گابریل گارسیا مارکز بدون شک یکی از خوشبختترین نویسندگان دنیاست. او 25 سال پیش وقتی که هنوز 55 سال بیشتر نداشت جایزه نوبل را از آن خود کرد و به چنان شهرت و محبوبیتی در کلمبیا و سپس تمام دنیا دست پیدا کرد که کمتر نویسنده زندهای توانسته است به آن نزدیک شود.
کدام نویسنده است که دست کم در رویاهای مخفیانهاش، به نوبل فکر نکند و خود را نبیند که در خیابانهای زادگاهش قدم میزند، در حالی که مردم او را با دست نشان میدهند؟آن انرایت، یکی از آنهاست.
انرایت میگوید: «مشهور شدن، اولویت اول من در زندگی نیست. من فقط فضایی برای نوشتن کتابهایم میخواهم.»
با این حال انرایت پس از اعلام خبر برنده شدنش در جایزه 50 هزار پوندی بوکرمن، به کانال 4 رادیو بیبیسی گفت: «هنوز هیجان زدهام. فردا که از خواب بیدار شوم از خوشحالی فریاد میزنم.»[آشنایی با جایزه ادبی بوکر]
علاوه بر این، او شب اعلام نتیجه چنان به وجد آمده بود که ظاهرا تنها 4 ساعت توانسته بود بخوابد. اما پس از آن، آن خونسردیاش را حفظ کرد، در قالب نویسندهای بزرگ فرو رفت و هرچه را که میتوانست کمی از متفاوت بودنش بکاهد، حذف کرد: «سر و صداها و حاشیههای جایزه بوکر مانند سیرکند. بعد از دریافت جایزه، حالا دیگر میخواهند برای من لباس طراحی کنند و تلویزیون ایرلند هم از من خواسته است یک طراح مد در اختیارم بگذارد تا هنگام خرید از من فیلمبرداری کنند، اما من به آنها گفتم نمیخواهم در چشم مردم باشم.»
اینها جملات انرایت در گفتوگو با یک روزنامه کانادایی که مثل بسیاری دیگر از رسانههای ریز و درشت دنیا، پس از دریافت چک بوکر به سراغ این نویسنده خوشبخت رفت تا هر چه بیشتر جملات متفاوت بشنود.
آن انرایت در سال 1962 در دوبلین، پایتخت ایرلند به دنیا آمده است و هنوز هم همان جا زندگی میکند. او پیش از آن که بهطور جدی وارد دنیای داستان شود، تهیهکننده و کارگردان تلویزیونی بود و پیش از کتاب «گردهمایی» یعنی همان رمانی که او را برنده بوکر کرد، 3 رمان، یک مجموعه داستان و یک اثر غیرداستانی منتشر کرده بود.
سابقه نویسندگیاش بیش از 16 سال نیست. چرا که نخستین کتاب او در سال 1991 منتشر شد. خودش درباره این چرخش از دنیای تلویزیون به ادبیات داستانی میگوید: «همیشه میگویم باید یک سکوی پرش داشته باشید. قبل از اینکه از تلویزیون بیایم بیرون، یک مجموعه داستان کوتاه نوشته بودم، بنابراین یک تکیه گاهی داشتم. پول پیشقسط یک آپارتمان را داشتم، پس میبینید که من2 تکیهگاه خوب داشتم. پس سکوی پرش برای خودتان بسازید و بدون تکیهگاه از پرتگاه نپرید.»
انرایت دومین ایرلندی است که در 3 سال گذشته جایزه بوکرمن را دریافت کرده است. این رکورد خوبی است و البته تا حدود زیادی تعجبآور. پیش از او در سال 2005 نیز جان بانویل با کتاب «دریا» این جایزه را از آن خود کرده بود.
شاید برای همین هم اصلا انتظار برنده شدن را نداشت و پس از شنیدن این خبر گفت: « آماده شنیدن هر خبری در ارتباط با جایزه بوکر بودم به جز برنده شدن خودم. خودم را آماده کرده بودم که سهشنبه آینده گریه کوچکی بکنم.»اما این تمام ماجرا نبود. انرایت در مقایسه با 5 نامزد دیگر دور نهایی بوکر اصلا به چشم نمیآمد و خودش هم این را میدانست: «همین که نام من را در فهرست نامزدهای ما قبل نهایی جایزه بوکر آورده بودند کلی خوشحال بودم و همین مقدار توجه برایم کافی بود. شاید برنده شدنم دیگر خیلی از سرم زیاد باشد، باید منتظر بمانیم و ببینیم.»
حتی بنگاه شرطبندی «لدبروکس» برای او شانس 12 به یک برد قائل بود، در حالی که فهرست نهایی بوکر از 6 نفر تشکیل شده است: یان مکایوان، لوید جونز، نیکولا بارکر، محسن حمید، ایندرا سینها و او. از این بین شانس اصلی بین مکایوان و جونز تقسیم شده بود و هیچ کس انتظار نام دیگری را نداشت.
«در ساحل چسیل» نوشته مکایوان که در سال 1998 و با کتاب آمستردام برنده بوکر شده بود، درباره ازدواج فاجعه بار یک زوج بریتانیایی است، «آقای پیپ» جونز به جزیره جنگزدهای پرداخته است که ارتباطش با دنیای بیرون قطع شده و تمام برنامه مدرسه آنجا مطالعه آرزوهای بزرگ چارلز دیکنز است. «دارکمن» بارکر درباره یک خانواده عجیب و غریب در جنوب شرقی انگلستان است که اعضای آن به قیمت «اکنون» درگیر «گذشته» خود میشوند.
«اصولگرایان ناراضی» حمید وضعیت یک تاجر متولد پاکستان در آمریکای پس از 11 سپتامبر را به تصویر میکشد و «مردم حیوانات» سینها، سرگذشت مرد جوان فقیری را روایت میکند که ساکن شهر بهوپال هندوستان است و در پی یک فاجعه شیمیایی، دچار معلولیت ذهنی و بدنی میشود.
اما هیچ کدام از اینها نتوانستند نظر هیات داوران سختگیر بوکر را جلب کنند و سرانجام این «گردهمایی» یا «اجتماع» یا حتی «دور هم» بود که توانست همه را غافلگیر کند. «The Gathering» که در ایران با این 3 معادل معرفی شد، روایت زن 39 سالهای به نام «ورونیکا هگارتی» است که پس از خودکشی برادرش، تصمیم میگیرد در مورد سرگذشت و تاریخچه خانواده خود تحقیق کند.
انرایت درباره خانواده میگوید: «خانوادهها بینهایت جالب و جذابند. از دل خانواده، داستانها خلق میشوند و این خط شروع داستانهاست.»
او در سخنرانی بعد از دریافت جایزه نیز موفقیت خود را به همسرش مارتین مورفی و 2 فرزندش هدیه کرد تا نشان دهد تمام خشونت و تلخی داستانی که نوشته است، نه برای تخریب که ساختن خانواده بهتر است. گردهمایی که شرح نتایج تحقیقات خانوادگی هگارتی است، به اعتقاد منتقدان، خشن، سیاه، افسردهکننده و آزارنده است تا جایی که هاوارد دیویس، رئیس هیات داوران بوکر امسال از زبان خشن و تأثیرگذار انرایت تقدیر کرده و میگوید: «این نویسنده، کتابی قوی، ناراحتکننده و در بعضی موارد خشمآلود نوشته است.»
علاوه بر او، «تام آدایر» یکی از منتقدان سرشناس ادبیات انگلستان و عضو هیات داوری نیز درباره گردهمایی نوشت: «رمانی بسیار صادقانه و به شدت تکاندهنده، این رمان خواننده را محکم در دستان خود میگیرد و او را تکانتکان میدهد و با تکگویی جنونآمیز وراجی میکند.»
آدایر این رمان را «معادل روشنفکرانه یک اثر سوزناک هالیوودی» توصیف میکند و دیویس ادامه میدهد: «جملات پایانی این رمان یکی از بهترین نوشتههایی بود که تاکنون در کتابها خواندهام.»
انرایت درباره نظر داوران درباره کتابش میگوید: «سیاه، سیاه، سیاه. نظر داوران نظر منصفانهای است ولی در عین حال جالب و خندهدار است و البته یک جورهایی هم مثبت و در خور اعتنا. امیدوارم خوانندگان از خواندن این کتاب راضی باشند.»
اما خودش هم میداند که خوانندگان احتمالا از خواندن کتابش راضی نخواهند بود. در یک گفتوگوی دیگر میگوید: «مردم کتابی را برای مطالعه انتخاب میکنند که آنها را شاد کند، پس در این صورت نباید کتاب من را انتخاب کنند، چون مشابه یک فیلم درام هالیوود است. اگر می خواهید کتابی بخوانید که از آن شاد شوید، کتاب من را انتخاب نکنید.»و آن را این طور توصیف میکند: « رمانی غم انگیز و حیران که حس اندوهی را که پس از هر مرگی به انسان دست می دهد منعکس میکند.»
با این حال، هنوز مدت زیادی از اعلام خبر خوش بوکر نگذشته بود که گردهمایی به جمع 4 کتاب اول پرفروش در پایگاه اینترنتی آمازون پیوست. کتابی که شاید بیش از هر چیز نمایندهای از مکتب نویسنده دوبلینی با ویژگیهای خاص خودشان است؛ توجه به خانواده و خشونت به ویژه خشونت جنسی در فضایی که سرما و سیاهیاش انگار ذاتی دوبلین است.
انرایت میگوید: « این مضامین در واقع در خاطره جمعی ایرلندیها مضامین بزرگ و مهمی هستند، ولی در ادبیات داستانی ایرلند مضامین چندان مهمی محسوب نمیشوند. با این حال، من خودم را شدیدا یک نویسنده ایرلندی میدانم که با سنتهای ایرلندی درگیر است.»