چه شده است که کارگردان «توفان شن» که در ابتدای حضورش در رأس هرم مدیریتی سینما، مدافعان پروپاقرصی داشت امروز بیشتر منتقد دارد تا مدافع؟ چرا مدیری که میتوانست به فیلمهای ساخته شده در دورههای قبل پروانه نمایش دهد و اکرانشان کند حالا نمیتواند فیلمهایی که در دوره خودش تولید شدهاند را اکران عمومی کند؟ آخرین معاون امور سینمایی و اولین رئیس سازمان سینمایی از کجا و چگونه آغاز کرد که حالا به این نقطه رسیده است؟
برای شروع شاید بهتر باشد به روزهایی برگردیم که شمقدری هنوز مشاور هنری رئیسجمهور بود یا تازه بر مسند معاونت سینمایی نشسته بود. خواندن حرفهای دیروز شمقدری خالی از لطف نیست.
گلایهها و وعدهها
- امروز مردم بیش از هر زمان با سینمای این کشور قهرند.
- مافیای نفتی بیتوجه به آرمانها و خواست مردم، پول نفت را میگیرد و فیلمهایی میسازد که گاه کمترین فصل مشترکی با مردم ندارند.
- باید مخاطب ایرانی را با سینمای ملی و انقلاب آشتی دهیم، ما 70میلیون مخاطب داخلی داریم. در حالی که طبق آمار، سینماروهای ما بین شش تا 9میلیون نفر هستند؛ چیزی نزدیک به 10درصد.
- باید با نیازسنجی و مطالعه، مخاطب میلیاردی آن سوی مرزها را هدف قرار داد؛ در گام اول منطقه خاورمیانه و در گامهای بعدی، کشورهای اسلامی، آفریقا و بالاخره خود کشورهای غربی.
- باید به سرعت سالنهای سینما را گسترش دهیم و نهضت سالنسازی راه بیندازیم.
- ایران به هشتمنطقه فرهنگی با مرکزیت شهرهای تبریز، اهواز، همدان، مشهد، اصفهان، شیراز، کرمان و تهران(به استثنای کلانشهر تهران) تقسیم میشود. حداقل فعالیتهای سینمایی هر منطقه عبارت است از تولید دو فیلم سینمایی، هشت مستند نیمهبلند و 20فیلم کوتاه با ساختار حرفهای
- در راستای حمایت از اکران فیلمهای مخاطب خاص و ایجاد فرصت برای مخاطبانی که دسترسی به سالن سینما ندارند، سینمای سیار راهاندازی میشود.
- هرساله نامزدهای سیمرغ بلورین بهترین فیلم و برنده سیمرغ بهترین کارگردان، پروانه ساخت فیلم سینمایی بعدی خود را بدون نیاز به طرح آن در شورای پروانه ساخت دریافت خواهند کرد.
- پرهیز از رانتخواری افراد، گروهها و جمعهای خاص، قطعا سبب ایجاد فرصتهای برابر برای همه نیروهای مستعد خواهد شد.
- صدور فرهنگ انقلاب، اسلام و ایران و تحکیم مودت بین دولتها و ملتهای دوست، حول میراث و علایق مشترک، مستلزم بسط روابط سینمایی و از جمله انجام تولیدات مشترک است.
اولویت تولید مشترک با مناطق زیر است:
- منطقه اکو و حوزه فرهنگی نوروز، جهان اسلام، قاره آسیا، آفریقا، آمریکای لاتین و آمریکای جنوبی، دیگر کشورهای جهان.
- نوع عرضه و نمایش هر فیلم (اکران یا غیراکران) در متن پروانه قید میشود.
- عملکرد سالانه تهیهکنندگان بر اساس شاخصهای فیلم استاندارد پس از برگزاری هر دوره از جشنواره فیلم فجر، ارزشیابی شده و به اعتبار آثار تولیدی به چهار گروه تقسیم خواهند شد.
مدیریت سوررئالیستی
رهاکردن رئالیسم در مدیریت و رفتن سراغ راهحلهای فانتزی و حتی سوررئالیستی معمولا حاصلی جز ناکامی را به همراه نمیآورد. نتیجهاش این میشود که بعد از سهسال و چند ماه قهر مردم با سینما تشدید شده، همچنان با پول نفت فیلمهایی ساخته میشود که فصل مشترکی با مردم ندارند. هنوز خبری از نهضت سالنسازی نیست. سینمای سیاری ایجاد نشد. نهتنها خبری از تولید فیلم در شهرستانها نیست که سینماهای خارج از پایتخت هم در آستانه تعطیلی بهسر میبرند. یافتن مخاطب جهانی و تولیدات مشترک هم بیشتر به شوخی میماند و ظاهرا برای تحقق این آرمان باید منتظر ساختهشدن فیلم «لاله» به کارگردانی اسدالله نیکنژاد بمانیم.
ایستادن در مقام منتقد و زیر سؤال بردن همهچیز، در نهایت به اینجا منجر شده، حالا همه زبان به انتقاد از سیاستهای سینمایی منتقد دیروز و رئیس سازمان سینمایی امروز گشودهاند. آن هم در شرایطی که جای معاونت سینمایی، سازمان سینمایی کشور را داریم و تشکیلات مدیریتی سینما فربهتر شده است. حاصل مشارکت فکری با نخبگان را هم ظاهرا باید در داستان انحلال خانه سینما مشاهده کرد که جای برداشتن ابرو، چشم عروس را کور کرد. بیدقتی در صدور پروانه ساخت باعث شده که ناگهان انبوهی فیلم با موضوع خیانت ساخته شود و بخشهایی از جامعه را دچار نگرانی کند. راه دفاع از این فیلمها (که برخی از آنها به شدت غیرقابل دفاعاند) هم اشاره به اینکه قرآنکریم هم در روایت ماجرای حضرت یوسف به خیانت پرداخته یا اتللوهای شکسپیر هم درباره خیانت است. سطح و میزان مشارکت با نخبگان هم که در فهرست برنامههای شمقدری وجود داشت در داستان انحلال خانه سینما، کاملا مشخص شد. سامان بخشیدن به اصناف و بازگرداندن آرامش به خانواده سینما که بهگفته شمقدری خانه سینماییها اجازه نمیدادند رنگ وحدت و آرامش بگیرند هم بحمدالله با وجود اتحادیه تهیهکنندگان، کمیته اصناف و ساماندهی و... مشهود است. نهادهایی بهظاهر صنفی که توسط دولت ایجاد شدند و نهتنها چتر واحدی برای همه سینما نشدند که خود به اختلافات بیشتر دامن زدند.
داستان انحلال جامعه انصاف سینمایی کشور هم که نیاز به گفتن ندارد. عضو همیشه منتقد هیأت اسلامی هنرمندان، پس از گذشت بیش از سه سال حضور در رأس مدیریت سینما، چه دستاوردهایی را به ارمغان آورده است؟ ایرادهایی که شمقدری در همه ادوار به مدیران سینمایی سابق میگرفت تا چه اندازه برطرف شده است؟ مخاطبانی که دیروز از سینما قهر کرده بودند الان چه نسبتی با این رسانه برقرار میکنند؟ وعده ساخت 500سالن سینما به کنار، در این سالها چند سالن توسط مدیریت سینما ساخته شد؟ تغییرات مداوم در سیاستگذاریها و ایده تغییر ریلگذاری سینما چقدر به کارمان آمد؟ الان که جای معاونت سینمایی، سازمان سینمایی داریم چقدر اوضاع بهتر شده و اصلا این تغییر چه دستاوردی جز ارتقای جواد شمقدری از معاونت به ریاست سازمان داشته است؟ این وضعیت آشفته اکران و دخالتهای نهادهای دیگر حاصل مدیریت چه کسی است؟ اگر شمقدری هنوز نه در جایگاه مدیر، که در حاشیه نشسته بود چقدر از وضعیت فعلی انتقاد میکرد و زمین و زمان را زیرسؤال میبرد؟ وضعیتی که در آن فیلمها نمیفروشند، امنیت اکران و تولید از میان رفته است.
اهالی سینما به جزیرههایی منفرد تبدیل شدهاند و هیچکس دیگری را قبول ندارد. فعالیت اصناف مختل شده و دولت متولی کار صنفی شده است. هر روز هم حاشیه تازهای به وجود میآید و کلا اوضاع به قدری آشفته شده که هیچکس این روزها دلش نمیخواهد جای جواد شمقدری باشد.