اولین فرقشان این است که پارتیبازی در مدرسه هم خیلی خوشمزه است! یعنی بهخاطر بابای مدرسه، کسی جرئت ندارد به آنها که ابرو ندارند، بگوید ابرو ندارند!
اما تفاوت دیگرشان در شباهت زیادشان است. یعنی آنقدر شبیه هماند که حتی آقای بز، یعنی همان معلم مدرسه هم خیلی وقتها نمیداند بالأخره جوجو مشق ننوشته یا جیجی یا جوجی! حتی گاهی بهجای هم پای تخته میروند و جای هم امتحان میدهند و خلاصه کیف میکنند.
اما این شباهت همیشه هم به نفعشان نیست.
مثلاً یکبار جوجو هوس هویج کرد و خرگوش برایش هویج آورد، ولی اشتباهی به جیجی داد. یا زنگ ورزش، جیجی توپ را محکم به شیشهی همسایه کوبید، اما یقهی جوجی را گرفتند و حسابی حالش را جا آوردند. حتی یکبار در امتحان ریاضی جوجی تقلب کرد و نمرهی کارنامهی جوجو صفر شد.
با این وجود باز هم از مثل هم بودن لذت میبردند. تا اینکه در جریان انتخاب مبصر کلاس، قضیه کاملاً فرق کرد. یعنی اگر جوجهها تا آنروز فقط از شباهتشان خوششان میآمد، حالا تفاوتشان هم برایشان مهم شده بود.
هر سهی آنها نامزد مبصری شده بودند و برای اولین بار در زندگی جوجهایشان باید با هم رقابت میکردند. البته در این رقابت، با وجود حیوانات درشتاندامی مثل شیر و فیل، آنها بازندهی میدان بودند اما در میدان استقلال جوجهای، برنده شدند.
این روزها دیگر جوجهها مثل هم راه نمیروند و یکجور لباس نمیپوشند و غذاهای مثل هم نمیخورند. تنها شباهتشان جیکجیکشان است که هر چه میکنند عوض نمیشود!