«ترنم داودی سکوت» سومین دفتر شعر قربان ولیئی است که در فاصلهای کمتر از ششماه به چاپ دوم رسیده است.
این دفتر 121 غزل از غزلهای قدیم و جدید قربان ولیئی را دربردارد، شاعر گوشهگیر اهل «صحنه» که تمایلات جدی به عوالم عرفانی در شعرش نشان داده است، میدهد و غزلهایش از نظر حال و هوا، تقریباً منحر به خودش است. چندی پیش، در نشست سرای اهل قلم سید اکبر میرجعفری و سید احمد نادمی، درباره این کتاب سخن گفتند؛با هم میخوانیم.
شعر واقعه، شعر الهام
سید اکبر میرجعفری، غزلسرای نام آشنای یک دهه اخیر، در ابتدای بحث خود، با محور قرار دادن «الهام» به عنوان زمینه بحث، الهام را به سنتیترین تعبیر، منشاء شعر شمرد.
اما از نگاه او، خود الهام به عنوان منشاء شعر، میتواند از زمین یا آسمان نشأت گرفته باشد: «در عمده شعرهای این روزگار، از زمین به شاعر الهام میشود و این الهام زمینی ممکن است از پشت سر باشد که شعر افسوس حاصل آن است، یا از دنده چپ باشد که حاصلش شعری میشود که همهاش ستیزه است یا ممکن است الهام از پیشرو باشد که شعر امید در پی میآورد.»
میر جعفری پساز این بسط معنا برای واژه الهام، شعرهای ولیئی را از نسخ الهامهای آسمانی و از جنس دل تعبیر کرد.نویسنده کتاب «حرفی از جنس زمان»، برای به دست دادن ردی و اثری از زبان سالکانه و سخن مجذوبانه که بوی حقیقت و نه صرفاً عرفان نظری از آن میآید، حاضران را به پارهای از کتاب مرصادالعباد، نوشته نجمالدین رازی ارجاع داد حاکی از این که کشفیاتی که برای سالک اتفاق میافتد، در مراحل مختلف سلوک فرق میکند مثلاً در مرتبه نفس، حرص را به شکل موش و کبر را به شکل پلنگ میبیند اما در مرتبههای بالاتر مظاهر طبیعت مثل دریا و کوه و دشت را مکاشفه میکند و در مراتب بالاتر جلوههای قدسی مثل کروبیان و فرشتگان را با چشم دل ادراک میکند.
میرجعفری بسامد بالای مظاهر طبیعت در اشعار ولیئی را با همین مراتب، مرتبط توصیف کرد.
روایت؛ واقعه روحانی
میرجعفری با گذری بر عنصر روایت و حضور ضروری آن در جریان غزل دهه 70، ضمن تصریح بر این که «خوشبختانه غزل ولیئی هیچ کاری به کار این جریان نداشته است»، بر حضور عنصری «روایت»در شاخصترین کارهای ولیئی انگشت گذاشت.
او در بیان تفاوت بین روایت در غزل دهه 70 و روایت در غزل ولیئی گفت: «روایت ولیئی، روایتی از واقعه روحانی و دعوتی برای تصور ناممکن از آن واقعه است. ولیئی لب خبر را میگوید نه شرح واقعه را و در غزلهای واقعهگوی او، حتی در مصراع هم با شعریت روبهرو هستیم در حالی که روایت دهه هفتادی غزل، در کل ساختار غزل، شعریت پیدا میکرد.»
میر جعفری بسامد بالای وزن «مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات» در غزالهای واقعهای این کتاب را نیز متأثر از ماهیت روایی این غزلها عنوان کرد.
تغزل ولیئی؛ قرائت جدید از مولوی
نقش بنیادین تغزل در غزل، زمینه دیگری بود که میرجعفری از آن بحث کرد. به اعتقاد او: «غزل در این سالها راههای مختلفی پیشرو داشته است: غزل اجتماعی، غزل اعتراض، غزل روایی، غزل سیاسیو... اما از غزل چیزی ماندگار شدهکه نسبتی با غزل سنتی به هم میرساند و به شکلی از تغزل که از غزل سنتی انتظار داریم، نزدیک میشود؛ مثالش غزلهای اعتراض است که هنوز یک دهه نگذشته به فراموشی سپرده شدهاند.»
میرجعفری غزل را «شعر خلوت» و «شعر زمزمه» عنوان کرد و گفت: بخش بزرگی از غزلهای روزگار ما شعر خلوت نیستند بلکه شعر موقعیت هستند؛ شعرهایی در واکنش به موقعیتهایی که زمان و مکان شاعر را به دیالوگ طلبیدهاند.»وی غزل ولیئی را ادامه منطقی غزل سنتی و بخصوص مولوی خواند.
مسئله ردیف
از مباحثی که در شناخت غزل، بخصوص برخی از ادوار غزل مثل غزل دوره هندی کلیدی است، مبحث «ردیف» است: نامأنوس بودن ردیف یا طولانی بودن یا اسمی بودن آن.
یکی از معدود مواردی که میرجعفری در سخنانش، به عنوان یک نقیصه محتمل برای برخی از غزلهای ولیئی عنوان کرد، «ردیفهای بلند» بود. ردیفهایی از قبیل «به تو باید نگاه کرد» در غزل:
اعجاب آوری به تو باید نگاه کرد
از هوش میبری به تو باید نگاه کرد
یا از قبیل: «فقط تماشا کن» در غزل:
سکوت، پنجره، دریا فقط تماشا کن
ورود رود به ژرفا فقط تماشا کن
وی ظاهراً با ردیف بلند به طور کلی موافق نیست: «ردیفهای بلند معمولاً نمیتواند مخاطب را به دنبال خودش بکشاند» و درخصوص مثالهایی از قبیل 2 ردیف بالا در غزل ولیئی چنین ادامه داد: «... و اگر هم ردیف بلند بتواند مخاطب را با خود بیاورد، باز هم، خلجان و به قول قویمیها خارخار عوض کردن کل ردیف یا یک صورت مرکب دیگر به عنوان ردیف همراه با مخاطب حرفهای میماند.»
آیا اتفاق نیما با شعر عرفانی نسبتی دارد؟
دومین سخنران این نشست، شاعر سپیدسرا، مترجم و منتقد ادبی، سید احمد نادمی بود. او در ابتدا، محمود سنجری و قربان ولیئی را دو نمونه موفق از یک غزل همجنس عنوان کرد. او با طرح این سؤال که: «واقعیت دهشتناک زندگی معاصر در شعر قربان ولیئی کجاست؟» اعتراض معروف به سهراب سپهری را به یاد حاضران آورد که« در جهانی که سر آدمها را کنار جوی خیابان میبرند، شاعر نگران است که مبادا آب گل شود»
نادمی در پاسخ به این پرسش مفروض، تفاوت میان واقعیت و حقیقت را پیش کشید: «واقعیت آنچه هست که هست اما حقیقت آنچه هست که باید و همین که ما از یک متن به نتایجی متناقض میرسیم، نشان میدهد که واقعیت، چقدر آسیبپذیر است ولی حقیقت اینگونه نیست؛ اگر انسانها متفقالقول به حقیقت رأی بدهند، خوانش واحدی در میانه خواهد بود.»
سخنران، بر رسالتی که شاعران کهن بر دوش خود احساس میکردند تأکید کرد؛ رسالتی که در قبال مهارت شاعری و به اصطلاح خودشان، ودیعه آسمانی، برای خود قائل بودند که باید سخنگویی برای انسانیت باشند.
او سپس جایگاه شعر در جهان معاصر را چنین با جهان کهن مقایسه کرد: «انسان در جهان امروز شرایطی متفاوت را تجربه میکند و این شرایط را تحمیلی و مصنوعی احساس میکند او سخنگوی این وضعیت است و سعی میکند این وضعیت را به گوش دیگر انسانهای خارج از زمان و مکان خود برساند.»
پس از این مقدمه، نادمیمهار بحث را به سمت شعر تجربهمند عرفانی و نسبت آن با 2 میزانسن متفاوت شعر در دنیای کهن و دنیای جدید سوق داد: «ممکن است شاعری پیدا شود که سعی داشته باشد از فضایی که جامعه تحمیل میکند عبور کند و بیرون از آن فضا، «حقیقتها» را بگوید، قربان ولیئی چنین شاعری است.
اتفاقهای اجتماعی، ما و شعر ما را زمانمند میکنند ولی شعر ولیئی سرشار است از کوه، رود، دریا، آسمان و همانقدر که جامعه به گزارش و سخن گفتن از وضعیت حاضر محتاج است، به حقیقتهایی که شاعر در آن زندگی میکند نیز احتیاج دارد؛ استقبالی که در همین زمان از حافظ میشود، احتیاج ما را به حقیقت نشان میدهد.»
موقعیت پستمدرن و احیای میراث
زاویه دیگری که سیداحمد نادمیدر دفاع از امکان امروزین بودن و اکنون بودن شعر عرفانی گشود، پسامدرنیسم بود: «خوشبختانه اندیشه پست مدرن آنقدر از عمرش گذشته است که مفاهیم اصلیاش نهادینه شده باشد؛ یکی از مؤلفههای اصلی این اندیشه آن است که مدرن را مورد سؤال قرار میدهد. مدرنیته سنت را نفی میکند اما پست مدرن، مدرن را مورد سؤال قرار میدهد که: «تو با این همه انکار و نفی، دستاوردت چه بوده است؟»
بازگشت به ظرفیتها و امکانات هنر پیشامدرن از نشانههای هنر پست مدرن است، نادمیبا اشاره به این مطلب و تحسین برانگیز خواندن غزل ولیئی از جهت ارجاعدهندگی به میراث کهن ادب فارسی، چنین گفت: پست مدرنیسم ما را در برابر این سؤال قرار میدهد که آیا قابلیتهای پیشامدرن اشباع شده است؟ در سینمای پستمدرن دوباره به ژانر رجوع میشود و در شعر رجوع به قابلیتهای شعر کهن اتفاق میافتد و استفادههای خلاق از آن قابلیتها.
جغرافیای ولیئی در شعر
«جغرافیای سکوت، جغرافیای تماشا و جغرافیای طبیعت.» نادمیاز چشماندازی کلی،کتاب «ترنم داودی سکوت» را صاحب یک فضای واحد دانست که گوشههای مختلف آن فضا که تکشعرهای آن باشد، گوشههایی متنوع از آن فضای واحد هستند؛گوشههایی که نادمیاز آنها تعبیر به جغرافیا کرد و اشاره کردیم نکته بدیعی که نادمیروی آن دست گذاشت، نقش همین وحدت فضا در تمایز این کتاب با دیگر کتابهای شعر بود: «در بسیاری از کتابهای شعر با هر شعری به فضایی پرت میشوید که حرفی متناسب با آن لحظه و فضا در شعر بعدی اتفاق نیفتاده است. در این کتابها شعرها اگر شعرهایی قوی هم باشند، کل کتاب یک کتاب نیست.»
و در ادامه این نکته سنجی، کتابهای احمدرضا احمدی را شایسته عنوان «کتاب شعر» به مفهوم یک پیکره از شعرها و یک فضای ثابت دانست و افزود:« در کتاب «ترنم داودی سکوت» هم با یک کتاب طرفیم.»
اصل مطلب
نادمیسخنانش را با اصل مطلب پایان داد که از نظر او: «وجود واجب چنین شعرهایی در فضای امروز ماست و الا با نگاه فنی میشود کاستیهایی را در غزل ولیئی سراغ گرفت اما اصل مطلب، چهره وجیه و احترام برانگیزی است که غزل قربان ولیئی در فضای عصبیتزده جهان امروز برای ما ایجاد میکند.»