1) با این همه در بخش انتخاب موضوع و قصه، مجموعهسازی در دایرهای نه چندان وسیع محدود شده است و کمتر اتفاق ویژهای در این عرصه به چشم میخورد.
مجموعهسازی درباره مسایل اجتماعی، حوزهای است که کمتر به آن توجه میشود. به نظر میرسد قالبهای مجموعهسازی در تلویزیون، طوری طراحی شده که کار در این بخش را دشوار میکند. در این سالها مجموعههایی مثل «هزاران چشم»، «دوران سرکشی» و «بچههای خیابان» تنها نمونههای قابل توجه در این عرصه بودهاند و با پخش «راه بیپایان» یک نمونه متفاوت و قابل توجه به این فهرست مختصر، اضافه شده است.
2) «راه بیپایان» نشان دهنده تلاش گروه سازنده مخصوصاً همایون اسعدیان برای تولید یک مجموعه شستهورفته و خوش ساخت است. این انرژی کاملاً به بیننده منتقل میشود که «راه بیپایان» با هدف و برنامهریزی ساخته شده و اگر نقطه ضعف وکاستی دارد، حاصل سهلانگاری و بیدقتی نیست.
این امتیازی است که به راحتی نمیتوان از کنارش گذشت. فقط کافی است این مجموعه را با دیگر مجموعههایی که این روزها روی آنتن است، مقایسه کنید. اسعدیان همانقدر که روی انتخاب موضوع و فیلمنامه حساسیت داشته، سعی کرده فرم بصری مجموعه علاوه بر هماهنگ بودن با تم و قصه، ساختاری منظم و چشمنواز داشته باشد. قاببندیها در سکانسهای مختلف، متأثر از فضای قصه و تم هر صحنه است. در اغلب نماهایی که مینا را در بیرون از خانه میبینیم، قاببندی عدم تعادل در زندگی او را مؤکد میکند.
در یکی از سکانسها، مینا با حالت روحی آشفته از کارگاه بیرون میآید، دوربین او را در کوچههای تاریک دنبال میکند، حرکتهای مداوم دوربین فضای پرتنش صحنه را تقویت میکند و قابهای کج، حس تشویش و اضطراب فضا را کامل میکند. در یکی دیگر از فصلهای مجموعه جایی که اکبر (فرهاد اصلانی) و بهزاد (آتیلا پسیانی) در منطقهای دور از شهر با هم صحبت میکنند.
بهزاد تصمیم میگیرد در مقابل اکبر بایستد، اکبر او را ترک میکند و دوربین بهزاد را در نمای لانگشات نشان میدهد که در محیطی خلوت و دورافتاده، تنها مانده، مستأصل است و نمیداند چهطور با زندگیاش کنار بیاید.
فرم تصویری «راه بیپایان»به خوبی موقعیت شخصیتها را نشان میدهد و با فضای هر سکانس هماهنگ است.
3) فیلمنامه «راه بیپایان» دو قصه را به طور موازی روایت میکند. قصه تلاشهای منصور (هومن سیدی) برای راهاندازی خط تولید پروتز و ماجرای رقابت بهزاد و اکبر. خط مشترک هر دو قصه، غزل (آزاده صمدی) است. منصور به خاطر غزل به خارج رفته و حالا تلاش میکند انتقام گذشته را از او بگیرد. اکبر به دلیل علاقهای که به غزل دارد، با بهزاد وارد جنگ میشود. قصههای فرعی دیگر هم وجود دارد مثل ماجرای مینا که به خوبی با قصه اصلی ارتباط پیدا کردهاند. «راه بیپایان» علاوه بر انسجامی که در روایت دارد، آئینهای از اجتماع اطرافمان است.
اسعدیان که پیش از این، در «بچههای خیابان»نشان داده بود به موضوعهای اجتماعی علاقهمند است، در «راه بیپایان» هم این مسیر را ادامه میدهد. او البته همه اینها را در چارچوب یک مجموعه تلویزیونی مطرح میکند و نباید توقع داشته باشیم به بعضی شخصیتها، اتفاقها و روابط بیشتر از حد نزدیک شود. به عنوان نمونه شخصیتی که محبوبه بیات نقش او را بازی میکند، با کدها و نشانههایی به مخاطب معرفی میشود که هم گویا است وهم با توجه به محدودیتهای تلویزیون قابل قبول به نظر میرسد.
شخصیت اکبر هم چند وجهی و متفاوت از کار درآمده، توجه به تنهاییهای این بدمن جذاب و استفاده از لاکپشت به عنوان همدم او، کمک کرده تا اکبر از تبدیل شدن به یک کاراکتر تکبعدی نجات پیدا کند. موقعیت مینا و مشکلاتی که دارد اشارهای است به وضعیت نسل جوان.
4) بخش قابل توجهی از موفقیت «راه بیپایان» به حضور آتیلا پسیانی، فرهاد اصلانی و هومن سیدی برمیگردد که اجراهایی قابل قبول از نقشهایشان دارند. آتیلا پسیانی مثل همیشه فوقالعاده است و موقعیت متزلزل و ناامیدکننده بهزاد را با نگاههایش به خوبی منعکس میکند. هومن سیدی بازیگر مستعدی است، صدای گرمی هم دارد و اگر دایره انتخابهایش را گستردهتر کند، قطعاً کارنامه بهتری خواهد داشت. فرهاد اصلانی گزینه مناسبی برای بازی در نقشهای منفی است.
او که در «خانهای در تاریکی» نقش یک بدمن خبیث را با مهارت ویژهای بازی کرده بود در «راه بیپایان» بخشی دیگر از تواناییهایش را در قالب یک نقش خاکستری به اثبات میرساند. به جز این بازیگرها، بازیگرهای دیگر هم حضوری قابل دفاع دارند که رشد تواناییهای اسعدیان به عنوان یک کارگردان را نشان میدهد.
5) «راه بیپایان» اگرچه تصویری مستند از جامعه امروز و مناسباتش نیست، اما میتوان آن را نمونهای قابل توجه دانست. شخصیتهای این مجموعه در دل جامعهای زندگی میکنند که مختصات و ویژگیهایش برای همه ما آشنا است.
زد و بندهای مالی، از بین رفتن ارزشهای اخلاقی، مشکلات جوانها و... مواردی هستند که با آنها به نوعی درگیر هستیم. جنس شخصیتپردازی، دیالوگنویسی و فضاسازی «راه بیپایان» در واقعی شدن این مجموعه و در پی آن تأثیرگذاریاش کاملاً مؤثر است.