این گفته «سلیمان نبی(ع)» را از زبان «هوشنگ مرادی کرمانی» در برنامهای که دست برقضا پیرامون نقد و بررسی یکی از فیلمهای اقتباس شده از رمان «بینوایان» شاهکار جاودان «ویکتورهوگو» بود، شنیدم. در کنار این نقل قول، دوست همکاری میگفت که «ای کاش سینماگران و دستاندرکاران تلویزیون، هیچگاه به سراغ رمانهای ادبی نمیرفتند و فیلم و سریالی از روی آنها نمیساختند.»
او مدعی بود که این کار ابتدا باعث میشود تا لذت تصویری که خودمان در ذهن ساختهایم، با دیدن تصاویر فیلم یا سریال، از بین برود و دوم اینکه بعضی از این ساختهها آنقدر سطحی و دمدستی هستند که هیچگاه تاثیر خواندن رمان یا داستان را نداشته و ذهنیت بیننده را نسبت به نویسنده، خدشهدار میکنند.
1 – اگر ابتدا بخواهیم به بررسی نقل قول هوشنگ مرادی کرمانی بپردازیم، بهترین مثال برای این گفته نقد شده همین رمان معروف «بینوایان» است.
شاهکاری که بارها از سوی کارگردانهای تئاتر، فیلمسازان و برنامهسازان تلویزیونی مورد استقبال قرار گرفته و آثار پرتعدادی از آن اقتباس و ساخته شده است. پس در اینکه اقتباسهای صورت گرفته از روی رمان هوگو، هیچکدام تازگی و طراوت داستان نوشته شده و اولین نسخه سینمایی را ندارد، شکی نیست.
اما چه میشود هر بار که اثری متفاوتتر از قبلی ساخته و به نمایش درمیآید، باز هم مشتاقانه به تماشای آن مینشینیم. سریال بینوایان با بازی «ژراردپاردیو» و «جان مالکوویچ» که چند سال پیش از شبکه اول سیما پخش شد، مثال ملموس همین قضیه است.
این سریال در زمان پخش خود به یکی از پربینندهترین برنامههای سینما تبدیل شد. اینکه چرا بعد از چندین بار پخش آثار متفاوت برگرفته از این رمان جادویی، باز هم دیدن تصاویر سینمایی و تلویزیونی آن لذتبخش است، در دل همین جمله نقل شده نهفته است؛ البته با یک تفاوت اساسی.
آثار اقتباس شده از رمانهای معروف ادبیات جهان، همیشه بر هم زننده این قاعده بودهاند. آنها این نکته را به ما یادآوری میکنند که در این دنیا همیشه چیزهای تازهای هستند که به وجود بیایند! همین که بینوایان، هملت، دیوید کاپرفیلد، الیور تویست، برباد رفته (در قالبهای متفاوت و گوناگون) و... بارها به تصور درمیآیند و هیچگاه کهنه نمیشوند، خود بیانگر این موضوع است که تاریخ هیچگاه کهنه نمیشود و همیشه خواندنی و جذاب است.
بن مایه اصلی این آثار هم از آنجا که پیوندی ناگسستنی با تاریخ دارد، شامل این قضیه میشود. پس خیلی عجیب نیست که باز هم با دیدن دهمین و بیستمین فیلم ساخته شده از روی هر کدام از این آثار، مشتاقانه پای گیرنده تلویزیونی بنشینیم.
2 – آن دوست همکاری که فیلمسازان و برنامهسازان تلویزیونی را در برابر ساخت آثار اقتباسی از رمانهای ادبیات کلاسیک، مورد نقد قرار داده بود، سرعت بالای اثر تلویزیونی برای روایت کردن داستان، تعدد شخصیتهایی که در داستان یک امتیاز مثبت و در فیلم تبدیل به یک امتیاز منفی میشوند، لوکیشنهایی که گاه سطحی ساخته میشوند و خیلی غیرواقعی به نظر میرسند و از همه مهمتر عدم وفاداری کارگردان به نثر و متون، از جمله دلایل این دوست برای رد دیدن هر گونه فیلم یا سریال اقتباسی بود.
موضوعی که با توجه به محدودیتهای پخش در سیما، گاه رنگ دیگری هم به خود میگیرد و در پارهای از اوقات شاهد پخش آثاری با ریتم بسیار سریع و متقاطع هستیم که هر بینندهای را دچار سردرگمی میکند. در اینکه مسئولان سیما چه الزامی برای پخش آثار اقتباسی ادبیات کلاسیک جهان (که معمولاً پر از لحظههای عاطفی و احساسی هستند) دارند، هیچ صحبتی نیست اما در اینکه آیا تمامی این آثار ناقض هدف اصلی نویسنده و خالق اثر هستند، نکته ظریفی نهفته است.