دکتر محمد مهدی مظاهری استاد دانشگاه در ستون سرمقاله روزنامه ايران با تيتر«نتانیاهو و فرجام تندروهای تلآویو» نوشت:
زمان چندانی تا انتخابات پارلمانی اسرائیل باقی نمانده است و قدرتهای جهانی در قالب 1+5، در حال رایزنی و مذاکره با جمهوری اسلامی ایران برای دستیابی به توافقی هستهای هستند، بنیامین نتانیاهو نخستوزیر رژیم صهیونیستی بدون هماهنگی با کاخ سفید، سفری پر حرف و حدیث به ایالات متحده را برای خود تدارک دید. نتانیاهو علاوه بر سخنرانی در آیپک(لابی قدرتمند اسرائیل در امریکا) به ایراد سخنرانی در کنگره امریکا که اکثریت آن به جمهوریخواهان تعلق دارد نیز پرداخت. نتانیاهو در این سفر اوباما را به سهل انگاری در مورد امنیت و موجودیت اسرائیل متهم کرد. وی همچنین مدعی شد قدرتهای جهانی در مذاکرات جاری، از متوقف کردن ایران در ساخت تسلیحات هستهای دست کشیدهاند؛ این در حالی است که ایران حتی در وضعیت تحریم نیز 4 پایتخت عربی شامل دمشق، بیروت، بغداد و صنعا را به سیطره خود درآورده است.
در واقع همانگونه که برخی احزاب داخلی اسرائیل نیز اعلام کردهاند، هدف نخستوزیر اسرائیل از این سفر بیشتر تبلیغاتی و سیاسی بوده است. جنگ در غزه در سال 2014، اقدامات ضد حقوق بشری ارتش اسرائیل در این جنگ، بروز فاجعه انسانی در «غزه» و اعتراضات گسترده افکار عمومی جهانی سبب کاهش محبوبیت نتانیاهو و سیاستهای وی در اسرائیل شد، به طوری که طبق نظرسنجیهای انجام شده پس از این جنگ در میان یهودیان ساکن سرزمینهای اشغالی، محبوبیت نتانیاهو، کابینه و اقداماتش در میان اسرائیلیها از 82 درصد به 38 درصد تنزل یافت.بر اساس جدیدترین نظرسنجیهای انتخاباتی نیز او برخلاف انتخابات سال ۲۰۱۳ میلادی، کاندیدای پیشتاز نیست. بنابراین فرافکنی و فرار از مشکلات داخلی در جامعه اسرائیل همچون بحث هزینه بالای مسکن و افزایش اختلاف طبقاتی یکی از دلایل سخنرانی نتانیاهو در کنگره امریکا بوده است. بنابراین نتانیاهو با گرفتن ژست سیاسی یک قهرمان در حوزه سیاست خارجی، میکوشد این ایده را به افکار عمومی اسرائیل و جهان القا کند که او رهبری قدرتمند و پرنفوذ است که برای تأمین امنیت ملی کشورش حتی حاضر است در برابر قدرتمندترین حامی اش، یعنی رئیس جمهوری امریکا نیز بایستد.
با این حال واکنشهای داخلی و بینالمللی به سخنرانی نتانیاهو در کنگره نشان از آن دارد که این سیاستمدار کهنه کار در تحلیلهایش دچار کوتاه بینی و سطحی نگری شده و تنها پیامی که جهان از سخنرانی وی دریافت کرد، هراس وی از قدرت یافتن ایران، کاهش اعتماد به نفس سیاسی و استفاده ناشیانه وی از شیوههای نامعمول و غیر دیپلماتیک برای دستیابی به اهداف بود.
شکایت رهبر حزب چپگرای میرتس که نطق نتانیاهو را ترفند تبلیغاتی غیرقانونی میدانست و همچنین پخش نشدن سخنرانی نتانیاهو به صورت زنده و اعمال یک تأخیر چند دقیقهای در پخش نطق وی در اسرائیل شاید نمونههای کوچکی از بیاعتبار شدن نخستوزیر اسرائیل در عرصه داخلی کشورش باشد. وخیم شدن روابط امریکا و اسرائیل نیز چالش بزرگی برای همه احزاب اسرائیل ایجاد کرده است که به کاهش محبوبیت نتانیاهو دامن میزند. در داخل امریکا نیز واکنشهای منفی به سفر نتانیاهو و سخنرانی وی در کنگره بسیار زیاد بوده است؛ رئیس جمهوری امریکا در جملاتی طعنهآمیز اعلام کرده است که او فرصتی برای تماشای سخنرانی نخستوزیر اسرائیل نداشته و تنها متن سخنرانی او را نگاه کرده است. باراک اوباما اذعان نمود که در سخنان نخستوزیر اسرائیل هیچ مطلب جدیدی وجود نداشت و او هیچ گزینه جایگزین عملی برای گفتوگوها بر سر برنامه هستهای ایران ارائه نکرد.
همچنین در اقدامی بیسابقه، 60نماینده کنگره امریکا به دلیل نارضایتی رئیس جمهوری امریکا و ناهماهنگی با کاخ سفید حضور در سخنرانی نتانیاهو را تحریم کردند. حتی برخی نمایندگان یهودی طرفدار اسرائیل نیز سفر بدون هماهنگی بنیامین نتانیاهو و سخنان وی را رویهای وحشتناک و اشتباه بسیار بزرگ خوانده و نوعی توهین به رئیس جمهوری و دستگاه اطلاعاتی امریکا دانستند. آنها همچنین اعلام کردند که این سخنرانی برای سیاست خارجی امریکا مخرب خواهد بود.
فدریکا موگرینی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا نیز در واکنش به این سخنرانی بحث برانگیز اعلام کرد ترویج نگرانی درباره توافقنامه هستهای با ایران در این مرحله و بویژه در شرایطی که ما به نتیجه نزدیک میشویم، هیچ کمکی نخواهد کرد. بنابراین از مجموعه واکنشهای صورت گرفته به سفر نتانیاهو به امریکا و سخنرانی وی در کنگره میتوان نتیجه گرفت در درجه نخست؛ بر اساس تحولات جدید منطقه خاورمیانه، جمهوری اسلامی ایران در موقعیتی استثنایی قرار گرفته است که سبب نگرانی دشمنان منطقهایاش شده و آنها را به تکاپو واداشته تا به هر نحو ممکن جلوی پیشرفت و افزایش قدرت و نفوذ ایران را بگیرند. در درجه دوم؛ به نظر میرسد رویهای که دستگاه دیپلماسی ایران جهت اعتمادسازی و مذاکره و گفتوگو با غرب در پیش گرفته، روشی درست است که در صورت به نتیجه رسیدن سبب افزایش قدرت و نفوذ ایران و تضعیف موقعیت دشمنان و رقبای منطقهای ایران میگردد. اعتدال در سیاست خارجی و روش تعامل سنجیده با دنیا سبب شده است تا در جبهه غرب نیز نسبت به سیاست دشمنی با ایران شکاف ایجاد شده و بسیاری از کشورهای غربی به این نتیجه برسند که با رویکرد فعلی ایران، چنانکه توافقی پایدار صورت نگیرد، مقصر و بازنده اصلی آنها خواهند بود.
و نکته سوم اینکه با جنجالی که فعلاً در واشنگتن به راه افتاده و نارضایتی گسترده در حزب دموکرات از سفر بنیامین نتانیاهو، به نظر میرسد نخستوزیر اسرائیل و لابی قدرتمند اسرائیل در امریکا (آیپک) به این راحتیها نخواهند توانست اکثریت قاطع در کنگره را علیه توافق احتمالی با ایران بسیج کنند.
قاعده حقوقی اقرار
روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش نوشت:
یکی از اقدامات در بازی شطرنج، یادداشتبرداری و ثبت حرکات است. یک شطرنجباز حرفهای، هر حرکت خود و حریف را ثبت میکند. این اقدام دلایل متعددی دارد که از آن جمله میتوان به دو مورد اشاره کرد:
بعد از بازی، با دقت در حرکات انجام شده، اشتباه خود یا حریف را مشخص و برای بازیهای بعدی از این نکات استفاده کند.
از آنجا که دبه کردن و جر زنی، یک ضلع اساسی هر بازی است مخصوصاً اگر حریف سابقه این کار را داشته باشد. چنانچه به هر دلیل، حریف، بازی را به هم زد و به اصطلاح میز را واژگون کرد، داوران منصف بتوانند مشخص کنند که مسیر و روند حرکات چگونه بوده و صفحه را بازسازی و بازنده را مشخص نمایند.
اگر مذاکرات هستهای کشورمان در دوره جدید را به یک بازی شطرنج تعبیر نماییم، یکی از مهمترین وظایف دیپلماتها و نخبگان کشور، ثبت دقیق حرکات خودی و حریف است تا بعد از هر مرحله، این حرکات مورد بازنگری قرار گیرد تا حرکات و اقدامات نابجا، راهبردهای خیالی و واهی و... مشخص و از تکرار آن پرهیز شود و در عین حال تلاش حریف نیز مورد رصد قرار گیرد. نکته قابل تأمل دیگر این است که اگر حریف به هر دلیل، سعی در برهم زدن بازی را داشت، اجازه شلوغ کردن و مظلومنمایی و متهم کردن ایران به این اقدام را از حریف سلب نموده و با روشنگری و شمارش گامها و حرکات طی شده توسط طرفین، مشخص کنیم که چه کسی و به چه علت، میز را بر هم زده است.
آمریکا و نظام سلطه پس از توافق ژنو، به دنبال پیشبرد سیاستی مشابه و همسان توافقنامه اسلو بودند؛ یعنی یک توافق دو مرحلهای که در کلیات، محدودیتهای فراوانی برای ایران پیشبینی و مذاکره بر سر جزئیات را به آینده موکول مینمود و جالب این که رفع تحریمها را به عنوان یک امر جزئی به آینده نامعلوم محول میکرد. غرب برای این راهبرد خود گامهایی را نیز برداشته بود لیکن حرکت نظام اسلامی و رهبر انقلاب در رد این راهبرد و تأکید بر یک مرحلهای بودن توافق، حریف را آچمز نموده است. بر پایه توافق یک مرحلهای غیر قابل تفسیر و تأویل و بدون ابهامی که مورد نظر ایران است اگر غرب تمایل به پایان منطقی مذاکرات داشته باشد، باید تحریمها را در یک مرحله و یکجا لغو و حق غنیسازی را برای ایران به رسمیت بشناسد. امری که آمریکا با توجه به تعامل با رژیم صهیونیستی نه تمایل به این کار دارد و نه اجازه آن را و پذیرش این موضوع را به عنوان یک توافق بد، ناممکن معرفی کرده است. به نظر میرسد با این وصف بهترین گزینه برای آمریکا، برهم زدن بازی و مقصر معرفی کردن ایران باشد. سیاستی که نشانههای آن را در کلام دولتمردان آمریکا و برخی دیگر کشورهای غربی مشاهده میکنیم؛ بنابراین لازم است طرف ایرانی، مستندات لازم را برای برخورد و آگاهسازی افکار عمومی با این حربه آماده سازد و به دیگران اثبات نماید که نه تنها این ایران نبوده که بازی را به هم زده است بلکه این رفتار توسط آمریکا و به دلیل فرار از شکست بوده است.
با این مقدمه شایسته است به وضعیت کنونی مذاکرات توجه کنیم و اینبار بدون لحاظ کردن دیدگاه منتقدان داخلی این مذاکرات، از دید وزیر امور خارجه دولت آمریکا مسیر و گامهای طی شده توسط دو طرف را برشماری نماییم. ممکن است برخی به این موضوع انتقاد نمایند که در بازی شطرنج نیز هر کدام از طرفین، به برگه ثبت خود استناد میکند و نه حریف. بله همین طور است اما اگر نوشته حریف مورد تأیید شما باشد، آیا باز هم آن را رد میکنید؟ اگر حریف علیه خودش گواهی داد، شما او را تخطئه مینمایید؟ حقوقدانان و از جمله رئیسجمهور محترم که خود را حقوقدان میداند، قاعدهای حقوقی به نام «قاعده اقرار» را معرفی مینمایند. قاعدهای که تقریبا در تمام نظامات قضایی جهان پذیرفته شده است. اقرار در لغت به معنی تثبیت و تحکیم آمده ولی در اصطلاح قضایی، به معنی اعلام به وجود حقی علیه خود و به نفع شخص دیگر میباشد. به عبارت دیگر در یک پرونده قضایی، فردی اقرار مینماید که مرتکب اشتباه و خلاف شده و حق با طرف مقابل است و اتهام وارده به خود را میپذیرد. البته اقرار شرایطی دارد. اقرار باید بدون شکنجه و تهدید، در غیر دیوانگی و جنون و مستی، توسط فرد عاقل و بالغ بیان گردد تا مورد پذیرش قرار گیرد.
آقای جان کری وزیر امور خارجه آمریکا در تاریخ ششم اسفندماه، در نشست استماع کمیته روابط خارجی سنای آمریکا مطالبی را مطرح نمود که قطعا میتواند به عنوان یک سند حقوقی به آن استناد نمود. آقای کری در این جلسه اظهار میدارد: « ما هر روز افرادی در سایتهای هستهای ایران داریم و دقیقا در حال بررسی هستیم که سانتریفیوژهای آنها [ایران] چه کار میکنند و تعداد سانتریفیوژها چقدر است و سطح تولید آنها چیست و زباله کجا میرود. آژانس بینالمللی انرژی هستهای اخیرا در چند هفته پیش مشخص کرده است که ایران حتی از یک مورد از الزامات خود براساس این توافق عدول نکرده است. ایران عضو انپیتی است و اکنون آژانس هستهای بینالمللی انرژی هستهای گفته است ایران از هر مورد از توافق موقت تبعیت کرده است. آنها اورانیوم غنی شده در حد بیست درصد را به صفر کاهش دادند. آنها تأسیسات زیرزمینی فردو و نطنز و اراک را برای بازرسی روزانه باز گذاشتند. آنها فعالیت در اراک را متوقف کردند. هیچ یک از بخشهای راکتور اراک از روزی که ما به این توافق دست یافتیم، پیشرفت نداشته است.»
بنابراین جان کری اذعان و اقرار دارد ایران به تعهدات خود کاملا پایبند بوده و تمام آنچه تعهد نموده است (فارغ از اعتراضات داخلی به پذیرش این تعهدات) رعایت نموده است؛ اما لازم است به اقدامات طرف غربی و به خصوص آمریکا نیز اشارهای، البته از قول جان کری، داشته باشیم.
جانکری در مورد تشدید تحریمها میگوید: «چهل شخص حقوقی به فهرست تحریمها اضافه شده است. پانزده مورد براساس اختیارات مقابله با تروریسم و سی و چهار مورد نیز براساس اختیارات مربوط به نقض تحریمها و حمایت مادی و سه مورد دیگر براساس اختیارات حقوق بشر، پنج مورد موسسات مالی ایرانی و هشت مورد دیگر بر فهرست تحریم اضافه شدند.»
جانکری در همین جلسه در پاسخ به سوالی در خصوص میزان مبالغ پرداختی به ایران در دوره توافق و کاهش تحریمها اظهار میدارد: «حقیقت این است که ایران پول بسیار کمتر از این رقم را به خاطر مشارکت و امید آنها برای کاهش تحریمها براساس توافق موقت به دست آورده است. مطلب دوم این است که مجموع کل دورهها حدود چهارده میلیارد دلار است. حقیقت این است که در آن زمان نیز بسیاری از اوقات پول به حسابی انتقال داده میشد که آنها نمیتوانستند دسترسی داشته باشند... دلیلی که آنها امروز مذاکره میکنند به خاطر این است که میخواهند از دست تحریمها خلاصی یابند. آنها از تحریمها خارج نشدند بلکه ما در حقیقت تحریمها را افزایش دادیم. فقط تحریم نفتی ما علیه ایران موجب شده است ایران بیش از چهل میلیارد دلار از دست بدهد.»
معادله کاملا مشخص است. ایران اسلامی به تعهدات خود به طور کامل عمل کرده است. موضوعی که رهبر معظم انقلاب بر آن تاکید نموده بودند: «ایران آنچه را قرار گذاشته است و عهد کرده است نقض نخواهد کرد.» لیکن آمریکا مانند همیشه عهدشکنی کرده و تعهدات خود را نقض نموده است. جانکری خواسته یا ناخواسته اقرار و اعترافی انجام داده که موید ادعاهای ایران اسلامی است. وی اعلام کرده اگر مذاکرات به نتیجه نرسید این آمریکا بوده که ضمن عهدشکنی و عدم پایبندی به توافق، موجب شکست توافق و تفاهم شده است. البته برای بازپسگیری و یا انکار این اقرار چند راه وجود دارد: جانکری اعلام کند تحت شکنجه! مجبور به چنین اظهاراتی شده است یا این که در آن جلسه مجنون بوده و عقل نداشته است و در گام آخر مشخص شود وی هنوز بالغ نشده و نمیتوان به اقرار وی، استناد کرد.
فرانسه و لابیگری اسراییل
سیدعلی خرم- استاد حقوق بینالملل در روزنامه شرق نوشت:
سال گذشته در آخرین لحظات امضای توافق ژنو، سروکله لوران فابیوس، وزیر امور خارجه فرانسه پیدا شد و در تلاشی مذبوحانه سعی کرد قطار مذاکرات هستهای را بهمنظور خدمت به اسراییل از ریل خارج کند. بنابراین با اشکالتراشی در مذاکرات، اظهار کرد توافق هنوز مطلوب نیست. مذاکراتی که به پایان رسیده بود، اجبارا برای شنیدن نظرات فابیوس متوقف شد تا اینکه ظرف دوهفته جان کری توانست او را مجددا تنظیم کند و مذاکرات طبق روال قبل به کار خود ادامه داد و توافق ژنو (برنامه اقدام مشترک) به امضا رسید. اکنون هم در آخرین لحظات، همان سناریو قدیمی تکرار شده و در سهروز گذشته وزیر خارجه فرانسه با اعلام اینکه نظراتی دارد، از وزرای خارجه آمریکا و دیگر اعضای گروه ١+٥ دعوت کرده که به مشورت درمورد توافق آمریکا و ایران بپردازند. نتانیاهو همانطور که چهارماه پیش قسم خورده بود اجازه ندهد هرگونه توافقی بین ایران و آمریکا در موضوع هستهای صورت بگیرد، به نقشآفرینی تخریبی خود بسنده نکرده و از یاران قدیمی خود در فرانسه نظیر لوران فابیوس استفاده میکند تا با طرح شبهات، از درون، سطح انتظارات گروه ١+٥ را آنقدر بالا ببرد که به توافق موجود بین ایران و آمریکا تن درندهد. آنچه از کنفرانس مطبوعاتی جان کری و لوران فابیوس در پاریس برمیآید، نشان میدهد جان کری مجبور شده با فابیوس همراهی کرده و توپ انتظارات را در زمین ایران بیندازد، هرچند این سخنان نمیتواند تغییر موضع وزیرخارجه آمریکا تلقی شود. شاید جان کری در این موقعیت، بیعلاقه به چنین سنگاندازیها نباشد زیرا میتواند به ایران بگوید آمریکا چگونه از درون و بیرون تحت فشار است و بخواهد از ایران امتیازگیری کند.
بااینحال آمریکا هم به پایان موفقیتآمیز این مذاکرات نیاز دارد بنابراین ایران و آمریکا باید نقش تخریبی لوران فابیوس را همچون سال قبل به خوبی مدیریت کنند. بههرحال در طی نشستهای فشرده ایران و آمریکا بهمنظور غلبه بر مشکلات و اختلافات فنی، حقوقی و سیاسی، جهان اطمینان نسبی پیدا کرد که ایجاد فضای توافق و تفاهم بین دو کشور امکانپذیر است و چنانچه گامهای باقیمانده بهخوبی برداشته شود، میتوان در مهلت دادهشده تا پایان ١٠فروردین٩٤، تفاهمات اصولی را اعلام کرد و در باقیمانده وقت تا ١٠تیرماه٩٤ به نگارش متن برنامه جامع هستهای پرداخت. ناگفته نماند که در این میان حسننیت و انعطافپذیری دوطرف در کسب این دستاورد بسیار موثر بوده است. جمهوریاسلامیایران در بحثهای فنی با ارایه راهحلهای گوناگون توانست احتمال هر بنبستی در موضوعات غنیسازی، رآکتور آب سنگین اراک، فردو و اندوختههای مواد غنیشده را به حداقل رسانده و زمینه تفاهمات اصولی را فراهم کند.
اما همانطور که قبلا هم گفته شده بود، مخالفان، معاندان و بدخواهان توافق هستهای و بهبود روابط ایران و آمریکا بیکار ننشستهاند و حداکثر تلاش خود را برای تخریب در تفاهمات بهوجودآمده به کار بستهاند. نتانیاهو در راس همه آنها با افق مشترکی که با عربستان و برخی دیگر پیدا کرد، سعی کرد از تندروهای جمهوریخواه و لابی خود در مجلس سنا و مجلس نمایندگان آمریکا بهرهبرداری لازم را کرده و فضای مذاکرات هستهای را غبارآلود کند. این تلاش نتانیاهو موجب درگیری سیاسی بین آمریکا و اسراییل شد که در نوع خود بینظیر و برای اولینبار است که در تاریخ روابط دو کشور دارد صورت میگیرد. نتانیاهو یکسالونیم پیش در مجمععمومی سازمانمللمتحد با ترسیم شمای یک بمب هستهای، جهانیان را ترساند که ایران در مراحل آخر ساخت بمب قرار دارد و ٩٠درصد آن آماده است و ظرف شش تا ٩ماه این بمب آزمایش میشود. وقتی که موساد افشا کرد که همانموقع گزارشی زیر نظر نتانیاهو به سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و انگلیس داده بود که «ایران در حال ساخت بمب نیست»، تازه جهان بیدار شد که با چه فریبکاری روبهروست که خودش مرتبا در حال ساخت سلاح هستهای است، ولی جهان را از ایران که در اندیشه ساخت بمب نبوده، میترساند.
این دروغگویی نتانیاهو و سپس ورود غیردیپلماتیک وی به واشنگتن، که موجب واکنش رییسجمهور و وزیر امورخارجه آمریکا شد خیلی بیشتر چهره دغلباز وی را به جامعه آمریکا نشان داد. بهترتیبی که رسانههای معروف آمریکایی همچون نیویورکتایمز و واشنگتنپست - که نوعی سمپاتی سنتی نسبت به اسراییل داشتند- شروع به انتقاد از نتانیاهو کرده و سفر وی به واشنگتن را کماهمیت و بلااثر معرفی کردند. آنچه نتانیاهو درباره پرونده هستهای انجام داده، جدای از فریبکاری و دغلبازی وی، باعث شده شخص وی و اسراییل در جهان منزویتر شوند و جهان در انتظار نخستوزیر دیگری برای اسراییل قرار بگیرد. نتانیاهو سعی کرد با تحریک نمایندگان سنا و کنگره، غیرمستقیم به آنها القا کند که آنها نمیفهمند و ممنون نتانیاهو باشند که دارد آنها را نسبت به ماهیت توافقات دولت اوباما با ایران بیدار میکند. این در جای خود توهین آشکاری به نمایندگان آمریکاست که اگر خوب درک کنند، نبایستی زیر بار چنین توهینی بروند. اما افراطیگریهای اسراییل که بیش از ٦٠سال است سیاست خارجی آمریکا را گروگان خود گرفته و بهویژه بعد از انقلاب اسلامی ایران توانسته منافع و امنیت ملی خود را به سیاست خارجی آمریکا تحمیل نماید، در سالهای اخیر و بهخصوص بعد از رویکارآمدن اوباما، باعث شده دولتمردان، سیاستمداران، سیاستسازان، دانشگاهیان و حتی افکار عمومی آمریکا از خواب گران بیدار شوند که چگونه از آمریکا و امکاناتش سالهاست سوءاستفاده نموده و در عوض آمریکا را سپر بلای خود کرده که وقایع تروریستی ١١سپتامبر٢٠٠١ و سایر حوادث مشابه دامنگیر مردم آمریکا شده است. گفته میشود نتانیاهو همه این گردوخاکها را برای انتخابات قریبالوقوع اسراییل انجام میدهد تا با ترساندن مردم اسراییل، خود را تنها ناجی آنها معرفی کند ولی یقینا مردم اسراییل هم متوجه ترفند این دغلکار شده و از هماکنون باران انتقاد داخلی بر سر نتانیاهو باریدن گرفته که منافع و امنیت ملی اسراییل را فدای منافع شخصی خود میکند. تظاهرات عظیم مخالفان نتانیاهو در تلآویو، مظهر نگرانی مردم و جناحهای معتدل از عملکرد نتانیاهو است.
رهنمودي مناسب براي خروج از بحران زيستمحيطي
روزنامه اعتماد در ستون سرمقاله خود نوشت:
جامعه ايران با مشكلات و نابسامانيهاي گوناگوني روبهرو است ولي مشكلات زيستمحيطي ما به طور اصولي با ساير موارد فرق دارد، زيرا رفع مسائل زيست محيطي به سهولت و در زمان كوتاه ممكن نيست و با توجه به كمبود منابعي كه در كشور داريم، دولتها كمتر رغبت ميكنند كه اين منابع محدود خود را صرف مسائل زيست محيطي كنند در نتيجه نهتنها توجهي هم به محيط زيست نميشود بلكه هر جا كم و كسري دارند از منابع تجديدناپذير آن برداشت ميكنند. غلبه نگرش توسعه به هر قيمتي و با سرعتي موجب ميشود كه محيط زيست در حاشيه بماند يا پيش پاي رشد اقتصادي قرباني شود. برخي از فعالان اقتصادي هم با تلقي اينكه محيط زيست موضوعي روشنفكري است و طرفدارانش در بند دغدغه معيشت مردم نيستند و از روي شكم سيري سخن ميگويند، خيال خود را از رعايت محيط زيست آسوده ميكنند. واقعيت اين است كه بخشي از اين نگاه قابل پذيرش است ولي اين بخش پذيرفتني در موارد زيادي پوششي است براي پنهان كردن منافع عدهاي خاص در استثمار يا تخريب محيط زيست.
مساله مهم اين است كه محيط زيست در كشور متولي واقعي ندارد. درست است كه سازماني به نام محيط زيست داريم همچنان كه در همه امور ديگر كشور مثل درياها و مراتع و... هم سازمان داريم، ولي حساسيت نسبت به محيط زيست پيش از هر جا بايد در عرصه مدني شكل بگيرد. در اين صورت بازتاب اين حساسيت را در رفتار خودمان و سياستهاي دولت خواهيم ديد. وقتي كه از جادههاي زيباي شمال رد ميشويم و تا چشم كار ميكند زبالههاي پلاستيكي و غير آن را ميبينيم كه نماي طبيعت را كريه كردهاند از خودمان خجالت ميكشيم كه چرا جامعه ما تا اين حد خودويرانگر است؟
هنگامي كه جامعه خود را با ديگران مقايسه ميكنيم اين تفاوت برجستهتر ميشود. حدود ١٥ سال پيش در ايالت كاليفرنيا تصميم داشتند درختي ويژه را قطع كنند و يك دختر جوان در اعتراض به اين تصميم حدود دو سال در بالاي آن درخت زندگي كرد و تا وقتي قول قطعي درباره عدم قطع آن داده نشد درخت را ترك نكرد. در جامعه ما حتي اگر چنين افرادي هم پيدا شوند محيط اجتماعي و رسمي اجازه اقدام به آنان را نميدهد. ولي اين يك بخش ماجراست.
زيرا اين بيتوجهي ما سبب ميشود كه مديران دولتي متولي محيط زيست يا منابع طبيعي نيز در حفظ و حراست از اين منابع كوتاهي كنند و هر روز بيش از پيش شاهد تجاوز به اراضي منابع طبيعي يا تخريب جنگلها و آلودگي آبها و درياها و خشك شدن تالابها باشيم. جالب اينكه در كمتر موردي توانستهايم پيوستهاي زيست محيطي طرحهاي عمراني را ملاك عمل قرار دهيم. نه فقط اين پيوستهاي زيست محيطي، بلكه پيوستهاي اجتماعي هم به شيوهاي براي توجيه تصميم از پيش گرفته شده از سوي كارفرما تبديل شدهاند و تهيه آنها نيز از طرف مراجع معتبر و مستقل انجام نميشود بلكه كارفرما براي خالي نبودن عريضه اين كار را انجام ميدهد و مجري طرح هم ميداند چه چيزي بايد به عنوان نتيجه بنويسد كه مطلوب كارفرما باشد. دهها سال است كه به اين شيوه ادامه دادهايم امروز از نظر آلودگي هوا اعم از ريزگردها يا دود و آلودگيهاي صنعتي، آلودگي خاك، وضعيت بحراني منابع آبي و آلودگيهاي آن، خشك شدن تالابها و رودخانهها، وضعيت پوششهاي گياهي و نيز تخريب و كاهش سطح جنگلهاي كشور، شكارحيوانات و وضعيت حيات وحش همه و همه در وضع ناخوشايندي قرار داريم و اگر همه توان خود را بگذاريم شايد در چند سال آينده مانع از افزايش روند تخريب شويم و خيلي بعيد است كه بتوان اين روند را تا دو دهه ديگر متوقف كرد و به سوي بهبود بازگرداند. سخنان ديروز مقام رهبري را در اين زمينه ميتوان آغاز فصلي تازه در توجه به محيط زيست دانست.
به نظر ميرسد كه علاقهمندان به محيط زيست ميتوانند بهترين بهرهبرداران از اين سخنان باشند و فعاليتهاي خود را بر اساس محورهاي مطرح شده سازماندهي كرده و بر عملكرد محيط زيستي دولتها نظارت كنند. اين سخنان داراي چند محور مهم بود.
١- حفظ محيط زيست يك وظيفه حاكميتي است.
٢- الزام به تهيه سند ملي محيط زيست.
٣- الزام در تهيه پيوست زيست محيطي براي همه طرحهاي عمراني و صنعتي.
٤- جرمانگاري تخريب محيط زيست. بايد در قانون، اين گونه اقدامات جرم تلقي شوند و افراد سوءاستفادهكننده بيهيچ اغماضي مورد تعقيب قضايي قرار گيرند و اگر در دستگاهها نيز كوتاهي انجام گيرد، بايد با عوامل اين كوتاهي هم بهشدت برخورد شود.
٥- پالايش و بازنگري قوانين براي جرمانگاري تخريب محيط زيست، و تقويت نظارتهاي بياغماض از مهمترين راهكارها براي حفظ محيط زيست و مقابله با سود جويان و قانون شكنان است.
٦- حفظ تعادل ميان انسان و طبيعت. عامل اصلي بروز مشكلات زيست محيطي به هم خوردن اين تعادل است.
٧- تاكيد اسلام و اديان الهي بر لزوم احساس مسووليت انسان در قبال طبيعت و حفظ تعادل ميان انسان و طبيعت.
٨- مساله محيط زيست، مساله اين دولت يا آن دولت، مساله اين شخص يا آن شخص و مساله اين جريان يا آن جريان نيست بلكه موضوعي كشوري و ملي است كه بايد براي حل مشكلات مرتبط با آن، همه دست به دست يكديگر دهند.
٩- دستگاههاي مسوول بايد قاطعانه با تعدي به جنگلها به هر بهانهاي اعم از هتلسازي و جذب گردشگر و ساخت حوزه علميه تا برخي توجيهاتِ بهظاهر قابل قبول، مقابله كنند.
اگر همين موارد به دقت انجام شود و مردم نيز نظارت كنند ديري نخواهد پاييد كه روند رو به افول شاخصهاي زيست محيطي كشور ابتدا متوقف و سپس آرامآرام مثبت خواهد شد.
نظر شما