دوشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۸۶ - ۱۷:۲۹
۰ نفر

گروه حوادث: زن خیانتکار و همسایه جوان روبه‌رویی در میهمانی شبانه خود جنایتی مخوف را رقم زدند، که پایان آن جسد سوخته مردی جوان در میان شمشادها بود.

در نخستین ساعات صبح 24 خرداد، وقتی قاضی شهریاری-  بازپرس ویژه قتل- در صحنه کشف جسد در حال سوختنی در لابلای شمشادهای10 متری دوم افسریه حاضر شد، تحقیقات برای گشودن راز یک معمای جنایی هولناک کلید خورد.

بازپرس جنایی در نخستین مرحله برای یافتن علت مرگ از متخصصان پزشکی قانونی کمک خواست: (جراحات شدید چاقو بر روی گردن، سینه و پای مقتول دیده می شود ولی وی ظاهرا در اثر خفگی جان باخته است و جسدش بعد از مرگ به محل کشف آن منتقل شده است ) این خلاصه نتیجه‌ای بود که پزشکی قانونی ساعاتی بعد اعلام کرد.

اکنون بازپرس جنایی باید تحقیقات خود را بر یافتن هویت مقتول متمرکز می‌کرد چرا که این نخستین گام برای گشودن راز ماجرا بود.

در حالی که با دستور قضایی، بررسی‌های کارآگاهان اداره دهم آگاهی- ویژه قتل – برای هویت‌یابی مقتول ادامه داشت، بازپرس جنایی در بررسی شکایت‌های افراد ناپدیدشده دریافت، ناپدید شدن جوانی به نام کاظم که محل زندگی وی در مسعودیه فاصله چندان زیادی با محل کشف جسد نداشت، به پلیس گزارش شده است.

بنابراین از خانواده وی خواسته شد تا جسد را شناسایی کنند، ساعاتی بعد همسر و خانواده مرد ناپدید شده سراسیمه به پزشکی قانونی رفته و با ناباوری جسد  را شناسایی کردند.

با هویت‌یابی مقتول، بازپرس جنایی به سرعت بازجویی ها از خانواده مقتول را آغاز کرد، اما در حالی که تمام بازجویی‌ها نشان می‌داد کاظم هیچگونه مشکل و یا اختلافی که بتواند انگیزه‌ای برای این جنایت باشد با کسی نداشته است، همسرش به بدگویی از شوهرش پرداخت.

در حالی که نوع جنایت حاکی از جنایتی انتقام‌جویانه از سوی فردی آشنا بود، بدگویی‌های زن جوان تنها چند ساعت پس از کشف جسد احتمال اینکه وی راز جنایت را در سینه داشته باشد قوت بخشید، بنابراین بازپرس شهریاری دستور بازداشت و انجام بازجویی‌های فنی و روانشناسانه از زن را صادر کرد، اما زن جوان منکر هر گونه اطلاعی از جنایت بود.

"من هیچی نمی‌دانم، او آن شب ساعت یک نیمه شب از خانه خارج شد و دیگر بازنگشت و از آن به بعد دیگه ازش خبری نداشتم" این ادعای زن جوان بود که دایم هم آن را تکرار می‌کرد،

اما رفتارهای آشفته او و اطلاعاتی که بازپرس درباره وی به دست آ‌ورده بود او را مطمئن می کرد ادامه مسیر بازجویی ها او را به سرنخ‌های مناسبی خواهد رساند، بنابراین بازجویی‌ها تا وقتی ادامه یافت که سرانجام زن جوان که مادر یک کودک 3 ساله بود به ارتکاب جنایت با همدستی جوان همسایه به نام ابراهیم اعتراف کرد و آنوقت بود که او با گریه راز این جنایت را فاش کرد: «9سال قبل با همسرم ازدواج کردم ، اما بعد از گذشت چند ماه دیگر رابطه خوبی با هم نداشتیم، یک سال قبل با ابراهیم که همسایه روبه‌روی‌مان بود آشنا شدم، او از پشت پنجره خانه‌اشان مرا دیده بود و چون فکر می‌کرد که مجردم به من پیشنهاد دوستی داد.

در حالی که دل خوشی از  زندگیم نداشتم، پیشنهاد دوستی‌اش را قبول کردم، مدتی که گذشت رابطه‌مان زیادتر شد، او شب‌ها وقتی شوهرم در خواب بود پنهانی به خانه‌مان می‌آمد.

شب حادثه ابراهیم باز هم به خانه‌مان آمده بود، فکر می کردیم شوهرم به خواب رفته است بنابراین قلیانی روشن کردیم و در حال کشیدن بودیم که ناگهان کاظم را بالای سرمان دیدیم.

او شروع به داد و فریاد کرد، ابراهیم می‌خواست او را ساکت کند اما نتوانست، بنابراین با گوشکوب و چاقو به جانش افتاد. من هم با گوشکوب به سرش کوبیدم. وقتی که او زخمی بر روی زمین  افتاده بود ابراهیم از شدت ترس او را خفه کرد، من گریه می‌کردم و نمی‌دانستم چه کار داریم می‌کنیم، دست و پایش را بستیم، ابراهیم  او از خانه بیرون برد و به آتش کشید».

حالا زن اعتراف کرده بود و معما حل شده بود.

کد خبر 24572

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز