چند روز پیش زنی سراسیمه نزد مأموران پلیس قزوین رفت و خبر از ناپدید شدن دختربچه 3سالهاش داد. او گفت: دخترم داخل کوچه و مقابل در خانه مشغول بازی بود که هر چه صدایش زدم، جوابی نداد. با نگرانی به کوچه رفتم اما هر چه گشتم از او خبری نبود. حتی به خانه همسایه و آشنایان هم سر زدم اما کسی از دخترم خبری نداشت و او ناپدید شده بود.
برای همین تصمیم گرفتم ماجرا را به پلیس اطلاع دهم.با اظهارات این زن، تحقیقات مأموران برای یافتن دختربچه 3ساله شروع شد. بررسیهای اولیه از این حکایت داشت که این دختر احتمالا ربوده شده است؛ چرا که تعدادی از اهالی محل، همزمان با ناپدید شدن او، دختر جوانی را دیده بودند که همراه دختربچه 3ساله در حال دور شدن از محل بود.
با این اطلاعات، تیمی از کارآگاهان وارد عمل شدند و بررسیهای تخصصی برای یافتن ردی از دختربچه ربوده شده آغاز شد. مأموران در نخستین بررسیها به تحقیق از خانواده دختربچه پرداختند و از آنها پرسیدند که آیا با کسی اختلاف دارند یا نه؟
در این میان مشخص شد که پسر جوان خانواده به نام ناصر از مدتی قبل با دختر مورد علاقهاش بهشدت دچار اختلاف شده است. ناصر در تحقیقات گفت: چندماه پیش در خیابان با دختر 23سالهای به نامرؤیا آشنا شدم.
ما ابتدا بهصورت تلفنی باهم در ارتباط بودیم و پس از آن چندبار همدیگر را ملاقات کردیم. قرار بود من ورؤیا با هم ازدواج کنیم اما بهخاطر اختلافاتی که بین ما شکل گرفت، تصمیم گرفتم به این رابطه خاتمه دهم. از آن به بعد بود که او مدام با من تماس میگرفت و تهدیدم میکرد.رؤیا تنها کسی است که با من و خانوادهام اختلاف دارد و به غیراز او ما به کسی مشکوک نیستیم.
اظهارات پسر جوان و همچنین شاهدان حادثه که دختربچه 3ساله را همراه یک دختر جوان دیده بودند، ظن پلیس را برانگیخت، آنها که حدس میزدند دختر جوان در ماجرای آدم ربایی نقش داشته باشد، راهی خانه او شدند. آنها متوجه شدند که همزمان با ناپدیدشدن دختربچه 3ساله، رؤیا نیز به محل زندگیاش مراجعه نکرده است و در بازرسی آنجا هیچ سرنخی بهدست نیامد.
کارآگاهان در این مرحله از تحقیقات با دادن آموزشهای لازم از ناصر خواستند که با دختر مورد علاقهاش تماس بگیرد و از او درباره خواهر گمشدهاش بپرسد. سرانجام ارتباط تلفنی برقرار شد ورؤیا که فریب نقشه پلیس را خورده بود به ربودن خواهر کوچک ناصر اعتراف کرد و گفت که او را همراه خودش به مشهد برده است و تا پول درخواستیاش را دریافت نکند، گروگانش را رها نخواهد کرد.
مأموران پلیس که از ربودهشدن دختربچه 3ساله توسطرؤیا مطمئن شده بودند در بررسیهای تخصصی محل اختفای او را در یکی از هتلهای مشهد شناسایی کردند.
تیم تحقیق با دریافت نیابت قضایی راهی مشهد شد و با شناسایی هتل مورد نظر، آنجا را زیرنظر گرفت. وقتی مشخص شد کهرؤیا و گروگان خردسال او در یکی از اتاقهای هتل سکونت دارند، عملیات ضربتی آغاز شد و پیش از اینکه دختر جوان بتواند عکس العملی نشان دهد، مأموران او را دستگیر و گروگان وی را آزاد کردند.
متهم و گروگان به قزوین منتقل شدند و دختربچه 3ساله بعد از گذشت 24ساعت در اختیار خانوادهاش قرار گرفت. متهم نیز با انتقال به اداره آگاهی تحت بازجویی قرار گرفت و به آدم ربایی اعتراف کرد. او گفت: ناصر(برادر دختربچه ربوده شده) به من قول ازدواج داده بود اما مدتی بعد از آشنایی مان زیر قولش زد و دیگر به تماسهایم جواب نداد. او حتی حاضر نبود چند میلیون تومان پولی را که بهعنوان قرض به وی داده بودم پس بدهد و برای همین ماجرا را با خانوادهاش در میان گذاشتم اما آنها هم گفتند که پولی ندارند به من بدهند.
من که عصبانی شده بودم، تصمیم گرفتم انتقام بگیرم و به همین دلیل نقشه آدم ربایی طرح کردم. روز حادثه خانه آنها را زیرنظر گرفتم و دختر کوچکشان را دیدم که مقابل در حیاط سرگرم بازی بود. به او نزدیک شدم و به بهانهای وی را فریب دادم و با خودم بردم. بعد از آن هم راهی مشهد شدم تا با گروگان گرفتن دختربچه، پولم را پس بگیرم اما پلیس مرا دستگیر کرد.سردار جعفری نسب، رئیس پلیس استان قزوین با بیان این خبر گفت: با تلاش مأموران پلیس آگاهی استان این پرونده در کمتر از 24ساعت به نتیجه رسید و آدمربا با قرار بازداشت موقت روانه زندان شد.