در این قسمت هم میتوانید همراه دکتر و همراهانش، یک معمای پلیسی حل کنید و مثل او از این کار لذت ببرید.
* * *
دکتر در ماشینش، منتظر دوستش «فِرِد فِرود اِستاپ» بود تا ساعت کاریاش در ادارهی بیمه تمام شود و برای صرف ناهار به او ملحق شود. آنها قرار بود به رستورانی قدیمی بروند که پیشخدمتها، فهرست غذاها را داخل ماشین تحویل میدادند.
دکتر، همینطور که داشبورد فولکسش را گردگیری میکرد، خانم و آقایی را دید که قبل از فِرِد، از ادارهی بیمه بیرون آمدند. مرد کلاه بِیسبال و پیراهن ورزشی داشت و زن هم گرمکن ورزشی تنش بود. آنها سوار ماشینی شدند و مرد با دست چپ، شروع به رانندگی کرد.
همینطور که فرد داشت سوار ماشین میشد، دکتر با اشاره به زوج جوان پرسید: «باید مورد جالبی باشن؛ نه؟»
فرد گفت: «اونها موکلین من هستن. ادعا میکنن که جمعهشب هفتهی گذشته، اون خانم با ماشینش به اون آقا زده و دستش رو شکسته. مرد داشته از سر کار به خونهاش برمیگشته که تصادف میکنن. خانم میگه یادش میآد که اون آقا با دوچرخهاش، از کنار ماشینش رد شده؛ اما فکر نمیکرده بهش بزنه. آقا هم ادعا کرده که دست راستش رو برای اون تکون داده تا رد بشه، اما خانم، بیشتر گاز داده و قبل از اینکه طرف عقب بکشه، با سرعت از نزدیکش رد شده و زده دستش رو ناکار کرده. مرد، شمارهی ماشین رو برداشته و بعد از اینکه به خونه رسیده، به پلیس خبر داده و بعد هم رفته بیمارستان.»
دکتر پرسید: «انگار که موضوع یهجورهایی غیرعادی بهنظر میآد، نه؟»
فرد گفت: «خانم میگه که با سرعت رانندگی میکرده و طرف دروغ نمیگه. اون اصلاً ندیده که یارو براش دست تکون داده باشه. میگه که فقط دستش رو روی بوق گذاشته و از کنارش رد شده.»
دکتر پرسید: «شاهدی هم هست؟»
فرد گفت: «نه، شاهدی نیست. مشکل اینجاست که اصلاً جای ضربهای هم روی ماشین نیست و پلیس هم اون رو متهم نکرده. اما مرد، ادعای خسارت کرده.»
دکتر گفت: «فکر کنم که اون آقا میخواد سر ادارهی بیمه، کلاه بذاره!»
* چرا دکتر فکر کرد این ماجرا، یک کلاهبرداری از ادارهی بیمه است؟
پاسخ:
مرد ادعا کرده بود که خانم با ماشینش، با سرعت از کنار دوچرخهاش رد شده و دستش را شکسته است. از آنجایی که در خیابان، از سمت راست رانندگی میکنیم و مرد در جهت مخالف زن، دوچرخهسواری میکرده، پس باید ضربه به دست چپ مرد خورده باشد؛ در حالی که دست راستش شکسته بود و با دست چپ، رانندگی میکرد.