دکتر ساسان فاطمی، قوم موسیقی شناس و استاد دانشگاه تهران یادداشتی بر این آلبوم نوشته است.
پس از سالها انتظار شاهد تلاشهای موفقی در جهت نوکردنِ تفکر و عمل موسیقایی هستیم؛ موسیقیدانان نسل تازهای در حوزهی موسیقیِ کلاسیک ایرانی به صحنه میآیند که نوآوریِ آنها نه از وسوسهی خودنمایی سرچشمه میگیرد و نه از هوسِ نوکردن به هر قیمتی؛ نه غرولندهای مخاطبِ خستهای که موسیقیاش را اشتباهی انتخاب کرده است او را به پیش میراند و نه سودای خام و «جهانی»شدهی فتحِ بازارهای «جهانی». این نسل، صبور و خویشتندار و البته هنوز تنها، تمام انگیزههایش برای نوآوری فقط آگاهی به یک خلاءِ زیباشناختی است و میل شدیدش به جبران این خلاء. همهی وسوسهاش ایجاد یک زبانِ نابِ موسیقایی، در عین وفاداری به سیستم موسیقیِ ملی است و فراتررفتن از آن دسته از آموزهها و پندارهای جاافتادهی جریانهای «متخاصمِ» موسیقایی که امروزه، خود، منشاءِ همان خلاءهای زیباشناختی شدهاند. این نسل، بنابراین، نه بهقصد جذب مخاطب جوان و ارضای شوقِ همیشگیِ او به «اعتراض» سنتستیزی میکند و نه اسیر مقدسسازیِ مفاهیم سنتیای مثل بداهه، ردیف و غیره میشود.
آلبومِ حاضر حاویِ برنامهای است از دو موسیقیدانِ نمایندهی این نسل که میتوان از قبل دربارهی آن چیزی نوشت، چرا که از آنچه امروزه بهعنوان «بداههنوازی» شناخته میشود فاصلهای خجسته گرفته است؛ فاصله، زیرا این موسیقیدانانِ جوان اجرای شور و همایون خود را به دست اتفاق و «حالِ لحظه» نسپردهاند و آنچه میشنوید از قبل طرحریزی شده است؛ و خجسته، زیرا همین طرحریزی، شور و همایونی چنان منسجم و یکپارچه و همگن پدید آورده است که امروزه بهسختی میتوان مشابه آن را جای دیگری شنید. آنچه آنها را به این کار واداشته همان خلاءِ زیباشناختی در اجراهای معمول بداهه بوده است؛ اجراهایی که یا انسجام و یکدستی ِکار را با «عین ردیفنوازیِ» مکرر و ملالآور تأمین میکنند، یا با «غیر ردیفنوازیِ» بهظاهر نوآورانه به آشفتهگویی و شلختگی و زیادهگویی تن میدهند.
با وجود این فاصله، آنچه خواهید شنید نقطهی مقابل بداهه نیست و منافاتی هم با سنت ندارد. طرحهای این دو اثر نتیجهی ساعتها اجرای خصوصیِ بداههی پدیدآورندگانِ آنهاست و نه حاصل تفکر انتزاعیِ یک آهنگسازِ قلم بهدست که مینویسد، آزمایش میکند، خط میزند، اضافه میکند. این دو اثر حاصل چندین و چند آزمون بداهه و گزینشهای دقیقِ بهترین اجزای هر کدام از آنهاست: یک نوع آهنگسازیِ مبتنی بر بداهه؛ رویکردی که در عنوان اثر نیز مستتر است. این کار منافاتی هم با سنت، حداقل با سنتِ بزرگِ ایرانی ـ عربی ـ ترکی ندارد. گذشته از اینکه اساساً ایرانیها بداهه را هرگز کاملاً متکی به حال لحظه نمیدانستهاند و سنتِ آموزشِ اجزا و الگوهای بداهه از قدیم وجود داشته، سنت عراقی نیز، که بسیار نزدیک به سنت ایرانیها بوده، کاملاً بر آهنگسازیِ یک اجرای کامل، حتی قسمتهای غیرضربی و با وزن آزادِ اجرا استوار بوده است. بنابراین آثاری که میشنوید نه یک بدعتِ بیتناسب با فرهنگ حوزهی ایرانی ـ عربی ـ ترکی و نه انحراف از سنت و ماهیت بداهه در این حوزهی فرهنگی است.
این نوازندگانِ جوان کوشیدهاند به درکِ استادان قاجار از دستگاههای موسیقی ایرانی نزدیک شوند: اجتناب از ارائهی خطوط ملودیکِ صریح، بازی با انگارهها یا مُتیفها برای گسترش ایدهها (ایدههایی که هم میتوانند اریژینال باشند و هم از ردیف به عاریت گرفته شوند)، استفاده از ردیف دقیقاً همچون یک الگوی ذهنی و نه همچون مدلی که میتوان (و باید) برای اجزای آن واریاسیُن ساخت، ایجاد پیوستگی و تداوم، طفرهرفتن از فرودهایی که زیادهروی در آنها میتواند انرژی اثر را تخلیه کند؛ در یک کلام: نوعی پیکرتراشی در تودهی صوتی. مجریانِ این آثار از این حد نیز فراتر رفته و به ایدههایی دست یافتهاند که در موسیقی ایرانی کمسابقه یا بیسابقه است. مهمترینِ آنها: مُدگردیهایی (در اثرِ همایون) است که نه با حرکت از یک دانگ به دانگ بعدی بلکه با تغییر فواصل یک دانگِ واحد حاصل میشود، همچنین انتقالهایی که در کارگانِ الگویی سابقهای ندارند و شیوهی گفتوگوی منحصربهفرد میان دو ساز که در اغلب موارد همچون نوعی «دیزالو»*موسیقایی متحقق میشود.
این نمایندگانِ نسل تازه بر آن شدهاند که بهجای الگوبرداری از امکانات سیستمهای موسیقاییِ مُدِ روز از امکانات موجودِ سیستم موسیقاییِ ایرانی بهرهبرداری کنند. دو اثرِ آنها به دور از هرگونه احساساتیگری و وسوسههای بیانگری، موسیقی نابِ متراکمی است که به سختی میتوان چیزی از آن کم کرد یا به آن افزود. دو اثر مقتصدانه و صرفهجویانه: نه کم و نه زیاد، که در واقع، به همین دلیل، نباید آنها را متوالیاً شنید و لازم است برای هر کدام وقتی به فراخور آن گذاشت.
کاری که آنها میکنند نه از نوع نوآوریهای ماجراجویانه است و نه حتی اساساً نوآوری بهمعنای روشنفکرانهی آن. شنونده نباید انتظار یک دنیای صوتیِ غریب و متفاوت را داشته باشد. آنچه او میشنود همان موسیقی سنتی ایرانی است که با نگرشی خاص اجرا شده است؛ نگرشی که میکوشد قوتهای مغفولماندهی موسیقی ایرانی را به آن بازگرداند. بنابرین کار این موسیقیدانان جوان دنبالهی منطقیِ یک فرهنگ موسیقایی و امتدادادنِ یک عمل موسیقایی است؛ کاری بهمراتب مهمتر از نوآوریهایی که، با قطعکردنِ آن فرهنگ و این عمل، راهی بیگذشته و با آیندهی مشکوک آغاز میکنند.
*اصطلاح سینمایی مربوط به تغییر صحنه، به این شکل که صحنهی بعدی، در حین محوشدنِ صحنهی قبلی، بهتدریج ظاهر میشود.