هر سال همين موقعها، سيل خودروها در خيابانها جاري ميشوند و آدمها توي ترافيك قفل ميشوند. اين را ديگر همه ميدانيم. منظورم هم از ترافيك، معناي تخصصي آن نيست؛ كه معنايي است كه نزد عامه مردم فهميده ميشود: يعني راهبندان، يعني اعصابخردي، يعني وقت تلفكردن، يعني سردرد گرفتن. اين موضوع ديگر روشنتر از آن است كه بخواهيم درباره بودن و نبودنش بحث كنيم. حالا به اين تهران لبريز از ترافيك، دارد باز هم ماشين تزريق ميشود. شما منبعي را درنظر بگيريد؛ اين منبع، پوستهاي دارد كه اين پوسته، درجه مشخصي را براي تابآوردن حجم مواد داخلش دارد. پوسته اين منبع هم مثل بادكنك حالت ارتجاعي ندارد كه ظرفيت بيش از حد خودش را بپذيرد. اگر حجمي اضافه وارد شود ميتركد؛ دچار مشكل ميشود؛ اصلا به هم ميريزد.
شهر تهران هم مثل همين منبع است. خدمات و امكانات و فضاي آن اجازه نميدهد كه از حد مشخصي، آدمها و خانهها و وسايل و بناهاي بيشتري در آن ساخته شود. خيابانهاي پايتخت هم در حال تركيدن است. ديگر ظرفيت خودروي بيش از اين را ندارد. همين حالا هم همهچيز را به هم ريخته؛ هم آسمان آبي را از مردم گرفته و هم قاتل وقتشان شده است. خب، بالاخره با اين ترافيك مردافكن چه بايد كرد؟ كارشناسان روي يكگزينه بهعنوان تنها راهحل تأكيد كردهاند؛ استفاده كمتر از اتومبيلهاي شخصي. به هر حال همه دوست دارند زودتر به خانه يا محل كارشان برسند. اما به چه قيمتي؟ به قيمت شلوغ شدن شهر؟ به قيمت به هم ريختن رفتوآمد شهري؟ به قيمت اعصابهاي خرد مردم و هزار و يك مشكل ديگر مثل آلودگي هوا و آلودگي صوتي؟ واقعا به چه قيمتي؟
يك تيم فوتبال را بازيكنانش ميسازند، يك فيلم سينمايي را بازيگرانش ميسازند، يك ارتش را سربازانش ميسازند و يك شهر هم تشكيل ميشود از شهروندانش. اگر بازي و تعهد به بازي فوتباليستهاي يك تيم به اندازه كافي و شايسته نباشد، با تيمي خوب روبهرو نخواهيم بود. اما اگر بازيكنان خوب بازي كنند و تعهد داشته باشند، تيم خوبي پيش رو خواهيم داشت. واقعا فكر ميكنيد شهر، قاعدهاي خارج از اين دارد؟ يك شهر خوب را مردمش تبديل به يك شهر خوب ميكنند. جز اين فكر ميكنيد؟
نظر شما