، خبرهای زیادی در دست نداریم.
با این حال چند نمونه از فعالیتهایی را که در سال 85، محض خاطر جوانان مملکت اعلام شده برایتان میآوریم.
اول اینکه همانطور که میگویند بیشترین انرژی آنها در ابتدای کار صرف بازسازی سازمان بیدر و پیکری شده که تحویل گرفتهاند؛ سازمانی که در بسیاری از حوزهها و فعالیتهای گذشتهاش مشکلات عدیدهای داشته است. از ماجراهایی مثل کارت ملی جوان گرفته تا قضیه خبرگزاری سینا که گویا هیچ گونه مبنای قانونی نداشته است.
و آخرسر هم مسؤولین فعلی نتوانستند اموال و اختیار آن را بهدست بگیرند. دوم اینکه سازمان ملی جوانان در سال 85، چند تا سند اساسی را به نام جوانان کرد. سندخانه یا ماشین را نمیگوییم ها، منظورمان سند ملی ازدواج، سند ملی اشتغال و... است که در این سال به تصویب نهایی رسید و انشاءالله که مبارک باشد.
دیگر کار عمده سازمانیها در این سال، زدن سند روز تولد حضرت علیاکبر به نام جوانان بود. البته این یکی تا حدی گرفت و در کنار روز تولد حضرت معصومه (س) که روز ملی دختران اعلام شد، مورد استقبال قرار گرفت. آنها با این کار، هفتهای را در سال به نام جوانان کردند و برایش کلی برنامه چیدند؛ از بردن جوانان نمونه پیش رئیس جمهور گرفته تا حضور در برنامه کولهپشتی و چند تجمع و برنامة جوانانة دیگر و ... قرار است در سالهای آینده هم برای این هفته برنامههای خاصی داشته باشند.
طرح جمعآوری ایدههای جوانان در حوزههای مختلف هم از دیگر فعالیتهای سازمان ملی جوانان در این سال بود که این یکی با مشارکت حوزه مشاوران جوان ریاست جمهوری انجام شد. گویا در اولین مرحله این طرح، چندین هزار ایده دانشگاهیان در حوزههای مختلف جمعآوری شده که بعد از دستهبندی، بهترینهای آنان به سازمانهای مربوطه ارجاع داده شده است.
مشاورین جوان رئیسجمهور هم هر کدام پیشنهادهای دستگاههای مربوط به خود را به وزرا تقدیم کردند. اتفاق بامزهای که سال گذشته در حواشی سازمان افتاد، قضیه مجمع ملی جوانان بود.
بچههای مجمع در ماههای آخر حضورشان، یک کنفرانس مطبوعاتی برگزار کردند و در آن کلی راجع به برنامهها و ایدههایشان حرف زدند، اما بعد هیچ خبری از آنها نشد. انتخابات جدید اعضای مجمع هم یا برگزار نشده یا اگر شده، بچههای جدید نظر مساعدی نسبت به فعالیت بچههای قبلی نداشتهاند. از آنها هم مثل مسؤولان مختلف سازمان ملی جوانان، خبری در دست نیست.