مگر آنکه مدیری باتجربه همانند علی مرادخانی باشد که بتواند این جمع متضاد را دور هم جمع کند و علاوه بر آنها واداردشان که در فاصلهای یک ربعه بخوانند. آنهایی که شب سه شنبه (25 مرداد) در موزه موسیقی حضور داشتند،بعد از افطاری در گوشهای دنج نشستند و به صدای استاد صدیف رامبد، قاسم رفعتی، صدیق تعریف،حمیدرضا نوربخش، فاضل جمشیدی و علیرضا قربانی گوش جان دادند که هر کدام از نسلی و دورهای خاص آوازی برخاستهاند (از 1314 تا 1351) صداهایی بدون همراهی ساز اما فراوان تاثیرگذارتر از هر سازی. آوازها اگر چه کوتاه بودند، اما همانند نوری در تاریکی بر دلهای شنوندگان اثر میگذاشت و شبی خوش را برای آنها به یادگار نهاد. قرار بود استاد نادر گلچین هم بخواند که توضیح دادند آمادگی ندارند اما بقیه جور ایشان را به بهترین نحو کشیدند.
این رخداد در تاریخ موسیقی ایران تنها یک بار به وقوع پیوست که سه نسل از خوانندگان در محفلی کنار هم نشستند و به خواندن پرداختند. نزدیک به چهار دهه قبل در منزل استاد هوشنگ ابتهاج سایه استادان ادیب خوانساری، حسین قوامی و تاج و شجریان با همراهی ساز اساتیدی چون کسایی و بهاری و موسوی و لطفی به خواندن پرداختند که با تیزهوشی استاد سایه این مجموعه خواندهها ثبت و ضبط و برای نسلهای بعدی به یادگار ماند اگر چه این مجموعه هیچگاه به صورت عمومی منتشر نشد اما ضبط خصوصی آن در دست علاقه مندان پیگیرتر موسیقی سنتی هست که حتی در میانههای آن زنده یاد حسن کسایی برای دیدن فوتبال دست از زدن نی میکشد تا فضای صمیمی و بیتعارف کار بیشتر در ذهنها بنشیند. نکته مهم آن گردهمآیی هم وجود مدیری صاحب بصیرت چون ابتهاج سایه بود که توانست آن جمع را در منزل خویش گرد آورد و فضایی و بستری را بسازد که آنها به خواندن ترغیب شوند.
چنانکه برنامه گلها نیز زمینهها و بسترهای شکل گیری اش را از محفلی مشابه در شمال تهران اخذ کرد و بعدها دستمایه تولید و استمرار چنین برنامهای شد.
سه شنبه گذشته و به همت موزه موسیقی ، این امکان فراهم شد و نکته جالب توجه این که همه اهل موسیقی و حاضران در آن جمع بر نبود چنین محافلی، آن هم در چنین سطحی تاکید داشتند. این گونه محافل همان چیزی است که در اصطلاح تخصصیتر به آن زیست بوم موسیقایی میگویند که در درازمدت میتواند محل نضج و رشد و تولید برخی از آثار مهم موسیقایی شود. ویژگی مهم یک زیست بوم این است که فضا و شرایط برای یک فعالیت در وضعیتی طبیعی و به قول اهل شیمی بیولوزیکش و بدون هیچ گونه فشار و زحمت و رنجی از دو سو به مرحله فعلیت می رسد. به همین دلیل است اگر در شرایط عادی بخواهیم صدای استادی همانند صدیف را بشنویم به قطع و یقین توفیق نخواهیم یافت،اما این فضا و بستر به گونه ای است که استادی سخت گیر همانند صدیف هم رغبت و رضا می دهد که بخواند و بعد از چندین سال صدای هیمنه دارش را به گوش مشتاقان برساند. یا آقای تعریف که تقریبا ما کمتر اجرای صحنه ای از ایشان را شاهد بودیم ، جز یک اجرایی که دو سال قبل در فرانسه با گروهی رفتند که خوشبختانه در این مکان خوانشی از شعر نیما یوشیج را با آواز و در فضایی نسبتا ریتم دار تر خواندند.
کنسرت صدیق تعریف در فرانسه و ایتالیا
همچنانکه ادیبی فرهیخته همانند دکتر حسین الهی قمشهای و یا آقای مسجدجامعی هم در این نشست به شکلی مختصر ومفید سخن گفتند.
امید که موزه موسیقی که به همت مدیرش تالار و امکانات بهتری را در آینده نزدیک در اختیار علاقه مندان قرار خواهد داد، بر استمرار چنین نشستهایی تاکید کند و فضا و بستر و نوع حضور هنرمندان به گونهای تمهید شود که دستاوردی هم برای سایر مخاطبان و عموم علاقهمندان به موسیقی در گوشه گوشه این آب و خاک و البته تمامی علاقهمندان به موسیقی ایرانی در هر گوشه جهان فراهم شود. به نظر میرسد با توجه به ظرفیتی که در موزه موسیقی و مدیرآن وجود دارد و امکانات ارتباطی که دنیای کنونی در اختیار اهلش قرار داده است، این آرزو و امید دور از دسترس نباشد.