1 - امروز و فردا :سخن گفتن از آینده و هویتهایی که در سرزمین فردا بار میافکنند، بسیار آسان است اگر گذشته را به سان خاطرهای ازلی در نظر آوریم و افتخارات و کامیابیهای دیروز را بهانهای بدانیم که در چهارراه آینده توقف کنیم.
اما سخن گفتن از آینده بسیار دشوار نیز هست، اگر آن را چنان شبکهای در نظر آوریم که هر بخش از آن بخشی از هویت چند لایه ما را میسازد . در این جهان شبکهای، «گذشته» را دیگر پشت سر گذاشتهایم، اما از آن نگذشتهایم و آن را پشت سر نینداختهایم.
اندیشیدن به آینده با دستمایه معرفتهایی است که از گذشته به دست آوردهایم. پس گذشته هست، اما خیره شدن در تابناکی آن نباید چشم ما را بر چند گونگی و حیرتافزاییِ «فردا» ببندد.درست که آینده در گذشته و حال پنهان است، اما گذشته فقط یکی از راهکارهاست.
به جز توجه به آنچه در گذشته داشتهایم، رسیدن به مرزهای آفتابی آینده در گرو آن است که «هدف» را بشناسیم و آن را با «آرزو» یکسان نپنداریم. آرزوپروری به «خاماندیشی» و آن گاه به «محالاندیشی» راه میبرد.
در اینجا «هدف» یعنی آنچه به «ما» مربوط است؛ پس نباید به داشتههای «دیگران» طمع کرد. آینده ما، آیندهای است که ما آن را بسازیم؛ آیندهای که در بردارنده هویت وجودی «من ایرانی» و «من مسلمان» است.گام زدن در مسیر آینده و اندیشیدن به آن، هر قدر دشوار و خطرانگیز باشد، اما هم ضروری است و هم جذاب. ضروری است؛ زیرا شرایط آینده، هویت ما را به درنگ و چالش میطلبد و در بنیادهای پیشین بازنگری را روا میدارد.
اما جذاب است؛ چون بشر، به اقتضای فطرت، خود را با احساسات و چالشها در گیر میخواهد. و چنین است که آینده روشن، نصیب کسانی است که این ضرورت را، آن چنان که هست و به موقع، دریابند و نیز با جاذبه آن با آگاهی همراه شوند. گویا این رسم تغییرناپذیر تاریخ است که کسانی را که در کورانهای تغییر حضور ندارند به فراموشی بسپارد.
آینده رازی است پیچیده به اماها و اگرها. ما، در خوشبینانهترین حالت، آینده را نمیدانیم. آن چه میدانیم فقط نیازها و شرایط نوشونده ما در آینده است. این ویژگی و راز آلودگی آینده همچنان برجا خواهد بود اگر فقط تماشاچی آن باشیم، اگر جهانهای بیشمار آن را به جهان کوچک تجربه شده خود فرو بکاهیم، اگر«دیگران» را همچنان «دیگران» بدانیم و بر هویتهای رسمی پای بیفشاریم.
ما به این جهان ابهامآلود و شتابنده پرتاب میشویم و ناگهان در حجمی قرار میگیریم که زمان در آن سیر دیگری دارد. در این «سیر»، سلوک روندگانی به ثمر خواهد نشست که با شالودههای گونه گون جهان نو بیگانه نباشند.
آینده میآید، با همان شتابی که گذشته گذشت و ما، هویت «خود» را در هجوم هویتهای ناشناسی که فردا میآیند از دست خواهیم داد، اگر از پیش به آن نیندیشیده باشیم. اندیشیدن به آینده، فرا رفتن از مرزهای ثابت اکنون است و قرار گرفتن در «جهانی» که پیوسته در حال «شدن» است.
ما، در آینده، جهانی میشویم و منابع هویت ساز خود را دگرگون مییابیم. اما ما با تمام هویت و آگاهی پیشین خود به سرزمین آینده پا میگذاریم. بنگریم که از پیش چه ساختهایم برای فردا؛ برای هویتهایی که فردا میآیند.
2 - هویت: تاریخ گذشته ایران و نیز اوضاع و احوال کنونی حاکم بر جهان، درسآموز سیاستگذاریهای بسیار برای ما در باب آینده و «هویت ما» خواهد بود. پیش از هر چیز ـ اگر از ظاهر کلیشهای واژهها عبور کنیم ـ اعتماد به نفس فرهنگی برخاسته از غنای هویتی و تمدنی ایران، شرط لازم برای تنظیم رابطهای سالم بین هویت ملی و جهانی شدن در آینده ایران است.
برای رسیدن به مرزهای این اعتماد به نفس، نگرش گزینشی درست به پدیده جهانی شدن( فارغ از ابهام معنایی که در این مفهوم نهفته است) به منزله شرط لازم است. برخوردهای افراطی و تفریطی با پدیده جهانی شدن، تأمینکننده آیندهای روشن برای ایران و هویت ایرانی نیست.
نکته دیگر این است که تصلّب در هویت و عدم تطبیق عناصر پایدار هویتی با شرایط جهانی شده و یکدست شده فعلی، جوابی برای «آینده هویت ما» در شرایط متغیر ندارد. هویت ملّی موجودی زنده است.
درجه حیات و پویایی این موجود زنده، بستگی تام و تمام دارد به پالایش شرایط زیستی، گزینش عناصر قابل جذب و قابل دفع و تنظیم مناسب رابطه ساختار با وضعیت پیش آمده . سیاست گذاری برای این نگرش انداموار به این معناست که باید هویت ایرانی را، با تأکید بر ترکیب تداوم و تغییر، باز تولید کرد.