فروردینماه سالجاری دختر نوجوانی نزد پلیس رفت و خبر از نقشه شوم سه آدم ربا داد. وی در توضیح ماجرا به مأموران گفت: ساعتی قبل از مدرسه تعطیل شدم و به سمت خانهام میرفتم که ناگهان یکی از بچه محل هایمان به نام محسن مقابلم توقف کرد. او سوار ماشین پرایدش بود و با تهدید از من خواست تا سوار خودروی وی شوم. وی ادامه داد:
ابتدا توجهی نکردم و به راه خود ادامه دادم اما او تهدید کرد که اگر سوار ماشین نشوم با دروغ پردازی آبروی مرا در محل میبرد. من هم از ترس آبروریزی مجبور شدم سوار ماشین وی شوم. تصور کردم که او قصد صحبت دارد اما وقتی به سمت یکی از خیابانهای جنوب تهران حرکت کرد و در بین راه دو نفر از دوستانش نیز سوار ماشین شدند تازه متوجه شدم که چه نقشه شومی در سر دارد.
به او التماس کردم که دست از سرم بردارد و اجازه دهد تا از ماشین پیاده شوم اما محسن و دوستانش با تهدید مرا به یک گاراژ بردند. با دیدن آنجا بهشدت ترسیدم. به محسن پیشنهاد پول و طلاهایم را دادم اما او و دوستانش بدون توجه به التماس هایم، به من تجاوز کردند و بعد از آن در کنار خیابان رهایم کردند. او مرا تهدید کرد که اگر موضوع را به پلیس اطلاع دهم آبرویم را در محل میبرد با وجود این من تصمیم گرفتم به طرح شکایت بپردازم به همینخاطر به سرعت خود را نزد پلیس رساندم.
بعد از اعلام این شکایت، تیمی از مأموران اداره آگاهی پایتخت با دستور قاضی بخشوده دادیار دادسرای جنایی رسیدگی به این پرونده را آغاز کردند و با راهنمایی شاکی موفق شدند محسن طراح نقشه شوم را دستگیر کنند.این پسر جوان در بازجوییهای نخست خود را بیگناه دانست اما وقتی شواهد را علیه خود دید لب به اعتراف گشود و به طراحی نقشه شوم اعتراف کرد. وی درخصوص انگیزهاش به مأموران گفت:چند وقت پیش با یکی از دخترهای محله مان به نام سمانه آشنا شدم.
به او علاقه داشتم و همه فکرم این بود که بهزودی به خواستگاریاش بروم. وی ادامه داد:مدتی قبل مهدیه (شاکی پرونده) که دوست سمانه بود با من تماس گرفت و به بهانه اینکه قصد صحبت درباره سمانه را دارد با من قرار ملاقات گذاشت. من هم به دیدن او رفتم و از آن روز به بعد مهدیه مرتب برایم پیامکهای عاشقانه میفرستاد. نمیدانستم باید چه کار کنم، سعی میکردم جواب پیامهایش را ندهم اما او مرتب با من تماس میگرفت و به من ابراز علاقه میکرد.
تا اینکه پیامک هایش باعث شد که دختر مورد علاقه ام به من جواب رد بدهد. وقتی از او شنیدم که نمی خواهد با من ازدواج کند به مقابل مدرسهاش رفتم اما او با داد و فریاد تهدید کرد که اگر باز هم مزاحمش شوم پلیس را خبر میکند. این اتفاقها باعث شد که از مهدیه کینه به دل بگیرم. او باعث شد که دختر مورد علاقهام به من جواب منفی بدهد و از من منتفر شود برای همین فکر انتقام به سرم زد و دو نفر از بچهمحلهایم را برای اجرای نقشه شوم اجیر کردم. وی افزود:روز حادثه به مقابل مدرسه مهدیه رفتم اوبدون هیچ تهدید سوار ماشینم شد و من هم با همدستی دو نفر از دوستانم او را به گاراژ بردیم و سناریوی از پیش طراحی شده را اجرا کردیم.
بعد از اعترافات این جوان کینه جو و اطلاعاتی که وی در اختیار مأموران قرار داد دو همدست وی دستگیر شدند. به گزارش همشهری هر سه متهم این پرونده با قرار قانونی جهت انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار مأموران آگاهی پایتخت قرار گرفتند.