مقدم در مجموعه دیوار برای دومینبار و پس از 11سال که از پخش مجموعه شعاری و ناموفق پلیس جوان میگذرد دوباره به سوژهای در حوزه کارهای پلیسی روی خوش نشان داده و سعی کرده از تمام تجربه پانزده ساله خود در عرصه سریالسازی برای خلق یک مجموعه پلیسی متفاوت استفاده کند؛ از استفاده از بازیگر توانمند همیشگی ساختههایش یعنی آتیلا پسیانی گرفته تا استفاده بجا و بموقع از بازیگر خوب و کمتر دیده شدهای مانند مهدی سلطانی در یکی از نقشهای اصلی مجموعه و همینطور استمرار استفاده از دکوپاژها و میزانسنهای پیچیده و حرکات متنوع دوربین (که از مجموعه زیر هشت شروع شده و مشخصه بارز دوره اخیر سریالسازی اوست) که در مجموع بیشتر در خدمت اثر و ارتقای کیفی جایگاه آن بهکار گرفته شده است؛ هر چند که مثل هر اثر نمایشی دیگری میتوان نقایص و ایراداتی را هم به آن وارد دانست؛ بهعنوان مثال بیتوجهی به کلیشه شدن کامران تفتی در نقشهای منفی مجموعههای تلویزیونی که این بازیگر نسبتا خوب و باتجربه را دقیقا به همین دلیل کلیشه شدن و از قبل قابل پیشبینی بودن درست مثل دیگر همکارش یعنی رامین راستاد به پاشنه آشیل و نقطه ضعف بسیاری از کارهای تلویزیونی چند ساله اخیر بدل کرده است؛ نقطه ضعفی که وقتی میزان حضور تفتی در قاب شیشهای و در مقابل دوربین مجموعههای ریزودرشت تلویزیونی را هم به آن اضافه کنیم برجستهتر شده و بیشتر به چشم میآید.
نقطه ضعف دیگر کارنامه بازیگری سریال، بازی کار نشده و ناپخته تینا آخوندتبار در نقش خورشید است که مشخص است از ابتدا انتخاب نادرستی بوده و بخت با سیروس مقدم بوده که نویسنده اثر سکانسهای بیشتری را برای این بازیگر باتجربه ننوشته تا ضعف بازی او بیشتر از این به بازی بازیگر خوب مقابلش یعنی مهرداد صدیقیان لطمه نزند. در خصوص نوع دکوپاژ و قاببندی کار هم همانطور که اشاره شد صرفنظر از محسنات غیرقابل انکاری که در مجموعه دیده میشود و میان مجموعه با بسیاری از آثار سرهمبندی شده و سطحی تلویزیونی دیگر فاصله میاندازد در مواردی هم بهنظر، بازیگوشی کارگردان کمی بیشتر از حد لازم شده و او تکنیکهایی را بهکار گرفته که بیشتر در کارهای تجربی یا شخصی توجیه دارند تا کاری که از قدیمیترین و رسمیترین شبکه تلویزیونی در حال پخش است؛ مثل استقرار دوربین در داخل یخچال منزل سرهنگ سبزی (آتیلا پسیانی) و گرفتن نمای آب خوردن سرهنگ که اگرچه جذاب است ولی به همراه بسیاری از حرکات چرخشی و گردشی دیگر دوربین مجموعه فاقد توجیه و زیادهروی در بازی با فرم بهنظر میرسد.
دستمایه مضمونی مجموعه اگرچه دستمایه بکری نیست ولی چون مابازاهای بیرونی زیادی دارد و برای بینندگان سریال ملموس مینماید مقبول و قابل دفاع است. قصه حبس طولانی مدت محکوم و روزشماری او برای اتمام دوره محکومیت و انتقام گرفتن از بانیان زندان رفتنش هم از جمله داستانهایی است که دائما در صفحات حوادث روزنامهها تکرار میشوند و همین پسزمینه ذهنی اشتیاق مخاطب برای تماشای نسخه تصویری است که داستانهای مکتوب را دوچندان میکند بهویژه آنکه مقدم با نیمنگاهی به آثار موفق آنطرفآبی، سکانسهای تأثیرگذاری مانند شیوه یارگیری جمیل (مهدی سلطانی) با اضافه شدن یک به یک افراد باند به نفرات قبلی که در کنار و در حقیقت در معیت جمیل در حرکت به سوی خلاف هستند را هم ساخته و پرداخته کرده که از همان قسمتهای ابتدایی بیننده را برای تماشای ادامه کار ترغیب میکند.
شاید اگر برچسب مناسبتی بودن و فشرده شدن برای پخش در هفته نیروی انتظامی روی سریال نبود و مقدم و گروه نویسنده سریال مجبور نمیشدند کل داستان را در قسمتهای محدودتری نسبت به آثار روتین تلویزیونی جمع و جور کنند حاصل کار خیلی بهتر از آنچه هماکنون به نام مجموعه دیوار در حال پخش است درمیآمد ولی تا همین جا هم باید گفت که نتیجه نهایی، هم قابلقبول و بهتر از ساختههای تعدادی از کارگردانان دیگری است که بهعنوان پلیسیسازان تلویزیون شناخته میشوند و هم بهتر و پختهتر از مجموعه سقوط آزاد است که سال گذشته بهعنوان نخستین مجموعه مناسبتی هفته پلیس ساخته شد و با وجود اینکه نام علیرضا امینی را بهعنوان کارگردان بر خود داشت به هیچ وجه انتظارات را برآورده نکرد.