اقتصاد ما اکنون در شرایط ویژه و بحران قرار دارد و نیازمند جسارت و تحول زیاد است و تنها ژنرال‌ها میتوانند اقتصاد را از این وضع نجات دهند.

به گزارش همشهری آنلاین، دکتر یحیی آل اسحاق نامزد انصراف داده یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری، در یادداشتی که با عنوان "لزوم احیای «صورت مسئله» پاک شده" در پایگاه رسمی حزب موتلفه اسلامی منتشر شده است به موضوع سازمان برنامه و دلیل تعارض سازمان برنامه و دولت محمود احمدی‌نژاد پرداخته و در نهایت نتیجه‌گیری کرده که تنها ژنرال‌ها میتوانند اقتصاد را از این وضع نجات دهند. متن کامل این یادداشت در ادامه آمده است:

ما در نحوه اداره امور اجرایی کشور دو نوع رویکرد داریم یک نوع «فرماندهی» و یک نوع «مدیریتی». فرق این دو در این است که فرماندهی بیشتر در حوزه نظامی است و مشخصه آن دستوری بودن است، زیرمجموعه در این ساختار باید اطاعت کند و اگر اشکالی باشد بعد از اجرا مشکلات خود را نشان می‌دهد ولی همه باید گوش به فرمان فرمانده باشند. اما نوع دیگر اداره امور بر اساس نظام «مدیریتی» است. در این نظام بر اساس یک ساختار سلسله مراتبی برای هر یک از افراد وظایفی و اختیاراتی تعریف می‌شود و مقام بالاسری که معمولاً مدیرعامل است بر اساس نظر اکثریت تصمیم‌گیری می‌کند و اعتراض و چرا هم وجود دارد.

آنچه مربوط به اقتصاد است از جنس مدیریتی است نه فرماندهی چراکه تخصص لازم دارد و تصمیم‌گیری در زمان است. جنس اقتصاد با جنس نظامی و جنس سیاسی فرق دارد. سیاست حوزه قدرت است اما اقتصاد حوزه سود و زیان، منافع و مواردی از این دست و باید و نبایدهای حوزه اقتصادی و سیاسی با هم متفاوت است. یکی از مشکلات حوزه اقتصادی ما این است که سیاست‌زده است و از ابتدای انقلاب تاکنون مسائل سیاسی سیطره خود را در حوزه اقتصاد مسلط کرده است.

یک مدیر اقتصادی باید با جریان‌های سیاسی آشنا باشد اما در اداره امور نباید سیاسی باشد. فرض کنید شرکتی با 10 هزار نفر کارگر یک مدیر سیاسی داشته باشد این مدیر با شاخص‌های سیاسی می‌گوید 10 هزار کارگر با خانواده‌هایشان می‌شوند 50 هزار رأی پس چه کنم که این رأی‌ها متعلق به حزب من شود ولی یک مدیر اقتصادی به خود می‌گوید که چه کنم که محصول و بهره‌وری را بیشتر کنم یا چه کنم تا قیمت تمام شده کاهش یابد.

مثلاً مقام مسئول وقتی در تخصیص منابع کشور دید سیاسی داشته باشد می‌گوید با این میزان سرمایه‌گذاری می‌خواهم در این منطقه کارخانه فولاد ایجاد کنم و حرفش این است که می‌خواهد عدالت جغرافیایی و توسعه‌ای را رعایت کند اما یک مدیر اقتصادی می‌گوید یک واحد اقتصادی تولیدکننده فولاد با ظرفیت کمتر از یک میلیون تن اقتصادی نیست؛ لذا اگر یک مدیر اقتصادی بخواهد صنعت فولاد راه‌اندازی کند همه جوانب اقتصادی را در نظر می‌گیرد. در حالی که مدیر سیاسی برای حداکثر کردن منافع سیاسی خود، یک واحد یک میلیون تنی را به چهار واحد 250 هزار تنی تبدیل می‌کند تا توجیه سیاسی داشته باشد.

اینک تصمیم‌گیری‌های اقتصادی در کشور ما متأثر از نبود یک سازمان برنامه‌ریز است. البته اعتقاد به تفکر برنامه‌ریزی مهم‌تر از سازمانی است که وظیفه دارد برنامه‌ریزی کند. در این صورت اگر برنامه‌ای هم تدوین شود، دولت به آن پایبندی نشان می‌دهد اما اگر سازمان برنامه هم باشد و برنامه‌ای هم تدوین شود اما اعتقاد به آن برنامه وجود نداشته باشد، هم برنامه پایمال می‌شود و هم سازمان برنامه به عنوان یک نهاد مزاحم تلقی می‌شود.

دلیل تعارض سازمان برنامه و دولت آقای احمدی‌نژاد هم همین بود. رویکردی که در تفکر دولت فعلی و دولت قبل وجود دارد، با تفکر موجود در سازمان مدیریت متفاوت بود و رویکرد مجموعه تیم اقتصادی دولت مبتنی بر آموزه‌های علم اقتصاد نبود. مثلاً در حالی که آموزه علم اقتصاد می‌گوید بین افزایش میزان نقدینگی و تورم رابطه مستقیم وجود دارد، مدیران دولت فعلی این رابطه را قبول نداشتند. با این وجود سوال من این است که آیا راه حل این تعارض پاک کردن صورت مسئله بود؟ شما اگر راه حل را قبول ندارید چرا ظرف را می‌شکنید؟ باید مدل را عوض می‌کردید نه اینکه صورت مسئله پاک شود. مگر می‌شود برای اداره یک کشور بدون مدیر برنامه‌ریز حرکت کرد؟

به هرحال در دولت آقای احمدی‌نژاد در یک حرکت تند سازمان برنامه از میان برداشته شد. رییس‌جمهور منتخب باید سازمان برنامه را احیا کند، البته سازمان برنامه‌ای که مدل آن را قبول داشته باشد. مدل کنونی این است که دولت فعلی مبنای اقتصاد را بر اساس تئوری اقتصادی توزیعی قرار داده یعنی هر چه درآمد دارد را به صورت عادلانه تقسیم و توزیع مجدد کند. این مدل با دوران سازندگی متفاوت است. در آن زمان دولت دنبال سازندگی و سرمایه‌گذاری بود. البته هر کدام از اینها با وجود اینکه درست هستند اما به تنهایی ناقص‌اند.

باید دید دولت جدید که بر سر کار می‌آید چه مدلی را در دولت خود ایجاد می‌کند. آنها معتقد بودند در سازمان برنامه آرمان و در اقتصاد اخلاق وجود ندارد. اما آیا این موضوع به این معنی بود که اصلاً سازمان مدیریت وجود نداشته باشد؟ آیا اکنون اقتصاد اسلامی - ایرانی برای سازماندهی خود به سازمانی برای مدیریت نیاز ندارد؟ ما در حوزه اقتصاد نیاز به تدبیر داریم. ما نیاز به یک سازمان با تدبیر داشتیم که در حوزه اقتصادی متکی بر علم و تجربه باشد. فقط با داشتن سازمانی که برنامه می‌دهد کار تمام نمی‌شود. قطعاً به تفکر و همچنین به تیمی که برنامه‌ها را اجرایی کند نیاز خواهد بود.

ما نیاز داریم که رییس‌جمهور منتخب بتواند در این شرایط متلاطم برنامه‌هایش را با داشتن یک تیم اجرایی قوی که لازمه کار است، اجرایی کند. در زمان آقای خاتمی به کسی پیشنهاد دادند که وزیر بازرگانی شود آن فرد سؤال کرد که رییس بانک مرکزی، وزیر اقتصاد و وزیر صنعت و نفت شما کیستند؟ زیرا وزارت بازرگانی بدون وزارت اقتصاد قوی و بانک مرکزی قوی نمی‌تواند فعالیت مثبت داشته باشد. وقتی می‌توان کار را در وزارت بازرگانی پیش برد که این مجموعه با هم در تعامل باشند.

رییس جمهور دیگری هم از همان فرد دوباره خواست که وزیر بازرگانی شود آن فرد هم دوباره سؤال کرد که وزیر اقتصاد و رییس بانک مرکزی چه کسی است و رییس‌جمهور از او پرسید «این چه حرفی است که شما می‌زنید، برای شما چه فرقی می‌کند که چه کسی باشد؟ ما دستورات را می‎دهیم و بقیه باید اجرا کنند». در حقیقت این رییس‌جمهور محترم دنبال سرباز و گروهبان بود و نمی‌خواست ژنرال داشته باشد. نتیجه آن وضع همان شد که همه می‌دانیم. به هر حال اقتصاد ما اکنون در شرایط ویژه و بحران قرار دارد و نیازمند جسارت و تحول زیاد است و تنها ژنرال‌ها می‌توانند اقتصاد را از این وضع نجات دهند.

کد خبر 220165
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سیاست داخلی

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز