خطای بزرگی است که درونه این گفتمان را محدود به مفاهیمی چون حقوق، اجتماع و اقتصاد بدانیم و چنان بپنداریم که اوج نظریه فمینیستی، درخواست وضعیتهایی برابر برای زنان و مردان در این عرصههای سه گانه است.
ردّ و انکار فمینیسم و جلوههای آن، آن گاه که مسبوق به سابقهای در آگاهی منکران نباشد، سادهترین و بیدردسرترین راه پاسخگویی به آن است، و البته گرهی از کار فروبسته نمیگشاید.
چنین ردّ و انکارهایی آن گاه که با صداقت آمیخته نباشد و در عرصهای وهمی و غرض آلود صورت بندد، تاثیری به مراتب ویرانگرتر خواهد داشت، گذشته از این که نشان از بدسلیقگی و کوتاه بینی نیز خواهد بود.اما پذیرش ناآگاهانه نیز به همان اندازه، بلکه بیشتر، تاسفبار است.
چنین پذیرشی گاه در جلوه مُد و ادا و اصولهای جهان سومی رخ مینماید و گاه نیز - اگرچه با گونهای آگاهی نصفه نیمه همراه است - اما ره به جایی نمیبرد؛ چرا که اقتضائات بومی در آن نادیده گرفته میشود.
تلاش برای پاسخ گویی به پرسشهای فمینیسم، فضایی را ایجاد خواهد کرد که اصالت و توانمندی و روزآمدی اندیشه اسلامی و فقه شیعی در آن بیتردید ظهور خواهد کرد. پدید آمدن چنین فضایی از پاسخ گویی، بیتردید، بازنگری عالمانه، دیندارانه و روشنفکرانه در میراث ارجمند سنّت را در پی دارد. هماینک در حوزههای علوم دینی شیعی بارقههایی شگرف و امید آفرین برای گام زدن در این راه نرفته به چشم میخورد.
توجه به فمینیسم از سوی حوزههای خودی هرگز و هیچگاه به معنای همداستانی با آن و تایید مطلق آن نیست، بلکه نشانگر این ایده است که نقد و ابطال هر آنچه به عنوان فرآوردهای فرهنگی مطرح باشد، تنها با شناخت آن فرادست میآید و شناخت نیز آن گاه جلوه میکند که «خود» را از میانه برداریم و در جستجوی «حقیقت» باشیم.
بی رعایت این آداب، چنان که برخی تجربهها نشان میدهد، در موضوعات روزآمد، گفتمانهایی بر کرسی خواهد نشست که فقط قالب آنها اسلامی و دینی است، اما دورنمایه آنها هر لحظه در معرض اتهام ناکارآمدی و واپسگرایی است.