محصول طلایی و یک سال پرنعمت دیگر، بهترین توصیف برای اخباری است که از ونیز، با در نظر گرفتن نسبت بهتر تواناییها و موفقیتها به کاستیها نسبت به هر بیینال دیگر، میرسد.
خبرهای خوش دیگر در باره مدیر امسال این نمایشگاه «رابرت استر» است که چنین نمایشگاه بینالمللی عظیمی را هدایت کرده و باعث شده فضای وسیعتری از آرسناله مورد استفاده قرار گیرد و غرفههای ملی در جایگاه جداگانهای قرار گیرند.
تز استر در خصوص «فکر کردن با احساسات و حس کردن با ذهن» (و این که کانسپچوآلیسم زبان بینالمللی هنر جهانی است)، شاید به نظر بدیهی بیاید، اما به این مدیر کمک کرده تا بسیاری از غولهای هنر معاصر را یک جا جمع کند.خود غرفهها هم پر از غافلگیری هستند.
آثار ظریف «فلیکس گونزالس تورز» که همیشه به عنوان مرثیهای برای نسل ایدز به نظر آمده بود، اخیراً تغییر عنوان داده و به کل یک کشور اشاره دارد. آبشاری که او از لامپها ساخته، نزدیک زمین، کم نور شده و به سمت بالا، بیشتر میدرخشد و در واقع نمادی از آمریکا است. پرنده کوچک او که در مه خاکستری پرواز میکند، شاید نمادی از سپیدهدم یا گرگ و میش سحر باشد.روسیه با یک دو جین هنرمند آمده است.
یک رگبار رسانهای مهیج و زنده که در آن تعداد بیشماری از تصاویر تلویزیونی بر دیوارهای یک اطاقک به سرعت ظاهر میشوند و میدرخشند و جای به دیگری میدهند.
بزرگترین اجتماع در این دو سالانه مربوط به نمایش فیلمی سه پردهای بود که مبارزه نهایی نیکی و بدی را به نمایش در آورد و در آن بازی بازیگران زنده با انیمیشنهای عالی تلفیق شده بود.صف و شلوغی در این بیینال همیشه معنی خاصی ندارد: هیچ ازدحامی برای اثر فوقالعاده هنرمند فنلاندی، «ماریا ورکالا» دیده نمیشود. او با کشتی کوچکی که بهطور خطرناکی در دریایی از شیشههای شکسته، گیر افتاده، تصویری ناب از ترس محض ارائه میکند.
برای آلمان مرسوم است که پیشینهاش را در اینجا به نمایش بگذارد، اما هنر در جاردینی اساساً و به طور عمده مربوط به زمان حال است. در عین حال استثناهایی هم وجود دارند.چین ویدئوهایی از مجسمههای مقدسی را به نمایش گذاشته که خنده آرام و نجیبشان، مثل یک معجزه هر روزه و معمولی، تغییر میکند.
هنرمندی از کانادا جنگلی را به نمایش گذاشته که از طلسم رها شده: آدمهایی با سر پرنده، پرندههایی با چشمان انسان، غولی از شیشههای شکسته که با جانوران کثیف میخزد.
کل این اینستالیشن به طرز پایانناپذیری در آینهها منعکس و تکرار میگردد.بیینال 2007، یک بیینال برای زمان جنگ است، بیش از همه در آرسناله میتوان این را دید. وقتی که مسیح روی یک هواپیمای جنگی آمریکایی مصلوب شده، پروپاگاندا بیهوده است. یک افسر اطلاعاتی سابق اسرائیل که حالا هنرمند شده، تصاویری نمایش داده که در آنها سربازان در تلاش برای گلاویز شدن با آدمکهای از ریخت افتاده ترسناک هستند.
«امیلی پرنس» هم نقشهای از سربازان آمریکایی براساس رنگ پوست و محل تولدشان ترسیم کرده که نشان میدهد تلفات نیروهای آمریکا در افغانستان و عراق، بیشتر از سربازان شمال شرقی بوده و نه از جنوبیهای سیاه بینوا.
در غرفه ایتالیا، سالن فوقالعادهای آماده شده: با پوست درخت و مرمر آراسته و مشخص شده و این دو با درخت دو نیم شدهای که روی کف سالن است، تلفیق شدهاند. مرمر طوری تراشیده شده که مانند یک پوست زنده به نظر بیاید و عصاره زندگی نیز در میان شکاف درخت جاری است.